دمِ این مدیر گرم!


محمدرضا نیک‌نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 24 مهرماه 95
١- همکاری با گله می‌گفت مدیر دبیرستان امسال پایه‌های درسی مهم را از من گرفته و داده به یک معلم آموزشگاهی. گفتم آموزشگاهی یعنی چه؟ گفت کتاب درسی را با کلی بدگویی به نویسنده‌ها و تهیه‌کنندگانش، کنار گذاشته و یکی از کتاب‌های کمک درسی که آلوده! به نکته کنکوری و تست و آمادگی برای آزمون‌های موسسه‌های آموزشی است را به بچه‌ها معرفی کرده است و با روشی که خواسته مدیر است، درس می‌دهد. پرسیدم با چه توجیهی کنارت گذاشت؟ گفت: روزهای پایانی تابستان پیشش رفتم. با کمی مِن و مِن گفت: خانواده‌ها از شما راضی نبوده‌اند! گفتم چرا؟ گفت: شما به شکلِ گروهی درس می‌دهید و در این روش خودِ بچه‌ها باید درس را بخوانند و مفاهیم درسی را بیرون بکشند. یا در کلاس، بچه‌ها را دایره‌ای می‌نشانید و خودتان هم درکنارشان، درباره درس گفت‌وگو می‌کنید. اصلا تست و نکته کنکوری هم در کلاس‌تان نمی‌گویید. به بچه‌ها سخت هم نمی‌گیرید! خانواده‌ها و من از کارهای شما راضی نیستیم و...
با این گفت‌وگو یادِ هزاران کتاب فلسفه آموزش‌وپرورش و روش‌های نوین آموزشی و نظریه‌هایی مانند مدرسه- جامعه جان دیویی و درس‌پژوهی و اقدام‌پژوهی و بخشنامه‌های پی درپی آموزش‌وپرورش و تأکیدهای فراوان بر روش‌های نوین و... افتادم. این مدیر و مدیران هم‌سطح‌اش و حتی بیشترِ مدیران فرادستش برخلاف یافته‌ها و انگاره‌های آموزشی نوین و هم‌جهت با فرهنگ آموزشی ده‌ها ساله ناکارآمد، درهماهنگی با بیشتر خانواده‌ها کار خویش را می‌کنند و مانند ١٠٠‌سال گذشته تیشه به ریشه توانایی‌ها و استعدادهای آینده‌سازان این کشور می‌زنند و... به این همکار گفتم: اعتراض نکردی؟ گفت: به چه؟ گفتم: به حرف زور و ناحسابی‌اش! گفت: کردم اما چاره‌ای جز ماندن نداشتم. باز یاد چیز دیگری افتادم و با او درمیان گذاشتم. گفتم: درکشورهای پیشرو در زمینه آموزش، نهادهای صنفی توانمندی هست که در هر مدرسه نماینده‌ای دارند تا ازچنین برخوردهایی جلوگیری کنند. استادی می‌گفت، بیشتر اعضای این اتحادیه‌ها کارشناسان کارکشته‌ای در آموزش هستند و مدیر، که چه عرض کنم، وزیر نیز بدون همراه کردن آنان نمی‌تواند آب بخورد! حتی در برخی از کشورها این اتحادیه‌ها با رویکردی آموزشی بر روند دگرگونی‌های سیاسی نیز تأثیر می‌گذارند. گفت: ما که نداریم! گفتم: داریم اما کم‌تجربه‌اند و نه‌چندان توانِ آموزشی درخوری دارند و نه توان سیاسیِ اثرگذاری! اما وضع‌شان دارد بهتر می‌شود و...
٢- زیر عکس تلگرامی نوشته شده بود: «دم این مدیر گرم». عکس را باز کردم. پارچه نوشته‌ای بود با چنین جمله‌هایی «والدین عزیز. درس فرزندان شما به‌ زودی آغاز می‌شود. من می‌دانم که چقدر اضطراب دارید که فرزندان‌تان بتوانند به خوبی از عهده امتحانات برآیند. اما لطفا درنظر داشته باشید که بین این دانش‌آموزان یک هنرمند وجود دارد که نیاز چندانی به دانستن ریاضیات ندارد. یک کارآفرین وجود دارد که نیازی به درک عمیق تاریخ و ادبیات انگلیسی ندارد. یک موزیسین وجود دارد که کسب نمرات بالای شیمی برایش اهمیتی ندارد. یک ورزشکار وجود دارد که آمادگی بدنی و فیزیکی برایش بیش از درس فیزیک اهمیت دارد. اگر فرزندتان نمرات بالایی کسب کرد، عالی است. در غیراین صورت لطفا اعتماد به‌نفس و شخصیتش را از او نگیرید. به آنها بگویید مشکلی نیست این فقط یک امتحان بود و شما برای انجام کارهای بزرگتری در زندگی به دنیا آمده‌اید و... با احترام فراوان، مدیر مدرسه».
با دیدن این عکس بی‌گمان باید به آینده امیدوار بود. گرچه شمار چنین مدیرانی اندک است اما مهم، گام‌هایی است که برداشته شده است. بی‌گمان کار این مدیر در رویارویی با فرهنگ آموزشی نادرست ارزنده و ستودنی است. «دم این مدیر گرم».

http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/77795/-دمِ-این-مدیر-گرم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد