سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران و چند نکته

    

                    محمدرضا نیک نژاد، تارنمای جماران ، 15 تیرماه 95

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: یادداشت زیر از سوی محمد رضا نیک نژاد  کارشناس آموزش و پرورش و فعال رسانه ای به نگارش در آمده است.  جماران از ایجاد عرصه ای عمومی برای گفت و گو درباره سیاست های آموزشی کشور استقبال می کند و آمادگی کامل خود را، برای نشر پاسخ های هر شخص و سازمانی که در این زمینه مورد نقد واقع می شود؛ اعلام می دارد.

سخنان شجاعانه ی اسفندیار چهاربند

در تارنمای جماران گزارشی از سخنان اسفندیار چهاربند مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در نشست با مدیران مناطق با عنوان " در مدارس تهران چه می گذرد؟ " در تاریخ 14 تیرماه منتشر شد. این گونه سخنان از سوی کاربدستان آموزشی کم مانند یا حتی بی مانند است. از این رو پیش از هر چیز، باید به این ایشان و از آن بالاتر به آموزش و پرورش تبریک گفت که برای نخستین بار به گونه ای شفاف و شجاعانه، گرفتاری های ریشه دار ساختار آموزشی را مطرح و زمینه ژرف اندیشی، بررسی ریشه ای ناکارآمدی ها را فراهم کرده اند. بر کسی پوشیده نیست که تا دردی نباشد، نمی توان دارو و درمانی برای بیماری یافت. از این رو باید از این سخنان استقبال کرد و زمینه برای گفتن دردهایی این چنینی را فراهم کرد.

آسیب های اجتماعی مهمترین معضل مدارس تهران

اما این یاداشت، نه می خواهد و نه می تواند به بررسی کلی این سخنان بپردازد. بنابراین بخشی هایی از آن را بررسی می کند. برای ورود به موضوع، گزیده ای از گزارش را با هم می خوانیم.  "اخبارخوبی از مدارس به گوش نمی رسد. ما با خبرنگاران که صحبت می کنیم، یک جوری بالاخره آن ها را دور می زنیم. در آمارها سعی می کنیم تعریف هایمان را عوض کنیم. مثلا به من می گویند شما چند دانش آموز معتاد دارید؟ من می گویم تا ببینیم تعریف شما از معتاد چیست؟ ... اولین اولویت و شعار ما در سال آینده این است که بزرگ ترین تهدید بعد از زلزله، تربیت است. در تربیت هم مشکل فیزیک، شیمی و ریاضی نداریم و وضع تهران در سطح کشور خوب است. مراد ما تربیتی است که معطوف به کم کردن آسیب های اجتماعی است. آسیب های اجتماعی که کاهنده و تهدید کننده سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی است. این مطالبه را که یک رویکرد است، در تمام سازمان هایمان عوض بکنیم.... مهم ترین آن، انتخاب مدیری است که اعتقاد داشته باشد و بفهمد که برای چه به مدرسه می رود؟ بفهمد که اولویت هایش کجا است؟ بتواند جریان های فرهنگی و اجتماعی را که در مدرسه اش شکل می گیرد، تحلیل کند و توانایی داشته باشد که این ها را ببیند و تشخیص بدهد. بی تفاوت نباشد و روی این ها سر پوش نگذارد.... چقدر آموزش های خانواده ما در راستای هوشیاری و آگاهی و افزایش توانمندی خانواده ها برای مقابله با آسیب های اجتماعی است؟ ما در تهران هستیم و به اندازه تهدیدها، فرصت ها و امکاناتی هم داریم ..."   

آمارهای واقعی ارائه شود

در جایی، ایشان از سر ناچاری از دور زدن خبرنگاران می گوید و در جای دیگر، تاکید می کند که باید از مدیرانی بهره گرفته شود که بر گرفتاری ها سرپوش نگذارند! این دو سخن با هم نمی خواند! جناب چهاربند شما دارید به گونه ای عمل می کنید که مدیرانتان! مدیران از سطح مدرسه گرفته تا وزیر باید بازتاب دهنده گرفتاری های آموزشی و پرورشی- نه تنها به بالادستان خویش که به رسانه ها- باشند. این که دردهای موجود در کالبد آموزشی را نادیده بگیرید و یا با مسکن آرام کنید، بی گمان روزی فراخواهد رسید که اندام واره آموزش را زمینگیر می کند. فاش گویی دردها و گرفتاری ها، گرچه در کوتاه مدت ممکن است بحران زا باشد، اما در میان مدت و دراز مدت راهگشا و سازنده خواهد بود.

پس بهتر است در گام نخست، آمارهای واقعی از صندوق چه ی اسرار آموزش و پرورش بیرون آورده شود تا کارشناسان و اندیشمندان آموزشی و اجتماعی با بهره گیری از آن ها، بتوانند واقعیت های ساختار آموزشی را تحلیل و برای گرفتاری هایش راهکار ارائه دهند. انتظار می رود به عنوان یک مدیر میانی کشور، لاپوشانی نکنید و هم خودتان و هم مدیران زیردست تان، فرصتی فراهم کنید تا خبرنگاران بدون گذر از هفت خوان رستم، به مدرسه بیایند و از واقعیت های درونی مدرسه و آموزش آگاهی یابند و خبر رسانی کنند.

تربیت شهروند خوب

گمانی نیست که وظیفه بنیادین ساختار آموزشی، پرورشِ شهروندان آینده و جلو گیری از هرز رفتن سرمایه های اجتماعی هر کشور است- که شما هم به درستی نگران آن هستید و به آن پرداخته اید. اما نکته ای که وجود دارد این است که سال هاست کارشناسان اجتماعی– آموزشی فریاد می زنند که آموزش از هدف بنیادین خود- یعنی پرورش شهروندان- دور شده است و شوربختانه، گوش شنوایی نیست! گاهی هم که بر اثر رخدادی تلخ صدایی شنیده می شود، یا صورت مسئله پاک می شود و یا مرور زمان دوباره همه را به خواب می برد.

ابزار کنترل آسیب های اجتماعی چیست؟

آیا زلزله ای که امروز هشدارش را می دهید کنترل شدنی است؟ آیا همان روش های سنتیِ دور از روش ها و هدف های تربیتی خانواده و زندگی واقعی دانش آموزان می تواند جلوش را بگیرد؟ امروز بی شمار دانش آموختگان مدرسه و دانشگاه و فیزیک خوان و شیمیدان و ریاضی بلد داریم که با الف بای زندگی فردی و اجتماعی بیگانه اند! وجود و حضور این پرورش نایافتگان، دلیل خوبی برای اصلاح روش های ناکارآمد گذشته نیست؟ تا کی باید در گستره های گوناگون چشم به نارسایی ها و ناکارآمدی ها بست؟ و حتی توجیه اش کرد؟ راستی تعریف شما و دوستانتان از "تربیت" چیست؟ آیا دیدگاه های شما هم خوان با ذهنیت و خواسته های خانواده هاست؟ همچنان که می دانید تربیت تنها دست پخت آموزش و پرورش نیست. پرورش پیامد همکاری درست یا نادرست سه ضلع خانواده و مدرسه و جامعه است- که شما به درستی به آموزش خانواده ها اشاره کرده اید. اما ساز و کار و ساز و برگِ همکاری نهاد زیردست شما با آن دو عامل دیگر چیست؟ روشن است که دست کم و با خوشبینی سه ضلع ناهماهنگ هستند. گمانی نیست برای جلوگیری از زلزله ای که آغاز شده است، نیاز به طرح آن به شکل ملی و گفت و گو و هم اندیشی درباره آن برای یافتن راهکارهای بهینه هستیم که نخستین شرطش پذیرش مسئولیت هاست. شما با شجاعت گام نخستش را برداشته اید. امیدوارم این گام ها ادامه یابد.

اما شما فرموده اید "در این سه چهار سال گذشته، کلاه بزرگی بر سر ما گذاشتند و آمدند معیشت معلم را، گفتمان کردند و همه را مشغول کردند و از ماموریت اصلی غافل شدیم"  چه کسی آمد و معیشت معلم را گفتمان این سه چهار سال کرد؟ جناح مقابل را می فرمایید؟ یا دشمنان داخلی یا خارجی!؟ جناب مدیر کل، دلنگرانی های معیشتی– منزلتی فرهنگیان ریشه های چندین دهه ای دارند و خوشبختانه و یا شوربختانه، در بسامان کردن دستمزدهای تحقیرآمیز فرهنگیان، هر دو جناح شکست خورده اند! گویا شما محوریت آموزگار در آموزش را قبول ندارید، که پرداختن به گرفتاری های آنان را غفلت می خوانید! خب هنگامی که نگاه یک فرادست آموزشی به خواسته های فرهنگیان چنین باشد، آیا انتظاری بیش از این وضع خواهیم داشت؟

هرم مزلو

دوست عزیز بهتر است بروید و هرم مزلو را بخوانید! نیازهای فیزولوژیکی نخستین مرحله در شکوفایی توانایی های انسانی است. آیا معلمی که بیش از این که معلم باشد، راننده آژانس است، پادوی بنگاه معاملاتی است، یا خریدار و فروشنده ارز است، یا در بهترین حالت آواره آموزشگاه ها و خانه های دانش آموزان است، می تواند آموزش دهنده خوبی باشد!؟ جناب مدیر کل زیردستان تان در تهران دستمزدی به شدت پایین تر از خط فقر در این شهر می گیرند. اگر داستان کلاه باشد، کلاه بر سر فرهنگیانی رفت که از سر انگیزه و علاقه معلم شدند و حال باید فرزندانشان حسرت زندگی همکلاس های کم کار و کم ... پدرشان را بخورند که امروز.... بگذریم. جناب چهاربند کلاه تان را کمی عقب بدهید تا معلمان زیر دستان تان را ببیند!      

http://jamaran.ir/fa/n135724/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد