انتخابات و دستاوردهای بزرگش!


محمدرضا نیک‌نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 30 اردیبهشت ماه 96
1- پسری ١٣-١٤ ساله بودم که بنا به عادت آستین‌هایم را کمی بالا می‌زدم و البته کمی هم به موها و سر و وضعم می‌رسیدم. روزی در خیابان پر رفت‌وآمد شهرم که تا اندازه‌ای محل تفریح مردم هم بود، قدم می‌زدم که چند تن با اختلاف اندک از خودم مرا به کناری کشیدند و خواستند که آستین‌هایم را پایین بکشم! خب، جوانی بود و سرکشی و دیگ جوشان ناپختگی و... بگو مگو کردیم و آن شد که نباید می‌شد! و شد آنچه می‌خواستند. گرچه آن روز بر من تلخ گذشت، اما پس از ٣٠ و اندی ‌سال خاطره‌اش چندان آزارم نمی‌دهد. آن روزها چنین رخدادهایی شگفت‌آور نبود. البته زمانی از انقلاب نگذشته بود و تجربه‌های تازه بود و جنگ بود و رزمندگان و حماسه و بمباران و آتش و خرابی و تجربه‌ها. نوجوانی نسل ما، در همین دورانِ تجربه‌های تلخ و شیرین سپری شد. تجربه‌هایی ناب برای یک زندگی متوسط. تجربه‌هایی که برای داشتنشان می‌توان خرسند بود و از اندوخته‌شان می‌توان بهره‌ها برد و...
٢- در واپسین روز تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری با همراهی همسر و پسر ٧-٨ ساله‌ام به خیابان ولیعصر رفته بودیم. شور و غوغایی زیبا و برانگیزاننده برپا بود. همه می‌دانیم در این شورها و شعرها و شعارها، جوانان خواهان دگرگونی نقش اصلی را بازی می‌کنند. جوانانی که چندان مهم نیست در چه سویی ایستاده باشند، مهم این است که سرشار از امیدند. چندان مهم نیست هوادار کدام نامزد باشند، مهم این است که خواسته‌های خویش را بی‌توجه به خوشامد این و آن فریاد می‌زنند و بی‌چشمداشت تلاش می‌کنند. مهم نیست که دارای چه پایگاه اجتماعی - سیاسی هستند، مهم این است که با شور و حرارت جوانی بانگ امید سر می‌دهند و چهره در چهره مخالف می‌خندند و سخن و خواست خویش را می‌جویند و می‌پویند. آخ! که چه دورانی ا‌ست جوانی و چه انرژی‌هایی که آزاد کردنشان برای هر سیاستمدار و مدیر کلانی، فرصت بی‌همتایی‌ است برای بهسازی جامعه و فرهنگ و اقتصاد هر کشور و... اما نکته چشم‌نواز این شور و شعار همسان شدن رفتاری در دو اردوگاه اصلی انتخابات بود. برای نخستین‌بار بود که می‌دیدم خانم‌ها در جبهه اصولگرایی بسیار بیش از گذشته فعال شده‌اند و بی‌محابا فریاد می‌زنند و همراه و همپای مردان جبهه خویش تلاش می‌کنند. برای نخستین‌بار بود که می‌دیدم جوانان با ته‌ریش‌های اصولگرایی در خیابان کف می‌زنند و سوت می‌کشند و برای به یاری خواستن رهگذران از همه تلاششان بهره می‌گیرند؛ آن هم با چهره‌هایی باز و پرانرژی. بهره‌گیری از زنان و جوانان با پوشش‌های نُرم جامعه شهری در فیلم‌های تبلیغاتی و شرمنده نبودن از پوشش‌ها و رفتارها و خواسته‌هایشان گامی ا‌ست مثبت که به آسانی به دست نیامده است. البته این تنها ویژه جوانان این اردوگاه نبود. شنیدن ترانه‌ «یار دبستانی» در گردهمایی بزرگشان در مصلی و کف‌زدن‌ها و سوت کشیدن‌های پی در پی و... نشانه تغییر است؛ تغییری که باید به فال نیکَش گرفت و به استقبالش رفت و قدرش را دانست. حمایت یک خواننده نسل جوان در روزهای پرشور انتخابات گزکی شد به دست رقیب. اما این‌که این اردوگاه برای بالا بردن رأی خویش تا این اندازه پیش آمده است، خود نشانه تغییر است؛ تغییرهایی که با گام‌های کوچک اما ماندگار پدید آمده است و باید پاسَش داشت. اکنون معلوم نیست کدام اردوگاه در چند روز آینده جشن پیروزی خواهند گرفت اما بی‌گمان جشن پیروزی نسل‌های جوان دیروز و امروز به خاطر پیشبرد خواسته‌هایشان و تحمیل آنها بر اندیشه‌های سیاستمداران از چند روز پیش از انتخابات برپاست؛ جشن تغییرات کوچک اما ماندگار و اثرگذار.

yon.ir/X3i8O
yon.ir/8T3mY

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد