جهان مجازی، آینه‌ای دلنشین اما هراسناک!

جهان مجازی، آینه‌ای دلنشین اما هراسناک!
محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند،16 اردیبهشت ماه 96
١- فراوان می‌شنویم که تلگرام و فیسبوک و اینستاگرام و... همه را از هم دور کرده و خانواده‌ها و جامعه را به تن‌های جدا از هم تبدیل کرده و بیماری‌ست که بنیان خانواده‌ها را هدف گرفته و در مهمترین نهاد اجتماعی، سردی می‌زاید و مهربانی‌ها می‌رباید. پر بی‌راه هم نیست. اما شاید از زاویه‌ای دیگر، موضوع جور دیگری دیده شود. برای نمونه امروزه با ابزارهای نوین، دوری راه، دیگر معنای چندانی ندارد و دیدنِ چهره و شنیدنِ صدای آنهایی که برایمان مهم هستند با فشار چند کلید یا لمس چند باره یک صفحه ممکن شده است. برای نمونه در گذشته برای من به‌عنوان یک معلم، تبریک گفتن‌های روز آموزگار محدود بود به خانواده و دوستان و همکاران و دانش‌آموزانم در کلاس. اما یکی، دو‌سال است که روز و هفته آموزگار برایم رنگارنگ‌تر از گذشته شده است. هجوم شادباش‌گویی‌های شادی‌زایِ دانش‌آموزان کنونی و پیشینم از راه جهان مجازی، از تهران و شهرستان و حتی دو کوچه بالاتر از خانه‌مان گرفته تا افغانستان و مالزی و فنلاند و اسکاتلند و کانادا شور می‌آفریند و زمینه‌ای شده است که در میان نامهربانی‌ها به معلم و معلمی، باز به خاطر معلم بودنم به خود ببالم؛ به‌ویژه آن‌که از دانش‌آموزان پیشینم می‌شنوم که دکتر شده‌اند یا دوره دکتری یا کارشناسی ارشد را می‌گذرانند و یا در فلان رشته و فلان کشور سر کار هستند... و همه معلمان می‌دانند که چنین گزاره‌هایی از شیرین‌ترین شنیده‌ها در زندگی معلمی‌ست که در دیگر حرفه‌ها کمتر تجربه می‌شود. بگذریم از این‌که حس جهانی شدن، آدم را فرا می‌گیرد و کمی هم خودشیفتگی و... اما بی‌گمان لحظه‌هایی از شیرین‌ترین رویدادهای زیست معلمی‌ست.
٢- ده -دوازده ‌سال در یک نهاد مدنی معلمی تلاش گروهی می‌کنی که بر شمار اعضایش بیفزایی؛ آن هم اعضایی پرانرژی و تلاشگر و تأثیرگذار. اما هرچه بیشتر می‌جویی، کمتر می‌یابی! می‌زند و فیسبوک و تلگرام و... از گرد راه می‌رسند و می‌شود آن چه که آرزویش را داشتی. از سراسر کشور فرهنگیانی را می‌یابی که از هر انگشتشان هنری می‌بارد؛ یکی از این هنرها هم نوشتن است. آرام آرام درمی‌یابی که برخی نه‌تنها نویسنده‌اند بلکه شاعر و طنزپرداز و... هم هستند. گروه‌هایی تلگرامی درست می‌شود و گوهرهای یافته شده در آنها گرد هم می‌آیند و برای پر بار کردنِ «آموزش و اندیشه»، «گفت‌وگو»هایی راه‌اندازی می‌شود و گردایه‌ای از گفت‌وگوها و یادداشت‌ها در جستارهای گوناگون آموزشی و پرورشی، اجتماعی و فرهنگی تهیه و به روزنامه‌های گوناگون فرستاده می‌شود و... و آن می‌شود که روز و هفته معلم امسال چیزی نزدیک ٥٠ یادداشت از معلمان در نامدارترین روزنامه‌های کشور منتشر می‌شود و بازتاب گرفتاری‌های معلم و معلمی در سیاسی‌ترین روزهای‌سال و در میانه خبرهای پر تب و تاب انتخاباتی خوش می‌درخشد و از خبرهای نخستین کشور می‌شود. گرچه در این زمینه راه برای پیمودن دراز است و ما در آغاز راه، به‌ویژه آن‌که بی‌گمان شمار معلمان دست به قلم بسیار بیش از چیزی‌ست که امروز شناخته شده‌اند، اما شاید برای نخستین گام‌ها آغازگاه بدی نبوده باشد!
بی‌گمان فناوری‌های نوین هراسانمان کرده و نگرانیم از دریای بی‌کران جهان مجازی. اما کدام راه تازه هست که هراسناک نباشد؟ به سفارش «بامداد» بزرگ آینه‌ای در برابر آینه‌ جهان مجازی می‌گذاریم که: شادی تو بی‌رحم است و بزرگوار/ نفست در دست‌های خالی من ترانه و سبزی ست/ من/ بر می‌خیزم!/ چراغی در دست، چراغی در دلم/ زنگار روحم را صیقل می‌زنم/ آینه‌ای در برابر آینه‌ات می‌گذارم/ تا با تو/ ابدیتی بسازم.
yon.ir/qYOjt

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد