حبس برای ممانعت از تحصیل


گزارش از صبا حسینی، روزنامه آرمان، 8 اردیبهشت 95                                                                                                                                                            رئیس سازمان نهضت سواد آموزی در تازه ترین اظهار نظر خود با بیان اینکه سه ماه و یک روز حبس تا شش ماه یا یک میلیون تومان جزای نقدی مجازات والدینی است که مانع تحصیل فرزندان خود می‌شوند، از ۷۰۰ برخورد قضائی در این حوزه خبر داد. قانون اساسی ایران بر تحصیل رایگان دانش آموزان تا مقطع دیپلم تاکید می کند. با وجود این سالانه هزاران کودک ایرانی از تحصیل باز می مانند که این خود می تواند تبعات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زیادی به بار بیاورد.
در دنیایی زندگی می‌کنیم که تعریف سواد بسیار وسیع شده و حتی دیگر محدود به سواد خواندن و نوشتن هم نیست. با این وجود، آمار‌های مربوط به سرشماری سال ۹۰ میزان افراد بازمانده از تحصیل در ایران را چیزی حدود چهار میلیون نفر برآورد‌ می‌کند. تعداد افراد بازمانده از تحصیل موضوعی است که معمولا در سرشماری‌های نفوس و مسکن برآورد می‌شود و این سرشماری هر پنج سال یک بار در ایران انجام می‌شود. گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس نیز در سال ۹۱ باز ماندن حدود چهار میلیون نفر از تحصیل در ایران را تایید می‌کند. این آمار البته مربوط به افرادی نیست که هرگز به مدرسه نرفته‌اند. همانطور که عنوان شد، بر اساس قانون اساسی سواد‌آموزی تا مقطع دیپلم در ایران رایگان است و بر همین اساس ممانعت از تحصیل تا این مقطع غیرقانونی تلقی می‌شود. با وجود این، آمار‌ها نشان می دهد در ایران دانش‌آموزان زیادی هستند که در میانه راه تحصیل از این امر باز می‌مانند. عوامل مختلفی در این مساله دخیل است که از جمله آن عوامل اقتصادی و فرهنگی است. برخی از خانواده‌ها به‌ویژه در مناطق حاشیه‌ای و محروم علاقه‌مند هستند فرزندانشان به جای مدرسه سر کار بروند. همچنین خانواده‌هایی هستند که اجازه تحصیل در مقطع ابتدایی به بعد را به بچه‌های خود نمی‌دهند. بررسی‌ها نشان می‌دهد تعداد این خانواده‌ها به ویژه در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان و همچنین کهگیلویه و بویر احمد زیاد است، چنانکه نمی‌توان عنوان کرد اگر یک مقام مسئول در آموزش و پرورش خبر از برخورد قضائی با ۷۰۰ نفر از والدین به دلیل ممانعت از تحصیل فرزندان خود می دهد، آمار ممانعت از تحصیل در سال همین میزان است. شهریور سال گذشته معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نهضت سوادآموزی گفت: سالانه به طور متوسط ۱۱۰ هزار نفر در کشور از تحصیل باز مانده و از تحصیل در مقاطع مختلف انصراف می‌دهند.

فقری که به بی‌سوادی ختم می‌شود

در حالی دولت ها هنوز نتوانسته اند تسهیلات لازم را برای تحصیل رایگان همه افراد فراهم کرده و به تعهدات قانونی خود عمل کنند که بر اساس آمارها اصلی ترین دلیل بازماندن برخی کودکان از مدرسه فقر اقتصادی است. معاون پیشین حقوقی و امور مجلس درباره علت افزایش تعداد بازماندگان از تحصیل گفته بود: «خانواده‌های فقیر در شرایط سخت مالی قطعا همه درآمد خود را صرف هزینه‌های ضروری‌تر می‌کنند و بدین ترتیب فرزندان‌شان از تحصیل محروم می‌شوند.» حسینی همان سال عنوان کرده بود: «با توجه به فقری که در جامعه وجود دارد، حتی اگر هم اعتبارات آموزش در سبد مصرف خانوار ایرانی افزایش یابد، باز هم تعداد بازماندگان از تحصیل افزایش خواهد یافت.» با توجه به افزایش هر ساله آمار کودکان بازمانده ازتحصیل و در شرایطی که تعداد زیادی از کودکان بازمانده از تحصیل از بین کودکان کار هستند، نمی توان به این آسانی به بازگرداندن این کودکان به چرخه تحصیل و متقاعد کردن خانواده هایی که روی درآمد این کودکان حساب باز کرده‌اند، امیدوار بود. زمستان سال گذشته طرحی به کوشش دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی وزارت تعاون ،کار و رفاه اجتماعی به صورت پایلوت در استان های خوزستان، فارس، البرز و تهران اجراشد که طبق آن کودکان خیابانی شناسایی و به تحصیل بازگردانده می‌شدند. در این بررسی‌ها مشخص شد اکثریت کودکان کار و خیابان از تحصیل بازمانده اند. از سوی دیگر براساس یافته های پژوهشی سالانه بیش از ۲۵ درصد از دانش آموزان ترک تحصیل می‌کنند که این آمار بسیار نگران کننده است.

برخورد قضائی برای ممانعت از تحصیل در برنامه چهارم توسعه قرار شد برای والدینی که مانع تحصیل فرزندان خود می شوند جریمه یک میلیون تومانی در نظر گرفته شود. در قالب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان نیز بندی گنجانده شده که اگر خانواده‌ها از ادامه تحصیل فرزندشان ممانعت کنند، مراجع قضائی با آنها برخورد کند با این وجود سال گذشته و همزمان با تصویب برنامه ششم توسعه قرار شد این مجازات تشدید شود که تا کنون این مساله محقق نشده است. حالا در این شرایط روز گذشته رئیس سازمان نهضت سوادآموزی از برخورد قضائی با ۷۰۰ والدینی که مانع تحصیل فرزندانشان شدند، خبر داد. به گزارش ایلنا،‌ علی باقرزاده درباره برخورد با خانواده‌هایی که مانع از تحصیل فرزندشان می‌شوند و اینکه تاکنون با چه تعداد برخورد قضائی صورت گرفته است، گفت: این بخشی از قانون حمایت از حقوق کودک است که در سال ۸۱ به تصویب مجلس رسیده است و همانظور که اذیت و آزار کودکان و شکنجه آنها جرم است، ممانعت از تحصیل هم جرم است. او با اشاره به اینکه در دو سال گذشته ۷۰۰ گزارش از طرف آموزش و پرورش به مرجع قضائی ارسال شده‌است، خاطرنشان کرد: البته هیچکدام از این شکایت‌ها منجر به رای نشده؛ یعنی موانع حضور دانش‌آموزان در مدرسه، با مداخله سیستم قضائی برطرف شده و دانش‌آموز در مدرسه ثبت نام و نیازی به مجازات والدین نبوده است. مجازات والدینی که مانع از تحصیل فرزندان خود می‌شوند، سه ماه و یک روز حبس تا شش ماه یا یک میلیون تومان جزای نقدی است.

ریشه‌یابی به جای برخورد سلبی

یک کارشناس آموزش و پرورش در این زمینه به «آرمان» می گوید: برخورد قضائی و قانونی با والدینی که مانع تحصیل فرزندان خود می شوند هیچ سودی ندارد و حتی اگر این مجازات تشدید شود هم راهکاری بازدارنده نیست. محمدرضا نیک نژاد می افزاید: باید دفتر پژوهش های آموزش و پرورش که در همه دوره ها بی‌دستاورد بوده است، در این زمینه تحقیقی انجام دهد تا مشخص شود دلیل اصلی بازماندگی ازتحصیل چیست تا بتوان برای آن برنامه ریزی کرد. او با بیان اینکه بازماندن از تحصیل می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، به فقر اقتصادی اشاره می کند و می گوید: در کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی سرانه آموزشی برای دانش آموزان در نظر گرفته و به این قبیل دانش آموزان نیازمند کمک هزینه آموزشی اختصاص می دهند. در کشور ما هم بهتر است به جای جریمه والدین شرایط تحصیل را به سمت تحصیل رایگان سوق داد. این کارشناس آموزشی از بی‌دستاورد بودن تحصیل در کشور به‌عنوان عامل دیگر نام برده و می گوید: در کنار فقر اقتصادی شرایطی در کشور وجود دارد که در آن ثروت در انحصار افرادی است که سواد و تخصص چندانی ندارند. با مشاهده این شرایط بسیاری ترجیح می دهند از همان ابتدا جذب بازار کار شوند و وقت خود را تلف نکنند. نیک‌نژاد می‌گوید: امروز هر کودکی در محیط خانواده و پیرامون خود افراد تحصیلکرده زیادی را می بیند که یا بیکار هستند و یا در رشته‌های غیر مرتبط با زمینه تحصیلی خود کار می‌کنند که همه اینها بد آموزی دارد وباعث کم شدن رغبت به تحصیل می شود.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/152672/حبس-برای-ممانعت-از-تحصیل--

دانش آموزان لای منگنه سنجش و آموزش و پرورش

                                                                                                                                      گروه درنگ، زهرا داستانی، ص نخست و 7  روزنامه ابتکار ، 8 خرداد 95                                                                                                                                   خرداد ماه روزهای نفس گیری برای آموزش و پرورشی ها به خصوص دانش آموزان است. دانش آموزانی که بخشی از سرنوشت شان را امتحانات نهایی خردادماه تعیین می کند و درصد مهمی از قبولی آنها در کنکور سراسری سال‌‌های آینده را مجموع همین نمرات امتحانی تشکیل می دهد. از زمان آغاز امتحانات نهایی دبیرستان ها در کشور موج اعتراض تعدادی از دانش آموزان در سراسر کشور آغاز شد. اعتراضاتی که با تجمع دانش آموزان در مقابل وزارت آموزش و پرورش در شهرهای مختلف همراه بود. آموزش و پرورش اما این اعتراضات را بی مورد خواند و به آن پاسخ داد که سوالات امتحانات نهایی تغییری نکرده و سخت‌تر نشده حتی میانگین نمرات دانش آموزان نشان می دهد که آنها توانسته اند بهتر از سال قبل امتحانشان را برگزار کنند. در این میان اما پاسخ های علی زرافشان، معاون متوسط وزیر آموزش و پرورش در این رابطه تامل بیشتری را می طلبد. پاسخی که نشان می دهد آموزش و پرورش و وزارت علوم راهی متفاوت را پیش گرفته اند. یکی دانش پایه دانش آموزان را سنجش می‌کند و دیگری دقت و سرعت آنها را به چالش می‌کشد.
ابتدای امتحانات نهایی سال سوم دبیرستان امسال، زمزمه های اعتراض به سخت بودن امتحانات به گوش رسید و هر امتحانی که برگزار می شد، در هر استان معترضان خود را داشت. این اتفاق در چند روز اخیر آن قدر پررنگ شد و ماجرا بالا گرفت که کار به تجمع روبروی آموزش و پرورش استان هم رسید و دانش آموزان به طرق مختلف خواستند نسبت به سخت بودن امتحانات اعتراض کنند. تهران، مشهد، اصفهان و گرگان چهارشهری‌اند که تعدادی از دانش‌آموزان دبیرستانی ساکن آنها با تجمع در مقابل ادارات آموزش و پرورش‌شان، اعتراضشان را دراین‌باره به گوش مسئولان آموزش و پرورش رسانده اند. اولین امتحان نهایی ٢۵ اردیبهشت با درس «عربی ٣» در رشته‌های ریاضی فیزیک، علوم تجربی، ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی سوم متوسطه برگزار شد و بقیه امتحانات هم درحال برگزاری است اما تعدادی از دانش‌آموزان معتقدند در بعضی از امتحانات از پاورقی کتاب‌ها هم سوال طرح شده است.
دانش آموزان معترض چه می گویند؟
یکی از دانش‌آموزان معترض در رابطه با علت اعتراضشان به امتحانات نهایی گفته است: «ما دانش‌آموزان در رشته‌های ریاضی فیزیک، تجربی و ادبیات به نحوه طرح سوالات این‌جا تجمع کرده‌ایم. سوالاتی که به گوشمان آشنا نیست و آن‌قدر سخت طراحی شده که تمامی دانش‌آموزان سطح کشور را ناراحت و عصبانی کرده است.» تعدادی از دانش‌آموزان گرگانی هم دیروز مقابل اداره آموزش و پرورش به‌دلیل آنچه که سخت برگزار کردن امتحانات نهایی می‌دانستند، تجمع کردند؛ این دانش‌آموزان که حدود ١۵٠ نفر بودند خواستار رفع مشکل امتحان درس ریاضی خود بودند. این دانش‌آموزان معتقدند که امتحانات نهایی‌سال سوم دبیرستان فوق‌العاده سخت برگزار شده و سوالات اگر چه از کتاب بوده اما مفهومی و خارج از تعقل و تحلیل دانش‌آموزان بوده و آنان نتوانسته‌اند به سوالات پاسخ بدهند.
مسئولان وزارت آموزش و پرورش اما این حرف‌ها را قبول ندارند؛ نمونه‌اش «عبدالرسول عمادی»، رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش است که می‌گوید این موضوع را در روزهای گذشته بررسی کرده و سخت بودن سوالات امتحانات نهایی درست نیست:«ما بعد از این‌که بعضی دانش‌آموزان نسبت به امتحانات بعضی دروس اعتراض داشتند، روی این موضوع تمرکز کردیم و از حوزه‌های تصحیح امتحانات خواستیم که نتایج اوراق امتحانی سراسر ایران را به ما اعلام کنند. ما نتایج امتحانات از ٢۵ اردیبهشت تا امروز را که ۵ خرداد است بررسی کردیم تا ببینیم براساس این برآورد، نمرات نسبت به‌سال گذشته چه وضعی دارند.
از سوی دیگر علی زرافشان، معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش نیز در پاسخ به این اعتراضات به رسانه ها گفته است: سوالات امتحانات نهایی استاندارد خاصی از نظر دشواری دارد و هر سال هم بعد از برگزاری امتحانات از نظر سخت و آسان بودن، دشواری سنجی صورت می گیرد. علی زرافشان ادامه داده است: اعتراضی که امسال و دو سال قبل اتفاق افتاد در مورد دانش آموزانی است که انتظار دارند نمره بیست را دریافت کنند و چون این اتفاق به خاطر چند سوال سخت برای آن ها نیفتاده، معترض می شوند. این مقام مسئول در آموزش و پرورش توضیح بیان کرده است: معمولا در هر امتحان سوالات دشوارتر برای دانش آموزان قوی تر در نظر گرفته می شود که اعتراض کننده ها، معمولا نسبت به همین چند سوال اعتراض دارند.

گرچه کارشناسان می گویند که امتحانات نهایی همیشه برای آموزش و پرورش دردسر ساز بوده است اما این بار به جهت تاثیر گذاری مستقیم نمرات امتحانات نهایی دانش آموزان در کنکور اهمیت بیشتر پیدا کرده است. علی زرافشان، معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش در ادامه اظهارات خود در این رابطه گفته است: باید دید اعتراض دانش آموزان دقیقا به چیست؟ به چند نمره و چه تعداد سوالات اعتراض دارند؟ آیا دانش آموزان کل امتحان را دشوار می دانند یا یکی دو سوال برایشان سخت بوده؟ او به تفاوت طراحی سوال بین آموزش و پرورش و سازمان سنجش اشاره کرده و گفته است: سازمان سنجش آزمون های غربالگر دارد اما سوالات آزمون های ما می خواهد دانش و اطلاعات بچه ها را بسنجد. زرافشان ادامه داده است: پس سوالات ما اینطور نیست که بخواهیم تنها تعداد خاصی را گزینش کنیم و توانایی یک عده را بسنجیم. معمولا هم روال بر این است که سوالات از اسان به مشکل چیدمانش انجام می شود. او باز هم تاکید
می کند: اعتراض کننده ها از دانش آموزان مستعد هستند که روی یکی دو نمره مشکل دارند که می خواهند حتما بیست شوند. به گفته زرافشان از تمامی استان ها نظرات جمع آوری شده و غربالگری در حال انجام است و این طور که نتیجه این غربالگری نشان داده، میانگین نمرات از سال پیش بالاتر است و این نشان می دهد که در کل، سوالات نسبت به سال پیش سخت تر نبوده است.
دانش آموزان سر در گم
اظهارات زرافشان نشان می دهد که دانش آموزان در میان تصمیم های دو وزارتخانه آموزش و پرورش و وزارت علوم سر در گمند. وزارت آموزش و پرورش آن طور که می گوید به دانش آموزان مفهوم دروس را می آموزد و همان طور هم از آنها خروجی می خواهد. از سوی دیگر اما وزارت علوم برای ورود دانش آموزان به دانشگاه نکته سنجی طلب می کند و تست زدن می خواهد. در این میان اما این دانش آموزان هستند که برای رسیدن به اهداف آینده اشان به هر چیزی متوصل می شوند.
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش در گفت و گو با روزنامه ابتکار می گوید: آموزش و پرورش در واقع مسیر درستی را در پیش گرفته است. چرا که می خواهد حد و اندازه دانش آموزان را از نظر علمی بسنجد و بر همین اساس سعی می کند سوالاتی که برای ازریابی دانش آموزان مطرح می کند سوالاتی مفهومی باشد که نتیجه آن براساس نمره مشخص می شود. اما کنکور در واقع مسابقه است. مسابقه ای که دانش آموزان را بر مبنای سوالات تستی پرورش می دهد. هر کسی که تست زدن را بداند و درصد بهتری را بگیرد،
موفق تر خواهد بود.
او در ادامه می گوید: اما برخلاف کنکور، مدارس براساس نمره پایانی یا امتحانات نهایی پایه گذاری شده اند. بنابراین در زمانی که ملاک سنجش عدد و نمره باشد، رقابت معنی ندارد.
سوالات همیشه برای آموزش و پرورش دردسرساز بوده اما چون به واسطه تاثیر گذاری معدل در کنکور، امتحانات اهمیت بیشتری پیدا کرده این بار دردسرها و حساسیت ها نیز بیشتر شده است.
او معتقد است: رسالت و هدف اصلی آموزش و پرورش شهروند سازی است در صورتی که متخصص پروری رسالت و هدف وزارت علوم است. آموزش و پرورش در نظر دارد که سطح علمی را در دانش آموزان بالا ببرد و اجتماعی پذیری را به آنها بیاموزد و نسل آینده را نسلی با اهداف بزرگ برای کشور پرورش دهد .
این کارشناس آموزش ادامه می دهد: کنکور بیماری آموزش و پرورش ایران است. بیماری که نه می کشد و نه خود از بین می رود. کنکور در تمامی دانش آموزان ریشه کرده است. کنکور تمامی اهداف آموزشی را در ایران کنار زده است و تنها دانش سطحی و تست زدن را به عنوان هدف جایگزین قرار داده است.
نیکنژاد می گوید: کنکور و مافیایی آموزشی در ایران سبب شده است که دو نهاد آموزشی به جای اینکه مسیری موازی را در کنار یکدیگر بپیمایند مسیری متفاوت را برای خود و برای سنجش دانش آموزان در نظر بگیرند. کنکور حتی می تواند بر روی نظرات و تصمیمات مسئولین تاثیر گذار باشد چرا که میلیاردها پول از طریق کنکور در کشور رد و بدل می شود. حذف کنکور به ضرر بسیاری از افراد است. علاوه بر پولی که از طریق کلاس های تست از دانش آموزان می گیرند، بخش عظیمی از نشر کتاب در ایران نیز به این حوزه اختصاص دارد.

http://ebtekarnews.com/?newsid=43632

در نظام آموزشی نه از تربیت خبری است نه از مهارت

گفت و گو

گزارش از سارا علایی، ص اول و ص اجتماعی روزنامه آفتاب یزد

آفتاب یزد- سارا علایی: گره بیکاری در ایران سال‌هاست به مرحله‌ای رسیده که دیگر با دندان و قیچی هم باز نمی‌‌‌شود؛ سونامی‌ای که دیر یا زود امواج هولناکش جامعه را تهدید خواهد کرد؛ گرهی آنچنان کور و بازنشدنی که کم کم زمزمه‌هایی ناگوار هم چاشنی‌اش می‌شود؛ زمزمه‌هایی از جنس سلب مسئولیت و انداختن بار همه مشکلات روی دوش جوانان بیکاری که فشارهای ناشی از این معضل رُسشان را حسابی کشیده است. در حالی از یک سو جمعیت جوانان تحصیلکرده رو به افزایش است و از سوی دیگر ساعت به ساعت، روز
به روز، هفته به هفته و سال به سال به خیل عظیم
بیکاران در کشور افزوده می‌‌شود، که
هنوز کور سوی امیدی به دولت برای حل این معضل وجود دارد اما گویا با بدتر شدن اوضاع کم‌کم متولیان فراهم کردن شغل برای جوانان هم در حال پا پس کشیدن هستند. چنانچه روز گذشته معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری اعلام کرد:«جوانان به دنبال استخدام نباشند، کارآفرینی کنند... قرار نیست کسی درس بخواند که استخدام شود»! اظهاراتی که حتما شنیدن یا خواندن آن به سان آب سردی است که بر سر جمعیت میلیونی جوانان بیکار و کسانی که قرار است به این جرگه بپیوندند، ریخته می شود.اظهارات این مقام مسئول و بسیاری دیگر درباره حرکت جوانان به سمت کارآفرینی و چشم ندوختن به دست دولت برای ایجاد اشتغال این سوال را به ذهن متبادر می‌کند که برای رفتن به این سمت یکی از سه حالت باید وجود داشته باشد؛ کارآفرینی یا باید فی‌النفسه در ذات انسان‌ها نهاده شده باشد یا یک جوانان سرمایه‌ای در دست داشته باشد یا نهادهای آموزشی کشور سخت درگیر آموزش باشند تا جوانان به محض فراغت از تحصیل دست به کارآفرینی بزنند. حال سوال اینجاست که آقای معاون کدام یک از این گزینه‌ها را مدنظر قرار داده و به این نتیجه رسیده که جوانان می‌توانند کارآفرین باشند؟ مسلما گزینه نخست درست نیست که اگر بود ما اکنون به کشوری بدون بیکار جز به تعداد انگشتان دست تبدیل شده بودیم که آن چند نفر بیکار هم به زودی زود و با شکفتن استعداد کارآفرینی‌شان از معضل بیکاری خلاص می‌شوند.گزینه دوم هم مسلما جزء پاسخ‌ها نیست که اگر سرمایه‌ای بود نیازی به راهنمایی آقای معاون باقی نمی‌ماند و پیش از اظهارات ایشان جوانان دست به سرمایه‌گذاری و کارآفرینی زده بودند آن هم در این اوضاع اقتصادی و شرایط اعطای وام از سوی بانک‌ها که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است و اما گزینه سوم که یک کارشناس آموزش و پرورش به آن پاسخ می‌دهد.
یک کارشناس آموزش و پرورش در این باره به آفتاب یزد می‌گوید: در ابتدا باید تاکید کنم هدف از آموزش و پرورش نوین که در دنیا درحال انجام شدن است صرفاً مهارت آموزی نیست بلکه مهم‌ترین هدف پرورش فکری و ذهنی برای زندگی فردی و اجتماعی است. محمدرضا نیک‌نژاد می‌افزاید: نظریه‌پردازان جدید هم معتقدند امروز هدف از آموزش و پرورش تنها تربیت انسان‌های شایسته است. اما در کنار این هدف، حرفه و مهارت آموزی هم اهمیت دارد تا جایی که در تمام دنیا آموزشگاه‌هایی به نام فنی و حرفه‌ای وجود دارد که تکنیسین تربیت می‌کنند. وی با اظهار تاسف بیان کرد: متاسفانه هیچ‌کدام از این دو اتفاق در مدارس‌ ما وجود ندارد یعنی نه از تربیت انسان شایسته خبری است نه مهارت و حرفه‌آموزی.
خیز برای از سر باز کردن مسئولیت
نیک‌نژاد با تاکید بر اینکه اظهارات معاون علمی‌و فناوری ریاست جمهوری کاملا درست است، اظهار می‌کند: اصولا این روند در بیشتر کشورهای توسعه‌یافته دنبال می‌شود اینکه در مدارس مهارت‌های شغلی به دانش‌آموزان آموخته می‌شود تا در آینده چشمشان به دست دولت برای پیدا کردن شغل نباشد از این رو صحبت آقای معاون درست است، اما آیا جنبه دیگر موضوع یعنی حرفه آموزی انجام می‌شود که حال تامین شغل برای جوانان را از سر خود باز کنیم؟!
این کارشناس آموزشی می‌افزاید: آموزش و پرورش ما قطعا چه در زمینه پرورش انسان شایسته و چه در زمینه تربیت افرادی با مهارت‌های شغلی ناکام است. تکلیف رشته‌های انسانی و نظری که مشخص است؛ آنها نه مهارت می‌آموزند نه شهروند بافرهنگ می‌شوند. در رشته‌هایی مثل کار و دانش هم درصد بسیار کمی‌فن و مهارت شغلی می‌آموزند که همه این افراد هم نمی‌توانند این مهارت‌ها را به کار بگیرند.
وزرایی که صرفا حسابدارند!
نیک‌نژاد در پاسخ به اینکه اشکال کار به ساختار نظام آموزشی بازمی‌گردد یا مسئولانی که بر سر کار می‌آیند، می‌گوید: مسلماً هم ساختارها مشکل دارند هم اراده‌ای برای حرکت به سمت آموزش و پرورش نوین وجود ندارد. بهترین، مدیرترین و اندیشمندترین مدیر هم در راس آموزش و پرورش قرار بگیرد در نهایت صرفاً به یک حسابدار تبدیل می‌شود، زیرا از ابتدا تا انتهای مسئولیتش صرفاً باید ماشین حساب و چرتکه به دست بگیرد و برای جبران کسری بودجه تلاش کند.
98 درصد بودجه صرف دستمزد می‌شود!
وی می‌افزاید: بودجه امسال وزارتخانه 30 هزار میلیارد تومان است. طبق گفته مجلس 88 درصد و طبق گفته وزارتخانه 98 درصد این بودجه تنها صرف پرداخت دستمزد می‌شود. از این رو وقتی آموزش و پرورش صرفاً درگیر این مسائل است واقعا چگونه می‌‌خواهد شهروندپروری و مهارت آموزی کند.
تربیت شهروندانی مخرب نه شایسته
این کارشناس آموزشی اظهار می‌کند: نوجوانی که از مدرسه به دانشگاه و از آنجا وارد جامعه می‌شوند نه تنها اصول شهروندی و شغلی را نیاموخته که اتفاقا به افرادی مخرب تبدیل می‌شوند؛ شهروندانی که حتی ایستادن پشت چراغ قرمز را هم نیاموخته‌اند.وی با تاکید بر اینکه با این اوصاف هم ساختار مشکل دارد و هم مدیریت، خاطرنشان می‌کند: علاوه بر این مشکلات، نگاه حاکمیتی به آموزش و پرورش اصلا نگاه درستی نیست. نگاه حاکمیتی چون آمال و آرزوهای خود را در آموزش و پرورش متبلور نمی‌بینند، از این رو
به دنبال سر و سامان دادن به آن نیستند.
مگر امکانات وجود دارد؟!
نیک‌نژاد می‌افزاید: حتی اگر آموزش و پرورش متحول شود و به سمت مهارت آموزی تغییر رویه دهد و مراکز فنی و حرفه‌ای و کار و دانش به وجود بیاورد و همان طور که مسئولان آموزش و پرورش تاکید کرده‌اند 45 درصد دانش آموزان را به سمت این مراکز سوق دهند و تکنیسین‌پروری کنند، اما متاسفانه امکاناتی که برای این مراکز در نظر گرفته می‌شود به هیچ عنوان متناسب با هدف آموزش مهارت‌های شغلی و کارآفرینی نیست. در نتیجه مسائلی را آموزش می‌بینند که نه به درد این دنیا می‌خورد نه آن دنیا.
حکایت شترمرغ
وی با ذکر مثالی می‌گوید: حکایت امروز جوانان و فارغ‌التحصیلان ما مثل آن شترمرغی است که به او گفتند بار ببر گفت من پرنده‌ام، گفتند پرواز کن گفت من شترم؛ البته واقعا حق هم دارند چون توانایی‌های لازم را کسب نکرده‌اند، درحالی که سال‌ها درس خوانده‌اند و مثلا لیسانس گرفته‌اند، اما نه مهارت‌های شغلی را می‌دانند نه آداب شهروندی و شهرنشینی را.
پی‌نوشت: با رد شدن گزینه سوم همچنان این سوال باقی است که وقتی نه سرمایه هست نه آموزش چگونه جوانان بیکار را کارآفرین کنیم؟

http://www.aftabeyazd.ir/37546-در-نظام-آموزشی-نه-از-تربیت-خبری-است-نه-از-مهارت.html

موافقت ضمنی آموزش و پرورش با توزیع تعطیلات فصل گرما

                                                                 

تابستان هم به سال تحصیلی ملحق می‌شود

وزارت آموزش و پرورش: تعطیلات در طول یک‌سال توزیع می‌شود تا فاصله یادگیری دانش‌آموزان کم شود

                                گفت و گو با بخش اجتماعی روزنامه شهروند

شهروند| آن وقت‌ها یک تابستان بود و خیابان و کوچه و یک دنیا سرخوشی برای دانش‌آموزهای خسته از درس و کتاب. هنوز هم هست؛ هنوز هم خرداد که می‌آید، روزشماری دانش‌آموزان ایرانی هم شروع می‌شود برای تمام شدن امتحان‌ها و شیرجه زدن در سه ماه تعطیلی که از آب هم گواراتر است؛ زمزمه‌های جدید آموزش و پرورشی‌ها درباره طرح‌های جدید برای کم کردن روزهای تعطیلات تابستانی مدارس اما اگر بگذارند.
دیروز و با منتشر شدن یک خبر درباره تقاضای سازمان گردشگری برای توزیع تعطیلات تابستانی در طول سال، برای یک دسته از ایرانی‌ها روز خوبی بود و برای دسته‌ای نبود؛ خیلی از دانش‌آموزان و معلمان ایرانی دیروز و با شنیدن این خبر از زبان «علی زرافشان»، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش نگران شدند و دست‌اندرکاران گردشگری و هتلدار،  خبردار شدن از این پیشنهاد و موافقت ضمنی مسئولان آموزش و پرورش با آن، خوشحال.
آخرین بار، دی‌سال گذشته بود که «علی‌اصغر فانی»، وزیر آموزش و پرورش نظرش را که بیشتر مخالفت در آن بود تا موافقت، درباره کم کردن تعطیلات تابستانی و آوردن تعطیلات زمستانی به تقویم سال، صحبت کرد؛ حالا اما اینطور که پیداست معاون آموزش متوسطه او، یکی از بزرگترین موافقان کم کردن تعطیلات تابستانی و توزیع آن در روزهای‌سال است. او دیروز به «پانا» گفت که سازمان گردشگری متقاضی این است که تعطیلات تابستانی در طول‌سال توزیع شود و این براساس تقویم جهانی آموزش است:   «ساماندهی زمان آموزش و تقویم آموزشی وزارت آموزش و پرورش کشور باید طوری تنظیم شود که آموزش در طول ١٢ ماه‌سال باشد و تعطیلات هم در طول‌سال توزیع شود. تعطیلات زمستانی و تابستانی باعث می‌شود توزیع زمان صورت گیرد، مقاصد مسافران و گردشگری به تمام نقاط کشور توزیع شود همچنین باعث می‌شود سفرها در طول‌سال توزیع شود.»  
اما حرف‌های زرافشان فقط به اینها محدود نبود: «زمانی که حجم زیادی از مسافرت در یک زمان خاص ایجاد شود مراکز گردشگری و هتل‌ها، امکان کمتری برای اسکان دارند و مردم مجبور می‌شوند از مراکز اقامتی دیگر استفاده کنند که برای این کار طراحی نشده‌اند. بعضی‌ها در عید نوروز امسال در فضای مجازی به ستادهای اسکان آموزش و پرورش ایراد می‌گرفتند اما اگر این مدارس نبودند این حجم از مسافران در بحث اسکان کجا باید می‌مانند و بنابراین اسکان آنها دچار مشکل می‌شد. اگر تعطیلات مدارس در طول‌سال توزیع شود هر خانواده‌ای می‌تواند برای تعطیلات خود برنامه و زمان مشخصی را انتخاب کند، اقتصاد گردشگری در کل مناطق کشور توزیع شود و اشتغال شکل گیرد. در این صورت در کنار تمام سفرها بازارچه‌های خرید و فروش سنتی به وجود می‌آید و رستوران‌ها و مشاغل بسیاری با تعادل اقتصادی فعال می‌شوند.» معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: «سازمان گردشگری با نگاه گردشگری و توزیع فرصت‌های سفر در طول‌سال و تمام کشور فعالیت می‌کند اما ما از منظر یادگیری به این موضوع نگاه می‌کنیم. فاصله زیاد تعطیلات برای دانش آموزان، یادگیری را دچار آسیب می‌کند اما در فاصله کم تعطیلات، یادگیری استمرار می‌یابد و می‌توان تعطیلات را در طول یک‌سال توزیع کرد تا فاصله یادگیری دانش‌آموزان کم شده و یادگیری دچار آسیب نشود.»
زرافشان پیشنهادهای ویژه‌ای هم دراین‌باره داشت: «برای مثال می‌توان بعد از نیم‌سال اول دو هفته تعطیلات زمستانی داشت، دو هفته تعطیلات نوروزی و ٦ تا ٨ هفته تعطیلات تابستانی در نظر گرفت.»
اما این نخستین‌بار نیست که موضوع توزیع تعطیلات تابستانی در طول‌سال و به وجود آمدن تعطیلات زمستانی، خبرساز می‌شود. زمستان‌سال ٩٣ بود که «مسعود سلطانی‌فر»، رئیس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی پیشنهاد طرح تعطیلات نوروزی را به دولت داد و دراین‌باره گفت:  «ما به هیأت دولت پیشنهاد دادیم که از ١٦ تا ٢٢ بهمن تعطیلات نوروزی داشته باشیم تا توزیع سفر در ایام‌ سال اتفاق بیفتد و فرهنگ سفر در زمستان هم ایجاد شود. اما مشکل این است که آموزش و پرورش چندان موافق این طرح نیست چون به دلیل بدی هوا در برخی استان‌ها، مدارس در خرداد تعطیل می‌شوند و در استان‌های سردسیر اول تیر ماه؛ پس نمی‌توان مدارس این استان‌ها را با برنامه آموزشی تطبیق داد.» او آن زمان دراین‌باره گفت که «البته تعطیلی اداره‌های دولتی در زمستان مشکلی ندارد، در دانشگاه‌ها هم تعطیلات زمستانی با تعطیلی بین دو ترم همزمان می‌شود اما، وزارت آموزش و پرورش باید با این موضوع موافقت کند.»
اما بعد از آن و دی‌سال گذشته بود که وزیر آموزش و پرورش گفت تغییر تقویم آموزشی به راحتی امکان‌پذیر نیست و آموزش و پرورش روی این طرح مطالعه می‌کند:  «شروع شدن‌سال تحصیلی در شهریورماه مغایر قانون مجلس است: اگر به تقویم آموزشی جدیدی برسیم که اجرای آن امکانپذیر باشد، حتما از مبادی ذی‌ربط پیگیری خواهیم کرد. این موضوع که تعطیلات نوروزی کاهش یابد، در سال‌های قبل تجربه شد و موفق نبوده است، اما ما در‌سال ۹۲ و ۹۳ تلاش کردیم کلاس‌های درس را تا اواخر اسفندماه دایر نگه داریم. اگر بتوانیم به غیراز روزهای رسمی تعطیل، فضاها و مدارس را دایر نگه داریم، می‌توان امیدوار بود که به مرز ۲۰۰ روز آموزشی در مدارس که مصوب شورایعالی است، برسیم.» او آن زمان گفت که شرایط کشور متفاوت است و بعضی روستاها که کار کشاورزی انجام می‌دهند، تا پایان تابستان مشغول کار هستند و نمی‌توان به راحتی کلاس‌های درس را از شهریورماه شروع کرد:  «مگر آن‌که حاکمیت به این نتیجه برسد که انعطافی در تقویم مدارس داشته باشیم و آن را بومی کنیم که البته این موضوع هم چندان عملیاتی نیست. در هر صورت اصل موضوع را نفی نمی‌کنیم و درحال مطالعه بر روی آن هستیم.»
حالا و اینطور که به نظر می‌رسد، مطالعات آموزش و پرورش دراین‌باره نتایجی داشته که بیشتر به نفع طرح سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دراین‌باره است تا نظر قبلی وزیر آموزش و پرورش؛ این از موافقت جدی معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش پیداست.
تجربه شکست طرح در‌سال ٧٥
نخستین‌بار‌ سال ٣٦ بود که موضوع ایجاد تعطیلات زمستانی و کاهش تعطیلات تابستانی مدارس از سوی وزارت فرهنگ وقت مطرح شد؛ موضوعی که البته با آن موافقت نشد و داستان تا‌سال ٧٥ و زمان روی کار آمدن دولت «اکبر‌هاشمی رفسنجانی» و وزارت «محمدعلی نجفی» بر آموزش و پرورش مسکوت ماند.‌ سال ٧٥ اما قرار شد مدارس ١٠ روز در میانه زمستان تعطیل باشد و دانش‌آموزان ١٥ روز  زودتر و در میانه شهریور به مدرسه بروند. نجفی، وزیر وقت آموزش و پرورش، آن زمان، هدف از اجرای این طرح را امکان مسافرت‌های زمستانی خانواده‌ها و ایرانگردی در این فصل اعلام کرد اما در ادامه با مخالفت زیاد دانش‌آموزان و معلمان با آن، این طرح و با تصویب سه فوریتی مجلس، غیرقابل اجرا تشخیص داده شد. پس از آن و سال‌ها بعد، شورای عالی آموزش و پرورش، پیشنهاد ساماندهی تعطیلات تابستانی دانش‌آموزان و احتمالا کاهش آن را مورد بررسی قرار داد و با ارسال نامه‌ای به پژوهشکده تعلیم و تربیت خواست به مطالعه بیشتر درباره این طرح بپردازد؛ طرحی که البته هیچ وقت به نتیجه نرسید.
معلمان  مخالف هستند
محمدرضا نیک‌نژاد، که در زمان مطرح شدن این طرح در‌سال ٧٥ آموزگار بود هم از نارضایتی معلمان برای اجرای این طرح حکایت می‌کند، «دوران آقای نجفی، تعطیلات تابستونی تا حدودی کم شد. تا پایان خرداد بیشتر کلاس بود، از آن طرف ٢٠ شهریور، مدارس شروع می‌شد. در اولین‌ سال که این طرح را اجرا کردند، پایان نیم ترم اول، تقریبا نزدیک کریسمس، مدارس دو هفته تعطیل شد که اسمش را تعطیلات زمستانی گذاشتند. بعد به انتهای تابستان رسیدیم و به دلیل این‌که بچه‌ها باید ٢٠ شهریور به مدرسه می‌رفتند، صدای اعتراض معلمان و خانواده‌ها بلند شد، مجلس سه فوریتی را تصویب کرد و آموزش و پرورش را از شروع زود هنگام مدارس در شهریورماه منع کرد. برطبق مصوبه مجلس، مدارس باید از اول مهر باز شود.»
با وجود مخالفت‌هایی که در دهه ٧٠ با اجرای این طرح و کاهش تعطیلات تابستانی شده بود، نیک‌نژاد معتقد است که این طرح از نظر نظام آموزشی درست است، اما، اما و اگر‌هایی دارد. «سه ماه تعطیلی از نظر آموزشی زیان‌بار است. در ایران مدرسه خسته‌کننده بوده و معلمان و دانش‌آموزان از مدارس فراری هستند. اگر با همین ساختار خسته‌کننده‌ای که نظام آموزشی کشور دارد، تعطیلات را تغییر دهیم و بخواهیم، ساعات آموزش را با همین ساختار خسته کننده، پر کنیم زیان آموزشی این تغییر بیشتر خواهد بود.»
او مثالی می‌آورد و خسته‌کننده بودن مدارس در ایران را به نمایش می‌گذارد، «نظام آموزشی کشور براساس حفظیات و فشار آوردن به دانش‌آموزان است که این نظام با آموزش مدرن همخوانی ندارد. همکاری داشتیم که یکی از فرزندانش در سوئد و دیگری در ایران درس خوانده بود. می‌گفت، دخترش که در ایران درس خوانده همیشه با دعوا به مدرسه می‌رفت و در مقابل پسرش که در سوئد درس خوانده بود، هر روز زودتر برای رفتن به مدرسه آماده می‌شد.»
این نظام آموزشی خسته کننده، باعث شده تا نیک‌نژاد با قطعیت از مخالفت دانش‌آموزان با این طرح یاد کند، «استقبالی از این طرح نمی‌شود، دانش‌آموزان قطعا با آن مخالفت می‌کنند. اجرای آن در سال‌ها پیش هم با اعتراض خانواده‌ها روبه‌رو شد و آموزش و پرورش را مجبور کرد تا برطبق مصوبه مجلس، مدارس اول مهرماه باز شوند.» نارضایتی معلمان از وضع شغلی، حقوقی و نظام آموزشی، دلیل دیگری است که این آموزگار برای عدم اقبال این طرح از آن حکایت می‌کند، «استقبال نمی‌شود چون معلمان به وضع کاری، حقوقی و آموزشی اعتراض دارند و از هر تعطیلاتی استقبال می‌کنند، چه بخواهیم چه نخواهیم. از طرف دیگر دانش‌آموزان را داریم که چه دولتی باشند چه غیردولتی، از هر فرصتی برای گریز از مدرسه استقبال می‌کنند. به نظر من اجرای این طرح با رضایت عمومی اجرا نخواهد شد.» نیک‌نژاد با اشاره به تعطیلات مدارس در سایر کشورهای جهان، می‌گوید: «در کشورهای اسکاندیناوی یا آمریکا، تقریبا مدارس هر دو سه ماه ١٠ روز تعطیل هستند، غیراز کریسمس. میانگین روزهای آموزشی در سراسر جهان بین ١٨٠ تا ٢٠٠ روز است، روزهای تعطیلی در تمام ساختارهای آموزشی هم همین است و بین کشورها از این نظر هیچ فرقی نیست. ما هم روزهای آموزشی مان با وجود تعطیلی پنجشنبه‌ها ٢٠٠ روز است، همچون ژاپن. ولی آمریکایی‌ها  هر چند ماه، یک هفته تعطیل هستند.»
از نظر نیک‌نژاد اگر امکانات آموزشی برای دانش‌آموزان فراهم شود و بتوان رضایت دانش‌آموزان را هم جلب کرد، اجرای آن مشکلی ندارد، اما بسیاری از معلمان می‌گویند، تعطیلات را کم کنند ولی حقوقمان را بالا ببرند.»
برای اجرای این طرح اگر امکانات آموزشی فراهم شود و بتوانند رضایت عمومی را به دست بیاورند از نظر آموزشی بهتر است، ولی ساختار آموزشی کشور خیلی گرفتارتر از این حرف‌هاست. «ما کلاس‌های آموزشی در منطقه ١٢ کلاس داشتیم که حتی پنکه نداشت. همین پارسال، مثل سونا بود. در منطقه ١٢، حدود ٨٠‌درصد مدارس پیش از انقلاب ساخته شده‌اند، ولی از نظر گرمایشی استاندارد نیستند. کلاس‌های تابستانی راحت نیستند، دانش‌آموزان، از اول اردیبهشت با این مسائل مشکل دارند. این مرکز تهران است، وقتی دورتر شویم اوضاع
بدتر هم می‌شود.»  
تقسیم تعطیلات به نفع گردشگری کشور
داستان اجرای این طرح، در نظام آموزشی و بخش گردشگری کاملا متفاوت است. نارضایتی معلمان و مخالفت آنها با اجرای این طرح، با موافقت فعالان گردشگری، روبه‌رو می‌شود. امیر‌هاتفی، نایب‌رئیس انجمن صنفی گردشگری استان تهران، معتقد است که اجرای چنین طرحی به تقسیم شدن سفر در ماه‌های مختلف ‌سال منتهی می‌شود که این امر محاسن زیادی دارد. زیرا هتلی که قیمت اتاقش را به ١٢ ماه تقسیم می‌کند مجبور است قیمت آن را برای دو ماه به بالاترین قیمت موجود برساند تا برایش صرفه داشته باشد. از طرف دیگر پروازی که در فصل کمبود مسافر، قیمت آن کاهش می‌یابد و مثلا ١٠٠ تومان است، در روزهای پیک سفر به اوج می‌رسد و چند برابر می‌شود. دلیل این امر هم این است که فصل سفر در ١٢ ماه‌سال تقسیم نشده. اگر تفاهمنامه‌ای با آموزش و پرورش، آموزش عالی و ادارات و ارگان‌های مختلف امضا شود، می‌توان از امکانات گردشگری در ١٢ ماه‌ سال استفاده کرد.» او ادامه می‌دهد:  «در خیلی از کشورها این اتفاق حاصل شده مثلا در چین، تعطیلات بین ادارات تقسیم شده است. مثلا وزارت بازرگانی در چین تعطیلاتش در اردیبهشت یا وزارت راه تعطیلاتش در مهر است. اینطوری هیچ وقت هتل و پرواز خالی. از آن طرف فشار نیست روی ماه‌های خاص برای سفر نیست.»
کاهش ترافیک جاده‌ای و کاهش حوادث جاده‌ای، دلیل دیگر‌ هاتفی برای تقسیم تعطیلات در طول‌سال است. «قرار بر این بود که تعطیلات زمستانی برای مدارس در نظر بگیرند، مثلا تعطیلات نوروز که ٦ روز است درحالی‌که ١٥ روز تعطیل هستیم را به هفت روز کاهش دهند و هفت روز هم در زمستان تعطیلی بگذارند. این یک حسن دیگر هم دارد برای این‌که هتل داران یا کسانی که خدمات سفر را ارئه می‌دهند، سراسر‌سال شاغل هستند.»
تجربه دیگر کشورها در باره تعطیلات سالانه نظام آموزشی، کفه تغییر تقویم آموزشی را سنگین‌تر می‌کند، زیرا بیشتر کشورهای پیشرفته و درحال توسعه، تعطیلات سالانه را متعادل ساخته و از تعطیلات در یک فصل جلوگیری کرده‌اند. دانش‌آموزان آلمانی، ٢٣٥ روز‌سال یعنی از فروردین تا بهمن ماه را به مدرسه می روند که ١٧ روز در ٣ ماهه اول، ٢١ روز در سه ماهه دوم و ٦ هفته در سه ماهه سوم تعطیل هستند. مدارس انگلستان، ٢٠٠ روز در‌سال از شهریور تا تیر دایر هستند که ٢١ روز در سه ماهه اول، ١٤ روز در سه ماهه دوم و ٦ هفته در سه ماه سوم به تعطیلات می‌روند.  سال تحصیلی در کشور ژاپن هم ٢٢٥ روز است که از اردیبهشت شروع و بهمن ماه تمام می‌شود که ١٣ روز در سه ماه اول، ١٥ روز در سه ماه دوم و ٤٥ روز در سه ماه سوم تعطیلی دارند. همچنین در ایالات متحده مدارس ١٨٧ روز دایر هستند.‌ سال تحصیلی از شهریور تا خرداد است که تنها ٢١ روز در سه ماه اول و ١٤ روز در سه ماه دوم تعطیل می‌شوند. http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/64648/%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d9%85--%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d8%a7%d9%84-%d8%aa%d8%ad%d8%b5%db%8c%d9%84%db%8c-%d9%85%d9%84%d8%ad%d9%82-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%b4%d9%88%d8%af-

دبستان احمدی روشن مریوان و گسترش خوبی ها

                محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 4 خردادماه 95

مانند همیشه برای بررسی خبرها و رویدادهای صنفی- آموزشی، گروه های تلگرامی را مرور می کردم که چشمم به دو – سه عکس افتد. گروهی دانش آموز و سه - چهار آموزگار با چند کیسه پلاستیکی زباله و پر، عکس گرفته بودند. با این توضیح که "جمع آوری زباله های پارکهای شهروند و گوڵان ازطرف دانش آموزان پایه ی پنجم "دبستان شهید احمدی روشن" مریوان، امروز 28 اردیبهشت 95 . (سیروان مصنفی، جهانگیر محمدی و مظفر ازنب و جلال محمودی کادر آموزشی همراه دانش آموزان)"

این روزها از گوشه و کنار کشور خبرهای وابسته به پاسداشت و نگهداشت محیط زیست - هر چند کم شمار- اما بیش از گذشته به چشم می خورد. این نشان از توجه بیشتر شهروندان ایرانی به زیست بوم خود دارد و بسیار امیدوار کننده است. اما بی گمان کنش های آموزشی انجام گرفته در گستره محیط زیست باید بیش از این ها از سوی ساختار آموزشی پشتیبانی و تشویق شود. نمونه چنین تشویق ها و پشتیبانی هایی را می شود در نوشتاری بنام " مدرسه های سبز"  یافت. در این نوشتار به کنش های گوناگون آموزشی برای پر توان کردن فرهنگ محیط زیستی در یکی از کشورها پرداخته شده است. در بخش هایی از آن می خوانیم که : " مدرسه ها در حال بازیافت، کاهش زباله، نگهداشت انرژی، حفظ منابع، جلوگیری از آلودگی آب و تلاش برای زدودن مواد سمی هستند.... سیاست های سبز افزون بر منافع دراز مدتِ بهینه سازی محیط زیست، می توانند به ارائه محیطی سالم برای دانش آموزان و کارمندان مدرسه یاری رسان باشند.... روز 24 آوریل 2012 بعنوان روز مدرسه های سالم اعلام شده است و در این روز مدرسه هایی که در تلاش های زیست- محیطی کامیاب بوده اند را برگزیده و پاداش ارزشمندی از سوی " اداره حفظ محیط زیست" را به آنها می دهند.... اداره محیط زیست با تهیه کتاب ها و جزوه هایی برای آموزشگران، طرح ها و روش های آموزش های محیط زیستی را در دسترس آنها قرار می دهد. این اداره آموزگارانی که در کلاس بر جستارهای زیست- محیطی تمرکز می کنند را پشتیبانی[و تشویق] می کند. همچنین مسابقه های پوستری برپا می شود تا دانش آموزان علاقه مند بتوانند در آنها شرکت نمایند...." اما پرسش اینجاست که سامانه آموزشی و سازمان محیط زیست ما در این زمینه ها چه کار شایسته ای انجام داده اند؟ نگارنده بعنوان آموزگاری با سابقه 25 سال هیچ کار سامان یافته ای در این باره ندیده ام. اما در چند سال گذشته شهر مریوان در کنش های محیط زیست پیشگام بوده است. برای نمونه سال گذشته و در روزجهانی محیط زیست کنشگران صنفی فرهنگیان این شهر زباله های بخشی از منطقه اورامان را پاک سازی کردند، شکارچیان منطقه در کنشی گروهی اسلحه های خویش را شکستند، انجمن سبز "چیا" ی این شهر به عنوان برترین انجمن کشور در نگهداشت و پاسداشت محیط زیست برگزیده شد، تشکیل گروه مردمی و سازمان یافته ای برای خاموش کردن آتش های احتمالی – این گروه در آتش سوزی جنگل های ایلام حتی زودتر از نهادهای دولتی به محل رسیدند و در فرونشاندن آتش تلاش کردند، آزاد کردن پرندگان قفسی و از آن میان کپک ها و .... به هر روی بی گمان برای گسترش چنین کنش های ارزشمندی نه تنها باید در پی بنیان گذاری ساختار آموزشی توانمند برای فراگیری فرهنگ محیط زیستی در مدرسه ها و جامعه باشیم بلکه گفتن و نوشتن و شناساندن کنش هایی مانند کار خودجوش و ارزشمند آموزگاران دبستانِ " احمدی روشن" و تشویق شان می تواند راهی ارزشمند و کنشی کارا برای گسترش فرهنگ محیط زیستی باشد.   

http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/64616/-%d8%af%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86-%d9%85%d8%b1%db%8c%d9%88%d8%a7%d9%86-%d9%88-%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b4-%d8%ae%d9%88%d8%a8%db%8c%e2%80%8c%d9%87%d8%a7

"شکوه معلمی" و آموزه های ارزشمند آن

                           

         محمدرضا نیک نژاد، ص مدرسه روزنامه اعتماد، یکم خردادماه 95

از سکانداری دو تن بر وزارت آموزش و پرورش همواره بر خود بالیده ام. دکتر حسابی در دوران دولت ملی دکتر مصدق و دکتر شکوهی نخستین وزیر آموزش و پرورش انقلاب اسلامی. از نامدارترین فیزیکدان ایرانی در جامه وزارت که بگذریم دکتر غلامحسین شکوهی چهره ماندگار آموزش و پرورش و دارای چندین کتاب، چند ده نوشتار، پژوهش و ترجمه در زمینه آموزش بی گمان یکی از دانشمندترین وزیران آموزش و پرورش کشور بشمار می آید. دوران مدیریت اجرایی او به عنوان یکی از درخشان ترین ستارگان آموزشی کشور دیری نپایید و خورشید توانایی ها و دانش اش به سرعت ناپدید گشت و آموزش و پرورش از او محروم. در مراسم ختم این بزرگمرد، کتابی به شرکت کنندگان داده می شد به نام" شکوه معلمی" به کوشش: محمد دشتی و محرم نقی زاده". این کتاب که دفتر مرکزی مرآت منتشرش کرده گذری کوتاه اما دلچسب بر زندگی استاد است. کتاب پر است از نکته های آموزنده فردی و البته معلمی در زندگی این پیر و الگویِ آموزشی کشور. در بخشی از کتاب از زبان او می خوانیم که "من عاشق معلمی بودم، من 80 سال زندگی کرده ام و 57 سال معلم بوده ام و هرگز پشیمان نشدم. هرگز آرزوی فلان سمت و ریاست را نکردم. یک بار هم تقدیر، مرا به کاری کشاند[منظور وزارت آموزش و پرورش است] که شش ماه بعد ول کردم و به کلاس برگشتم..." (ص 155) و در بخشی دیگر از زبان محمدرضا نیستانی شاگرد پیشین شکوهی و استاد کنونی دانشگاه اصفهان می خوانیم که " شکوهی به جوهر انسانی خیلی احترام می گذاشت. هیچ گاه یادم نمی رود که هرگاه برای کاری به دفتر کارش می رفتم، جلوی پای دانشجویی کم سن وسال همچون من بلند می شد ... به نظر من شکوهی از نام و نشان و آوازه دهر شدن گریزان بود. شاید هم دلیل آن این نگاه فلسفی باشد که مولانا می گوید:هر که را مردم سجودی می کنند/ زهرها در جان او می آکنند.( ص 142) اما شاید شاه کلید دیدگاه دکتر شکوهی درباره معلم و معلمی بندی باشد که در پشت جلد کتاب آمده است. " معلم کاتالیزور است، کاتالیزور! اینجاست که کانت می گوید: بشر تنها با تعلیم و تربیت آدم تواند شد! گویی دست خداست که از آستین معلمان راستین درآمده است. معلمان کار خلقت را تمام می کنند، اینکه مشمول این مزایا باشیم دو شرط دارد؛ یکی تخصص و دیگری اخلاص! دانستن چیزی برای تدریس آن کافی نیست! دانستن مطلبی چیزی است و تدریس آن چیز دیگر". اما امروزه کمتر الگویی مانند شکوهی با همه ارزش هایش برای ما معلمان برجسته است. شاید دلیلش این باور نیستانی باشد که می گوید " من هم اعتقاد دارم که باید برای مشکلات– معیشتی و تامین نیازهای معلمان- چاره ای اندیشیده شود تا بتوان از وجود معلمانی مانند شکوهی با قاطعیت سخن گفت." (ص 145) به هر روی درگذشتش برای آموزش پرورش نه پایان او بلکه آغاز پر "شکوهی" از معلمی است. امید که ما معلمان بتوانیم او را بیش از گذشته بشناسیم و از او بیاموزیم.

http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=436&pageno=9

شکوه معلمی

شکوه معلمی
مروری به ابعاد زندگی معلمی دکتر غلامحسین شکوهی

در صفحه مدرسه روزنامه اعتماد امروز بخوانید

با یادداشت هایی از
شهین دخت میان دشتی
محمد داوری
محمد رضا نیک نژاد
سیدمحمد مرد
و ....