چند نکته درباره خبر تجاوز به دانش آموزان

محمدرضا نیک نژاد، ص نخست روزنامه جهان صنعت، 10 شهریورماه 95

سال 93 خبر تجاوز ناظم یک مدرسه به شش دانش آموز در غرب تهران آن چنان خبر ساز شد که معاون پرورشی وزیر به ناچار آن را تایید کرد. زمستان سال 94 نشریه ای در زنجان پرده از تجاوز یک معلم به دانش آموز دختر 9 ساله اش در یک روستا خبر داد. موضوع این تجاوز به تندی فضای رسانه ای کشور را در نوردید. تا جایی که کانون صنفی معلمان ایران به عنوان گسترده ترین تشکل معلمی در این باره بیانیه ای داد و از دست اندرکاران آموزشی خواست افزون بر پشتیبانی از این دختر و خانواده اش در پی فراهم کردن زمینه هایی باشند که چنین رخدادهای تلخی تکرار نشود. تیرماه 95 نیز نخستین جلسه محاکمه مدیر و دو آشپز متجاوز به دو کودک در زیر زمین یک دبستان غیر دولتی در تهران در فضای رسانه- گرچه نه به شدت دو خبر پیشین- منتشر شد. بی گمان چنین خبرهایی با توجه به نوعِ جرم و شرم فرهنگی برآمده از آن برای قربانی و خانواده اش، تابو بودن و قبح فرهنگی، گفت و گو درباره مسائل جنسی و پنهان کاری فرادستان و خانواده ها و شخص قربانی در این زمینه ها و ... می تواند بسیار پرشمارتر از آن چیزی باشد که می خوانیم و می شنویم. اما چند نکته در این باره.

نخست آن که شهروندان باید بدانند که خبر رسانی در این باره، بخشی از پیشگیری رویدادهای تلخ آینده است. خبر رسانی، گفت و گو، واکاوی و بررسی چنین رخدادهایی سبب باز شدن چشم و گوش شهروندان و خانواده و حتی کودکان شده و هشیاری برآمده از آگاهی از آن ها، زمینه رویدادهای تلخ آینده را کاهش داده و یا از میان بر می دارد. هشیاری و ترس آگاهانه که متکی بر داده های کارشناسانه و واکاوی های علمی باشد بزرگ ترین خدمت به جامعه خواهد بود. به باور نگارنده اگر در گذشته با رویدادهای این چنینی پنهان کارانه برخورد نمی شد شاید خانواده های دانش آموزان قربانی در سه خبر بالا دچار چنین بلایی نمی شدند. اکنون نیز می توان از رویدادهای دردآور درس گرفت و آینده را در برابر آن ها ایمن کرد.

دوم این که انتشار خبرهای ناگواری مانند آزار جنسی، خشونت فیزیکی و روانی، ناکارآمدی آموزش و ... در مدرسه ها، بخشی از فرهنگیان را از آسیب به جایگاه اجتماعی و فرهنگی خویش نگران می کند. آنها به حق بر این باورند که در بسیاری از بخش های جامعه چنین رویدادها و گاه بدتر رخ می دهد و نادیده گرفته می شود اما حساسیت روی فرهنگیان بسیار زیاد است! این گفته گرچه درست است اما باید دانست که اگر به دنبال بهسازی جامعه و فرهنگ هستیم و همواره تاکید می کنیم که روند توسعه از گذرگاه آموزش و مدرسه می گذرد، باید بدانیم که یکی از راه های بهسازی، همراهی با کسانی است که خواهان کاهش آسیب های اجتماعی در جامعه اند. اصلاح را باید با آموزش آغاز کرد و هیچ جایی بهتر از مدرسه نمی تواند آغازگاه اصلاح باشد. پس نباید از انتشار این خبرها هراسید زیرا در کنارش جان باختگان در راه آموزشی مانند صفرزادها و گنگوزهی ها و امیدزاده ها ... یی هستند که جان شیرن خویش را برای نجات جان دانش آموزانشان فدا کرده اند. هر نهادی آمیخته ای از زیبایی ها و زشتی هاست. به باور نگارنده باید از هر دو گفت تا خوبی ها گسترش یابد و زشتی ها کاهش. بی گمان زیبایی های کار آموزگاران بسیار بیشتر از زشتی های گفته شده است.

واپسین نکته آن که برخورد دست اندرکاران آموزشی با رخدادهای تلخِ پیش گفته بیشتر واکنشی و سراسیمه بوده و در آن ها رفتارهای ایجابی دیده نمی شود. دردآور آن که بخشی از کاربدستان در کنش هایی غیر اخلاقی فشار بر قربانی و خانواده اش را افزایش می دهند تا از موج فشار بر خود را بکاهند. بی گمان مسئولیت بخشی از چنین رویدادهایی بر عهده کاربدستان گذشته و کنونی آموزش و پرورش است که با رفتارهایی پنهان کارانه و گاه فرافکنانه در پی گذر از بحران رسانه ای و فشارهای جناحی – سیاسی هستند و با لاپوشانیِ رفتارهای مجرمانه و غیر اخلاقی برخی از زیردستان خویش زمینه را برای رویدادهای تلخ دیگری فراهم می کنند. البته در این میان نباید چشم بر رقابت آسیب زای سیاسی میان جناح های رقیب و ابزار کردن چنین رویداهایی برای پیشبرد هدف های سیاسی – جناحی پوشید. اما باید به فرادستان رقیب گوشزد کرد که آسیب های اجتماعی ابزارِ درخوری برای بازی های سیاسی نیستند و بیم آن می رود که خطر چنین آسیب هایی گریبان همه مان را دیر یا زود بگیرد و به جایی برسد که دیگر نشود مهارش کرد. بارها گفته شده است که در اندام واره جامعه، آشکاری آسیب های اجتماعی – فرهنگی مانند درد است. تا درد با مسکن های سنگینی مانند لاپوشی و فرافکنی آرام شود نمی توان برای آن درمانی پیدا کرد! رسانه ها برای این اندام واره مانند رشته های عصبی هستند و فرادستان با شفافیت در گفتار و رفتار می توانند نقش دستگاه ایمنی را بازی کنند. بی گمان فرادستانی که زمینه لاپوشانی و پنهان کاری و فرافکنی آسیب هایی از جنس تجاوز به دانش آموزان را فراهم می کنند، خائن به جامعه، کشور و حتی فرزندان خویش اند و باید پاسخگوی چنین رفتارهای غیر اخلاقی ای باشند. امید که همه به دور از نگاه به جایگاه اجتماعی، سیاسی، جناحی خویش در پی ریشه کن کردن و یا دست کم کاهش چنین آسیب هایی باشیم. به ویژه برای دانش آموزانی که چندان در برابر چنین رفتارهای غیر انسانی ای دانا و یا توانا نیستند.    

http://www.jahanesanat.ir/63530-ادامه-از-صفحه-یک.html

آموزش و پرورش و وعده های فراموش شده!

                      

                                محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شرق، 9 شهریور 95

در بسیاری از انگاره های آموزشی نو، پرورش فردی و اجتماعی نوآموزان از بایسته ترین هدف های آموزشی به شمار می آید و در آموزش و پرورش های پیشرو، بخش مهمی از برنامه درسی- به ویژه در دوره های نخست آموزش- صرف آموزش های شهروندی و آشنایی دانش آموزان با حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی آنان می شود. اما شوربختانه این هدف های در ساختار آموزشی نمره محور و کنکور مدار ما دهه هاست که پیگیری نمی شود. با روی کار آمدن دولت یازدهم و سخنان رییس جمهور در باره آموزش و پرورش امیدهایی برای ورود این آموزه ها و بها دادن به آنها در ساختار آموزشی پدید آمد. برای نمونه در خبری در نخستین سال دولت یازدهم می خوانیم"رییس جمهور از مسوولان آموزش و پرورش و مدارس خواست تا ساعتی را تحت عنوان زنگ کتاب در برنامه های آموزشی مدارس اختصاص دهند و گفت: خوب است ساعتی در طول هفته یا ماه به کتاب خوانی و توضیح آنچه دانش آموزان در کتاب می خوانند در جمع خودشان اختصاص داده شود... دکتر روحانی با تاکید بر اینکه لازم است زنگ انشاء در مدارس احیا شود‌ .... رییس جمهور ایجاد زنگ گفتگو در مدارس را عنوان سومین و آخرین پیشنهاد خود مطرح کرد و گفت: به خصوص در دوره تحصیلی متوسطه و سالهای پایانی تحصیلات دبستان خوب است ساعات گفتگو و مباحثه ایجاد شود تا دانش آموزان با گفتگو کردن با یکدیگر و نقد کردن مودبانه از همین دوران آشنا شوند..." (رسانه ها، دوشنبه یکم مهر 92) تا یک سال پس از آن هم گاه گداری دست اندرکاران از ورود چنین درس هایی به برنامه درسی می گفتند. باز برای نمونه "حمیدرضا کفاش، در خصوص مطالبات رئیس جمهوری از آموزش و پرورش که محورهای آن را در روز بازگشایی مدارس اعلام کرد، گفت: برای موضوعات انشاء، کتابخوانی و گفت وگو ماده واحده ای در شورای عالی آموزش و پرورش تنظیم شده که قبل از پایان سال این ماده واحده در شورا مطرح و تصویب می شود که در این ماده واحده تکالیف هر بخش برای ادامه کار مشخص شد و با مصوبه شورای عالی جایگاه قانونی می یابد...." ( رسانه ها 2 تیر 93)

اما اکنون و پس از گذشت سه سال از پیشنهادها و بیش از دوسال از گفته های معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش، هنوز نه از زنده کردن زنگ انشا خبری هست و نه از راه اندازی زنگ های گفت و گو و کتابخوانی! گرچه یکی از دست اندرکاران برای توجیه ناتوانی در گنجاندن این زنگ ها در برنامه درسی، گفت که این فعالیت ها در کنار درس های دیگر انجام می شود! اما در پاسخ باید گفت که رییس جمهور خواهان زنگ مستقل برای این سه درس شده بود. از این گذشته نگارنده به عنوان آموزگار می داند که این سخن در عمل یعنی هیچ! این که در کلاس درس فارسی شما به دنبال گفت و گو و کتابخوانی باشید یعنی دنبال نخود سیاه فرستادن منتقدان.

شوربختانه برنامه درسی در آموزش و پرورش به گره ای کور و ناامید کننده برخورده است. برای نمونه با این که درس های تازه ای به آن افزوده می شود اما از شمار آنها کاسته نمی شود. این فرایند فشارِ آموزشی بر دانش آموزان و آموزگاران را افزودن تر و گذراندن آن ها را سخت تر کرده است. خستگی، نا امیدی و سرخوردگی، بن بست آموزشی و در پایان گریز دانش آموزان از درس و یادگیری پیامدهای ناگزیر و نگران کننده این برنامه درسی است.  

و باز شوربختانه سال هاست که آموزش و پرورش، ساختاری واکنشی شده است و گرفتاری های ساختاری، مدیریتی، سیاسی و فرهنگی از آن بدنه ای لخت و سخت ساخته که دگرگونی های در "پای بست" را بر نمی تابد و دگرگونی ها همچنان در "نقش ایوان" باقی مانده است. اما بی گمان چاره ای نیست جز دگرگونی ژرف در نگاه فرهنگی و حاکمیتی به آموزش و پرورش. 

http://www.sharghdaily.ir/News/101659/آموزش‌وپرورش-‌و-وعده‌های-فراموش‌شده!   

دست‌های پنهان در جیب فرهنگیان

ضعف نظارت و ناکارآمدی، معضل اساسی صندوق ذخیره فرهنگیان
دست‌های پنهان در جیب فرهنگیان
برخی نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند بیش از 95 درصد معلمان ازصندوق ذخیره ناراضی‌هستند
گزارش از لیلا رزاقی، روزنامه وقایع اتفاقیه، 8 شهریور 95صندوق ذخیره فرهنگیان نامی آشنا برای معلمان است. بعضی‌ها نامش را گذاشته‌اند ذخیره آخر عمر! صندوقی که با هدف تأمین حداقل‌های رفاهی برای فرهنگیان تأسیس شد و حالا تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های اقتصادی آموزش‌و‌پرورش در کشور شده است. بر‌اساس گزارشی که روی سایت این صندوق قرار گرفته است و متعلق به تابستان 1395 است، حالا ارزش کل دارایی‌های این صندوق، رقمی در حدود هفت هزار میلیارد تومان است. صندوقی که اعتبارش را از پس‌اندازهای معلمان به‌دست‌آورده با سرمایه‌گذاری‌های کلان در زمینه خرید سهام شرکت‌ها و صنایع بزرگی چون نفت، پتروشیمی، معادن و...، تبدیل به غول بنگاه‌های اقتصادی کشور شده است. با این همه، مدت‌هاست که فعالان و کنشگران صنفی فرهنگیان از معضلات صندوق می‌گویند و معتقد هستند آنچه قرار بود ذخیره روزهای بازنشستگی‌شان باشد، با عدم شفافیت  و کمبود نظارت تبدیل به بنگاهی خصوصی به‌نام معلمان و به‌کام عده‌ای دیگر شده است. موضوعی که در سال‌های اخیر، حاشیه‌ها را پیرامون اعضای هیئت‌مدیره و شرکت‌های ریز و درشت وابسته به صندوق بیشتر کرده، انتصابات بی‌ضابطه، نحوه مدیریت آن و عدم نظارت کارآمد آموزش‌و‌پرورش بر عملکرد صندوق است.
فعالیت اقتصادی به‌نام معلمان به‌کام...
اخیرا در شبکه‌های اجتماعی که حالا تبدیل به دریچه‌ای ارتباطی برای درد دل‌های فرهنگیان شده، خبرهای ضدونقیضی درباره اختلاس برخی از مسئولان وابسته به صندوق و بازداشت تعدادی از اعضای هیئت مدیره و حتی مدیرعامل آن شنیده شد که البته قندالی (مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان) آن را تکذیب و اعلام کرد تنها برای ادای پاره‌ای توضیحات درباره بانک سرمایه (متعلق به آموزش و پرورش) احضار شده است. برخی معلمان می‌گویند همین اظهارنظرها نشان می‌دهد اتفاقاتی در این صندوق افتاده که ضرورت نظارت را بیشتر می‌کند. با این همه بد نیست گذری کوتاه بر ایده اولیه شکل‌گیری صندوق داشته باشیم.
ایده ایجاد صندوق ذخیره فرهنگیان، طبق گزارش‌هایی که روی سایت این صندوق قرار دارد، به سال 1373 برمی‌گردد. در اواخر سال ١٣٧٣، اندیشه ارتقای معیشتی و رفاه فرهنگیان و طرح افزایش قدرت مالی دوران بازنشستگی، مورد توجه مسئولان آموزش‌و‌پرورش قرار گرفت و در نهایت با تصویب مجلس شورای اسلامی، مؤسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در تاریخ 7/3/1374 در اجرای تبصره «٦٣» قانون برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران طی تصویب‌نامه مورخ 11/2/1374هیئت وزیران، تأسیس و در اداره ثبت شرکت‌ها، ثبت شد و تا به امروز طی برنامه سوم توسعه، ماده «١٤٧» و ماده «٥٣» برنامه چهارم توسعه ادامه فعالیت می‌دهد. سپرده‌گذاران آن، معلمان و فرهنگیان هستند و سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی، بانکی و بیمه‌ای، رئوس فعالیت صندوق را تشکیل می‌دهد.
محمدرضا نیک‌نژاد، فعال صنفی فرهنگیان و عضو هیئت‌مدیره کانون صنفی معلمان، درباره تاریخچه شکل‌گیری صندوق و فعالیت‌های آن به «وقایع‌اتفاقیه» می‌گوید: گام‌های اولیه درباره شکل‌گیری صندوق به شکل امروزین آن، به اواخر دوره اصلاحات برمی‌گردد.
نیک‌نژاد، دراین‌باره می‌گوید: اگرچه خیلی‌ها شکل‌گیری اولیه آن را مربوط به سال‌های 72 و 73 می‌دانند اما درواقع، در اواخر دوره اصلاحات بود که این صندوق با تبلیغات و تشویق‌های فراوانی که نشان‌دهنده سهولت سرمایه‌گذاری و استفاده ازتسهیلات آن در حین خدمت و در دوران بازنشستگی بود، توانست توجه بسیاری از معلمان را به‌خود جلب کند. از جمله تشویق‌ها این بود که مثلا با سرمایه‌گذاری در صندوق، می‌توانید دو برابر سود دریافت کنید و این سودها به صورت سالانه و ماهانه به حساب معلمان واریز می‌شود. در کنار اینها، اعلام شده بود که بر‌اساس اهداف صندوق، معلمان می‌توانند تسهیلات ویژه‌ای هم در نتیجه این سرمایه‌گذاری دریافت کنند که از جمله آن می‌توان به استفاده از هتل‌ها و مکان‌های اقامتی، تسهیلات رفاهی و پرداخت اصل پول به‌همراه سود حاصل از سرمایه‌گذاری که در پروژه‌های مختلف استفاده می‌شود، در زمان بازنشستگی اشاره کرد.
او در توضیح این مطلب، می‌گوید: قرار بود در صورت سرمایه‌گذاری معلمان در صندوق، سود حاصل از آن در پروژه‌ها و فعالیت‌های اقتصادی و عمرانی مختلف سرمایه‌گذاری شود که در نهایت به‌همراه اصل پول در هنگام بازنشستگی، مورد بهره‌برداری معلمان قرار گیرد، اما متأسفانه عدم ساماندهی تشکیلاتی که بتواند پول هنگفتی که از معلمان دریافت می‌کند را بدون چشمداشت مدیریت کند، باعث شد این صندوق نتواند در عمل به تعهداتش به جامعه فرهنگیان درست عمل کند.

یک‌نژاد ادامه می‌دهد: مسئله صندوق ذخیره، مربوط به امروز و دیروز نیست. در دوره آقای احمدی‌نژاد، چندصد میلیارد وام از صندوق گرفته شد که هرگز به آن برگشت داده نشد. درحال‌حاضر هم که در نشست‌های مختلف با مسئولان صندوق این مسئله را مطرح می‌کنیم، می‌گویند ما زورمان نمی‌رسد پول را پس بگیریم و با این حساب یعنی نمی‌توانیم انتظاری برای بازگشت پول به خزانه‌ای که معلمان با زحمت خودشان برای تأمین آتیه روی آن حساب باز کرده بودند، داشته باشیم.
اشاره او به وام‌های میلیاردی دولت احمدی‌نژاد است که برای جبران کسری بودجه دولت از ارگان‌های مختلف گرفته می‌شد و به گفته نیک‌نژاد، هنوز هم بازگشت داده نشده است. این فعال صنفی فرهنگیان، درباره نگرش معلمان به صندوق و حرف‌وحدیث‌های چندروزه پیرامون آن، می‌گوید: درحال‌حاضر نیز صددرصد معلمان عضو این صندوق نیستند اما از همین تعدادی هم که عضو هستند اگر مثلا 600 تا 700 هزار معلم را در نظر بگیریم، که ماهانه 20 هزار تومان به‌حساب صندوق ریخته‌اند، خود این مبلغ در طول این سال‌ها، مبلغ کلانی می‌شود که می‌شود از آن به‌نفع بهبود وضعیت رفاهی معلمان استفاده کرد، اما متأسفانه عملکرد صندوق به‌گونه‌ای بود که به‌نام معلمان باشد و عوایدش در عمل به کام مدیران آن.
به گفته نیک‌نژاد، انتقاد اصلی نسبت به این صندوق این است که هرگز شفاف عمل نکرده است. «هر ماه مبلغ بسیار زیادی به حساب این صندوق سرازیر می‌شود و ما نمی‌دانیم این مبالغ به کجا می‌رود. تنها صندوق، بزرگ‌تر می‌شود و سود حاصل از آن هم معلوم نیست صرف چه فعالیت‌های اقتصادی‌ای می‌شود. ضررو زیان صندوق هم مشخص نیست.»
او دراین‌باره به برخی اتفاقاتی که در اثر انتصابات بی‌ضابطه که در صندوق انجام شده، اشاره می‌کند و می‌گوید: مثلا ما می‌شنویم یکی از اعضای هیئت‌مدیره صندوق از وام آن استفاده می‌کند و مثلا درصدی از سهام یک کارخانه خودروسازی را در اراک می‌خرد بدون اینکه سودی از این در جیب معلمان که سرمایه‌گذاران اصلی صندوق هستند، برود. در نظر بگیرید که تمام این موارد، بی‌اعتمادی معلمان را تشدید می‌کند.
نارضایتی 95درصد معلمان از عملکرد صندوق
با اینکه صددرصد معلمان هنوز عضو این صندوق نیستند اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد تعداد زیادی از اعضا رضایتی از عملکرد آن ندارند. به گفته نیک‌نژاد، تاکنون سه نظرسنجی متفاوت در شبکه‌های مجازی بین معلمان برگزار شده که نتایج آن نشان می‌دهد بیش از 95درصد معلمان از فعالیت این صندوق رضایت ندارند و این به‌دلیل پیچیدگی کار صندوق و شفاف عمل‌نکردن آن است.
او ادامه می‌دهد: آقای قندالی به‌عنوان رئیس صندوق چندی پیش از نمایندگان تشکل‌ها دعوت کردند و در پی آن بودند تا سروسامانی به اوضاع صندوق بدهند. ما از ایشان خواستیم دست‌کم به‌عنوان ناظر هم که شده از معلمان کنشگر و فعالان صنفی فرهنگیان، نمایندگانی برای نظارت بر صندوق انتخاب شوند تا به این شکل فعالیت صندوق به آن شکل که باید سامان پیدا کند اما ایشان در جواب ما بحث خصوصی‌بودن صندوق را مطرح کردند و گفتند چون صندوق متعلق به بخش خصوصی است، امکان اینکه بتوانیم از فعالان مستقل فرهنگیان در هیئت مدیره یا هیئت ناظر استفاده کنیم، وجود ندارد. آقای قندالی در آن جلسه به این نکته هم اشاره کردند که حتی آموزش‌و‌پرورش نیز نمی‌تواند مدیرعامل صندوق را تعیین کند و باید یک شخص حقیقی که از فعالان اقتصادی است از بیرون برای مدیریت صندوق انتخاب شود؛ بنابراین نحوه نظارت بر فعالیت صندوق تابع شرط و شروط خاصی است که اجازه نظارت معلمان را از آنها سلب می‌کند.
نظارتی بر این صندوق وجود ندارد و بسیار در خود و بسته عمل می‌کند. این درحالی است که به گفته نیک‌نژاد بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی و مالی زیرنظر این صندوق فعالیت می‌کنند، از جمله بانک سرمایه که متعلق به آموزش‌و‌پرورش است و یکی از اهداف تأسیس آن ارائه تسهیلات به فرهنگیان بود، کمترین سود را به فرهنگیان می‌رساند. درحالی‌که بسیاری از بانک‌های کوچک و بزرگ دیگر که متعلق به بخش‌ها و ارگان‌های دولتی هستند، سود و تسهیلات بهتری را در اختیار مشتریان خود قرار می‌دهند. نیک‌نژاد به مورد بانک قوامین اشاره می‌کند و می‌گوید: «نمونه‌اش بانک قوامین که به نسبت سایرین تسهیلات بهتری به مشتریان خاص خود پرداخت می‌کند اما این بانک در مدت تأسیس خود با توجه به اندوخته‌هایی که در آنجا وجود دارد، هیچ مزیتی برای فرهنگیان نداشته است. درعین‌حال بنگاه‌های اقتصادی که زیر نظر صندوق فعالیت می‌کنند هم هیچ تسهیلاتی را ارائه نمی‌کنند. پس از اعتراض به ادامه‌دار شدن این روند از سوی فرهنگیان، آمدند و بحث خرید خودروهای لیزینگی را مطرح کردند که بعدا فهمیدیم چون این خودروها فروش نمی‌رفت، پیشنهادش را به ما داده‌اند.»

و ادامه می‌دهد: سال گذشته ماشین‌های مدل بالای خارجی را آورده بودند با اقساط دو تا سه‌میلیون تومانی که بعدا متوجه شدیم قیمت این خودروها صد میلیون است؛ رقمی که شاید مدیران با توجه به فیش‌های حقوقی که نشان از ارقام بالای دریافتی‌شان دارد، قادر به خرید آن باشند. در بهترین حالت یک معلم باسابقه کار بالا دومیلیون تومان حقوق می‌گیرد، آن وقت چطور می‌تواند  اقساط یک خودروی لوکس را پرداخت کند. ارائه تسهیلاتی از این دست به درد معلم مدرسه نمی‌خورد یا اینکه می‌گویند صندوق با استفاده از سرمایه‌اش چندین هتل مختلف در سراسر کشور ساخته است. من به‌عنوان یک معلم نمی‌دانم این هتل‌ها کجا هستند چون هیچ اطلاعاتی در مورد آنها و تسهیلاتی که ارائه می‌دهند، نداریم.
نیک‌نژاد به عدم ارائه خدمات خاص بیمه معلم که قرار بود مختص فرهنگیان باشد هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «بیمه معلم» که زیر نظر این صندوق است با اینکه قرار بوده متعلق به فرهنگیان باشد اما  با وجود داشتن شعبات متعدد مزیت ویژه‌ای برای معلمان ندارد و طرف قراردادش صرفا معلمان نیستند. همه این مسائل نشان می‌دهد که صندوق از اهداف اولیه و اصلی‌اش منحرف شده و شائبه‌هایی که درباره فعالیت مدیران و گردانندگان آن ایجاد شده، دقیقا با همین ناکارآمدی‌ها تشدید می‌شود.
بهره‌برداری سیاسی از مطالبات صنفی معلمان ممنوع
در همین باره یکی دیگر از فعالان صنفی انتقادات مشابهی را نسبت به عملکرد صندوق مطرح می‌کند. او معتقد است صندوق ذخیره فرهنگیان طی سال‌ها فعالیتی که داشته، عملا با وجود عضویت تقریبا اکثریت معلمان در این صندوق، منفعت و سود تعیین‌کننده‌ای برای فرهنگیان نداشته‌اند.
محمد حبیبی، فعال صنفی فرهنگیان، دراین‌باره می‌گوید: در سال‌های اول تشکیل این صندوق عضویت در آن اختیاری بود. بعدها با ترفندهای مختلف، تقریبا عضویت در آن اجباری شد. تقریبا تنها منفعت ملموسی که از این صندوق به فرهنگیان می‌رسد، در اختیار قراردادن خودروهایی به صورت پیش‌فروش برای عرضه به فرهنگیان بوده است که این خدمات هم تقریبا با خدمات لیزینگ تفاوت خاصی ندارد. در یکی، دوسال گذشته هم، بسیاری از همکاران پس از بازنشستگی، برای دریافت پولی که طی سال‌ها در صندوق پس‌انداز کرده‌اند و سودی که از قبل تعیین شده است، با مشکلات متعددی مواجه بوده‌اند.
حبیبی به بخشی از این مشکلات اشاره می‌کند و می‌گوید: پس از سال‌ها خدمت، پولی که باید به‌عنوان پس‌انداز شخصی به یکباره دریافت کنند، در یک یا دوسال و به‌صورت اقساط به این همکاران برگردانده شده است. از طرف دیگر در مقایسه با بیمه‌های عمر  دیگر که در سطح گسترده و بعضا با پشتوانه بانک‌ها فعالیت دارند، عملا منفعتی که نصیب معلمان از طریق صندوق ذخیره فرهنگیان می‌شود، بسیار ناچیز است، چراکه این صندوق تقریبا  قرار بوده است که کارکردی مشابه با این بیمه‌های عمر داشته باشد، با این تفاوت که سود بسیار ناچیزی درنهایت و پس از طی سال‌ها نصیب هر فرهنگی می‌شود.
او به برخی بهره‌برداری‌های سیاسی از مطالبات صنفی معلمان هم طعنه‌ای می‌زند و با اشاره به اینکه نمی‌توان مطالبات بحق معلمان را در حد کشمکش‌های سیاسی که با تغییر هر دولت مخاطب خاص خود را دارد، فروکاست، ادامه می‌دهد: از آنجا که انتقادهای مطرح‌شده نسبت به کارکرد این صندوق محدود به این دولت نبوده و در دولت هشت سال گذشته نیز بارها عملکرد این صندوق مورد نقد جدی قرار گرفته بود، این حجم گسترده از انتقادها ربطی به مواضع سیاسی و برخوردهای جناحی ندارد. واقعیت این است که در شرایط فشارهای اقتصادی کنونی و مشکلات معیشتی حاکم بر زندگی فرهنگیان، آنچه بیش از هرچیز محل بحث و گفت‌وگو‌های بین معلمان است، مباحثی درباره دستمزد و فشارهای اقتصادی بوده و دقیقا از همین منظر است که مشکلات حاکم بر صندوق ذخیره مورد توجه فرهنگیان است.

http://www.vaghayedaily.ir/fa/News/6820/دست‌های-پنهان-در-جیب-فرهنگیان


محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 6 شهریورماه 95 

1- برای رونق اقتصادی نرخ سود بانکی از ١٨ به ١٥‌درصد کاهش یافت. در ارزیابی‌های نه‌چندان کارشناسانه با تصمیم‌گیران همراه بودم و با خود می‌گفتم این کار درست است، زیرا باید سپرده‌ها وارد چرخه اقتصاد و تولید شوند و آرام‌آرام ویرانی‌های ٢ دوره جنگ مهرورزانه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... سروسامانی بگیرد. تا این‌جا هم بَه‌بَه و چَه‌چَه‌ام به راه بود. با گذشت ٤-٥ماه قرارداد خانه‌ اجاره‌ای‌مان پایان یافت و مالک که در ٢‌سال مستأجری‌مان، از خوبی کم نگذاشته بود، زنگ زد و با کلی رودرواسی و ببخشید- ببخشید! خواست خانه‌اش را خالی کنیم. خب چاره‌ای نماند به جز گشتن برای خانه‌ای درخور زندگی آبرومندانه کارمندی و ٢ بچه با فاصله سنی و رفت‌وآمد میهمانان شهرستانی و... این‌جا بود که پی بردم کاهش نرخ سود بانکی، سنگی بوده برای پای لنگِ کارمندان و دستمزدبگیران طبقه متوسط و فرودست با حقوق زیر خط فقر! می‌پرسید چگونه!؟ خب پاسخ ساده است. برای مالکان، سپرده‌های بانکی، دیگر صرف گذشته را ندارد و از این پس به دنبال پولِ پیش کمتر و اجاره‌بهای بیشترند. به ناچار با همراهی همسر پشت کفش‌ها را ورکشیدیم و به دنبال یافتن خانه، بنگاه‌های پیرامونمان را گشتیم. این‌جا بود که با همه وجود درک کردیم که پایمان لنگ‌تر از آنی است که این سنگ بزرگ را به آسانی پشت سر بگذاریم. نزدیک ١٠٠‌درصد خانه‌های اجاره‌ای با پولِ پیشِ کمتر از گذشته، از ٦٠ تا ٩٠‌درصد حقوق ماهیانه‌مان را لازم داشت! اکنون به جایی رسیده‌ایم که دعا می‌کنیم یا مالک‌مان باز هم مهربانی کند یا خانه‌ای حاشیه‌ای‌تر بیابیم یا پیگیر خانه‌ای کوچکتر از ٦٠متر باشیم یا... خب این همه یک‌سوی سیاست‌های اقتصادی   است و کمتر گمان داشتم که گریبان خودم را بگیرد، اما الان گرفته و ول‌کن هم نیست!
٢- المپیک ریو با تلخی‌ها و شیرینی‌ها و زشتی‌ها و زیبایی‌هایش پایان یافت. به گفته همسرِ لیلا رجبیِ «کم غیرت»، لیلا بدون مربی و هزینه‌کرد بهای حتی یک پراید! به المپیک راه یافت و بدون روانشناس، ٢ شب را از فشار روحی مسابقه بی‌خوابی کشید. بهداد سلیمی درمیان ناباوری ده‌ها ‌میلیون ایرانی و در نبود نفوذِ حداقلی ورزش ایران در فدراسیون‌های جهانی، از حقش باز ماند و... اما باورش شاید سخت باشد که رخدادی در المپیک، پای لنگم درخانه پیدا کردن و درکنش‌های صنفی و مدنی‌ام را بیش ازپیش استوار کرد. «محمد جعفر مرادی» نخستین دونده ماراتن ایران پس از ١٢٠‌سال افزون بر به دست آوردن سهمیه المپیک توانست خود را به خط پایان برساند. درچند متر پایانی، دچار تنگی‌نفس شد و ناچار، چهار دست و پا و سینه‌خیز خود را به خط پایان رساند و توانست مانند «کیمیا علیزاده» تاریخ‌ساز شود. شکل به پایان رساندن مسابقه و تلاش و اراده‌اش دلم را لرزاند و اشکم را درآورد و اندیشه‌ام را گرفتار کرد و باورم به سخن «خواستن توانستن است» را محکم‌تر کرد. بی‌گمان این ورزشکار هم مانند دیگر قهرمانان شرکت‌کننده در مهم‌ترین گردهمایی ورزشی جهان با اراده و تلاش شخصی و با کمترین امکانات- که مزه‌اش را ما نیز در آموزش‌وپرورش به فراوانی چشیده‌ایم- خود را به این سطح رسانده و همه سزاوار سپاسگزاری و قدردانی‌اند. نمی‌دانم تا چه اندازه این انرژی درونی می‌تواند بر دشواری‌های بیرونی چیره شود اما مهم آن است که «خواستن توانستن است». دست‌کم امیدوارم که چنین باشد.

http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/73364/%d9%be%d8%a7%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%84%d9%86%da%af-%d9%88-%d8%b2%d9%85%db%8c%d9%86%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%be%d8%b1-%d8%b2-%d8%b3%d9%86%da%af!-

دهه ی کافی شاپ و رپ و متال

(دهه ی هفتادی ها و سبک زندگانی شان)

محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شهروند، 3 شهریورماه 95

با بررسی تعریف های گوناگون "سبک زندگی" خواهیم دید که با واژه ای فراگیر روبرو هستیم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس، سرگرمی و تفریح، کار و پیشه، تا هنر و فرهنگ جمعی و خانوادگی و ... را در بر می گیرد. از این رو سبک‌های زندگی گردایه ای از اندیشه ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتاری، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را شامل می شود. سبک زندگی فرد، تنها برآمده از منش فردی او نیست و از این رو نمی تواند خیلی متفاوت با سبک زندگی اجتماعی در جامعه اش باشد. سبک شدگی زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم پیوند نزدیک دارد. برای نمونه می‌توان با شناخت سبک زندگی افراد یک جامعه به شناخت نسبی افراد آن جامعه رسید.

با این پیش زمینه هاست که باید به سبک زندگی دوره های نسلی گوناگون پرداخت و به داوری آنها نشست. در همین راستاست که گروه سنی دهه هفتاد نیز بررسی شدنی است. گرچه دهه ی هفتادی ها در یک بازه ده ساله زاده، بالیده و اکنون نوجوان و جوان شده اند- به گونه ای که بزرگسالان شان اکنون 25 ساله و کم سالان شان نزدیک 14 ساله اند- اما بی گمان دارای ویژگی های مشترک و البته ویژگی های گوناگونی در رفتار و اندیشه و سبک زندگی اند. اگر بخواهیم به ریشه های تربیتی این نسل بپردازیم باید پدر و مادرانی که دوران انقلاب و بحران های گوناگون آن، دوران هشت ساله جنگ و پیامدهای سیاسی – اجتماعی و اقتصادی آن، دوران پس از جنگ و چیرگی نگاه اقتصادی صرف و فرادستی تکنوکرات های دولت سازندگی و توسعه تک بعدی و تا اندازه ای "گروه سالارانه" -اولیگارشی- آنان و پیامدهایش را گذرانده اند را یادآور شد. پدر و مادرانی که از سویی بیشترشان فشارهای اقتصادی- اجتماعی گوناگون را از سر گذرانده بودند و اکنون با به در و دیوار زندن خویش جایگاه اقتصادی پذیرفتی ای را دست و پا کرده بودند. از دیگر سو با آشنایی دست و پا شکسته با روانشناسی های تربیتی و کودک، در امتیاز دادن ها به فرزندانشان گاه دچار زیاده روی می شدند. از این گذشته رویکرد فرهنگ آموزشی به سوی کنکور و دانشگاه، آنان را تشنه مدرک دانشگاهی کرده بود و رقابت های خانوادگی و فامیلی، فضای پر تنشی را فراهم کرده بود. این رویدادهای درون کشوری با ورود فضای بی درو پیکر ابزارهای ارتباطی مانند گوشی همراه و بلوتوز و اینترنت و ماهواره و فیلم های کپی رایت هالیودی و ... زمینه های پرورشی آشفته ای برای دهه هفتادی ها فراهم کرد که آنان را با نسل های پیش و پس از خود متفاوت ساخت.

در ادامه و با این توضیح که این تحلیل مانند هر تحلیل دیگری مطلق نیست و بی گمان تنها بخشی از جامعه را پوشش می دهد به برخی از ویژگی های رفتاری و سبک زندگی دهه هفتاد اشاره ای می شود. از هر نشانه ای محکم تر گرایش فراوان جوانان این دوره به آرمان های اقتصادی و گسترش زرق و برق زندگی و تجملات در آن است. بسیاری از این جونان پول مدار این نسل می خواهند ره صد ساله را یک شبه بپیمایند و چشم به راه دست یابی به این آرمان ها با کمترین تلاش اند. در این زمینه نمی توان از الگو شدگی ستاره های ورزشی و هنری– سوپراستارها-ی میهنی و جهانی و چشم و هم چشمی های فرهنگی، افزایش شمار دانش آموختگان دانشگاهی بی کار و حتی شاغل با وضع اقتصادی ضعیف و بی انگیزگی و بی فایده دانستن کار و تحصیل، چشم پوشید.

 شکستن تابوهای فرهنگی میان دو جنس و درهم آمیختگی دختران و پسران بر خلاف فرهنگ گذشته و سیاست های رسمی، در کلان شهرها و شهرهای متوسط، دیگر ویژگی نسلی دهه هفتادی هاست. فرهنگ رسمی با سماجت به دنبال ادامه فرهنگ سنتی و ایرانی– اسلامی کشور در ارتباط میان دو جنس بود و هست. اما زیاده روی در این کار و البته دسترسی به گونه های فرهنگی متفاوت زمینه ساز گسترش و تا اندازه ای عادی شدن این ارتباط ها بوده است – که البته نمی توان نگران پر رنگ شدن و اهمیت بیش از اندازه یافتن در زندگی این جوانان نبود.

سیگار و بهره گیری از تفریح های دورهمی و مهمانی و شادی های کاذبِ برآمده از آن، دیگر ویژگی گروه بزرگی از دهه ی هفتادی هاست. در کمتر دورانی ما شاهد گسترش کافی شاپ ها و محل های تفریحی گروهی در شهرها بوده ایم. این می تواند نشانه ای از سبک ویژه ای از زندگی- دستکم در شهرها- باشد.

 سلیقه موسیقیایی بچه های این دهه گوش سپردن و حتی نواختن سبک هایی مانند جز، متال و رپ است. بی توجهی به گرایش افراطی جوانان به این سبک ها می تواند آسیب زا باشد. گرچه در جای خود نیز فرهنگ ساز و سودمند خواهد بود.

 مهمترین ویژگی شخصیتی و سبکی این نسل استقلال فردی و خود باوری است. بچه های این دوره کمتر از نسل های پیش از خود در سایه اقتدار خانواده و به ویژه پدر زیسته اند. این گونه بالیدن از آنان انسان هایی پرسشگر ساخته که گاه در پرسش هایشان تابوها و حتی ارزش های فرهنگی- اجتماعی در امان نیستند. این گونه استقلال اگر با اندیشه و عمل همراه شود می تواند جریان ساز و امیدوار کننده باشد. به هر روی هر نسل برای خویش سبک زندگی و شخصیت فردی ویژه ای دارد که می تواند به عنوان شاخصه های آن نسل شناخته شده و زمینه ساز بالندگی اش شود. از این رو دهه هفتادی ها نیز با همه خوبی ها و بدی های نسبی خویش، خود و جامعه شان را خواهند ساخت و به الگویی یک دست و ارزشمند برای خودشان دست خواهند یافت.

http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/73088/%d8%af%d9%87%d9%87%e2%80%8c-%da%a9%d8%a7%d9%81%db%8c%e2%80%8c%d8%b4%d8%a7%d9%be%e2%80%8c-%d9%88-%d8%b1%d9%be-%d9%88-%d9%85%d8%aa%d8%a7%d9%84%e2%80%8c