محمدرضا نیکنژاد، روزنامه مردم سالاری، 30 فروردین ماه 96
پس از شنیدن صدای زنگ، کیفم را برداشتم و رهسپار اتاق دبیران شدم. پیش از من یکی دو همکار آنجا بودند. خسته نباشید گفتم و نشستم. محمودی که آدم شوخ و سر و زبان داری است گفت اضافه کارها را هم که ریختند. همزمان و چند نفره پرسیدیم: مگر ریختند؟ قهقه زد. دریافتیم که شوخی میکند. حسینی معلمی است که در یک بنگاه معاملاتی نیز کار میکند. میگوید خودم خوبم که چندین سال است، یک ساعت هم اضافه کار ندارم و از این نگرانیها و امروز و فردا کردنها آزادِ آزادم. اعلمیکه بازنشسته است و از سر ناچاری و فشار زندگی اضافه کار گرفته با چهرهای برافروخته میگوید در خبرها آمده است که هفته معلم لطف میکنند، منت سرمان میگذارند و دستمزدِ هفت- هشت ماهه کارمان را میپردازند! به این میگویند مفت کاری! کسی نیست به اینها بگوید حتما به این شندرغاز نیاز داشته ایم که اضافه کار گرفتهایم؛ این چه مسخره بازی است!؟ پارسال نیز همین بود و چندین سال است همین است و ... سری تکان داد و سکوت کرد. مهرانی که سابقهاش از همه کمتر ولی بساز بفروش توانمندی است گفت: من چند ساعتی به خاطر جور شدن برنامهام اضافه کار دارم اما همین چند ساعت نیز کلی به کار بیرونم آسیب زده و اگر نبود چند ده برابرش در میآوردم. چه کار میشود کرد؟ محمدی که به قول خودش زرنگ نبوده و همه درآمد زندگیاش بر پایه حقوق و اضافه کارِ معلمی است، با نگاهی سرد میگوید واقعا تحقیرآمیز است. همیشه کارشان کوچک کردن معلم است! چرا باید کار کنی و کمبود نیرویشان را جبران کنی و فشار کاری و استرس بچههای بیانگیزه را تاب بیاوری و ...؟ آن هم مفتِ مفت! ای کاش آن علاقه بیصاحب مانده جوانی نبود و امروز زندگی هر چه بود از اینی که هست و این معلمی.... بهتر بود! صادقی که مانند چند همکار دیگر این مدرسه سرویس 4-5 تا از دانشآموزان خودش هست با خنده گفت نامزدِ مهرورز که بیاید همه چیز درست میشود! من که میخواهم به او رای بدهم. در دوره او بیمه طلایی، استفاده نیمبها یا رایگان از ورزشگاهها و استخرها، یارانه و ... اجرا شد؛ دست کم فقر برای همه بود و با عدالت میان همه تقسیم شد! من که از تدبیرِ دولتِ امید، ناامیدِ ناامیدم!
یوسفی که به شدت هوادار دولت است برآشفته گفت: جناب صادقی شرمندهام! هنوز یادم نرفته که در دولت دهم نیز شما همین فرمایشات را میکردید! آن دولت در تورم 40 – 50 درصدی، حقوق ما را 15 درصد – 20 درصد اضافه میکرد و هر سال بیش از 20 –30 درصد فقیرتر میشدیم! در آن دوره بود که درصد زیادی از فرهنگیان سقوط کردند زیر خط فقر. اصلا اگر همان بنهای دوره اصلاحات را ادامه میداد اکنون ما یک میلیون تومان فقط بن داشتیم. وزیر آموزش و پرورش آن دولت با همه ادعای معلمیاش با درآمدهای نفتی بیش از 500 میلیاردی میتوانست برای همیشه فقر و فرق فرهنگیان را ریشه کن کند. به جایش همه توانش را گذاشت روی دگرگونیهای ساختاری بیبنیاد، بیهود، پرهزینه، پر آسیب و پر سر و صدا! و ... معاون مدرسه که برای فرستاندن معلمان به کلاس وارد اتاق شده بود، گفت این دولت خوب، این دولت عالی، این دولت ... آقا هفت ماه است ما داریم مفت کاری میکنیم. این یعنی دلزدگی از این دولت و آن دولت. آقایان شکم گرسنه بیش از آن که سیاست بشناسد، اقتصاد را میفهمد! از زمستان تا حالا هی در رسانهها اعلام میکنند مطالبات فرهنگیان، هفته بعد، ماه بعد، اسفندماه، آخر اسفند، روزهای نخست سال، آخر فروردین ... پرداخت میشود و حتی چند بار گفتند پرداخت شده است! اما هنوز ندادهاند. به تازگی هم گفتهاند هفته معلم! من یکی میفهمم این بازیها برای چیست و از این برخورد با فرهنگیان به شدت آزردهام! به دولت پیشنهاد میدهم که نام و نام خانودگی خود را از «تدبیر و امید» به دولت مهرورز تغییر دهد. بی گمان در مورد اضافه کارها و اعلامش بسیار همانند آن دوره رفتار کرده و میکند. همین طور که به سوی کلاس میرفتیم محمدی با آهی سرد گفت واقعا تحقیرآمیز است. واقعا!
http://yon.ir/gFoyT