فرهنگیان بازنشسته و ناخشنودی از خدمات

 

                     محمدرضا نیک نژاد، شماره یازدهم هفته نامه دولت و ملت، اردیبهشت ماه 95

هنگامی که از فرهنگیان بازنشسته سخن به میان می آید سال ها از خودگذشتگی در راه آموزش نوباوگان این کشور از خاطر می گذرد. این در حالی ست که بسیاری از این عزیزان در درازای آموزشگری در سخت ترین شرایط کاری بوده اند و بسیاری از آنان در آموزشگاه هایی با کمترین امکانات و شرایط آموزشی، در دورترین بخش های نابرخوردار کشور روزگار معلمی خویش را سپری کرده اند. این آموزگاران بهترین سال های عمر خویش را در راه آموزش نسل های گوناگون ای مرز و بوم هزینه کرده اند و دستکم در پایان خدمت خواهان " قدر دیدن و در صدر نشستن" هستند. اما شوربختانه سال هاست که آنان حال و روز خوبی ندارند. بر کسی پوشیده نیست که دستمزد فرهنگیان در سنجش با دیگر کارمندان دولت کم است – مرکز پژوهش های مجلس در گزارش سالانه خویش درباره بودجه 94 تاکید می کند که معلمان، مانند دیگر کارمندان دولت مزایا ندارند (فقط حقوق دارند). نداشتن مزایا سبب می شود که میانگین دریافتی آنان نسبت به کارمندان دیگر کمتر شود و زمینه ساز دریافتی کمتر از خط فقر نسبی در کشور می گردد. کمیِ دستمزد در دوران اشتغال سبب می شود که در هنگام بازنشستگی و با کسر بخش هایی از فیش حقوقی، دریافتی، هم نسبت به دوران کار کمتر شود وهم نسبت به کارمندان دیگر به شدت تفاوت آشکار و معنی داری داشته باشد. این تفاوت دریافتی در دوران کار نه تنها بر میزان دریافتی در هنگام بازنشستگی، کارگر است بلکه در میزان پاداش پایان خدمت نیز موثر بوده و آن را در سنجش با بازنشستگان دیگر سازمان ها و نهادهای دولتی به شکل چندش آوری کاهش می دهد. برای نمونه هنگامی که یک کارمند غیر فرهنگی با حقوق و مزایایی نزدیکِ دو برابر حقوق یک فرهنگی بازنشسته می شود، حقوق دوران بازنشستگی و پاداش پایان خدمت او نیز نزدیک دو برابر و حتی چند برابر یک بازنشسته فرهنگی خواهد شد. این شرایط سبب شده است که بیشتر فرهنگیان بازنشسته - حتی پیش از آغاز دوران بازنشستگی- به این می اندیشند که کاری دست و پا کنند تا بتوانند هزینه های زندگی در دوران بازنشستگی را تامین کنند. آن هم در دورانی که باید حاصل یک عمر تلاش و کوشش را ببینند و در کنار بچه ها و نوه های خویش و در آرامش زندگی بگذرانند. اما داستان پر درد فرهنگیان بازنشسته دامنه دار تر این هاست. همان پاداش پایان خدمت نیز که دیگر کارمندان دولت در یکی – دو ماه پس از بازنشستگی دریافت می کنند و البته چندین برابر یک فرهنگی، یکی – دو سال به درازا می کشد و می شود قوز بالا قوز زندگی یک فرهنگی باز نشسته. اکنون دولت و آموزش و پرورش هنوز همه یا بخش زیادی از پاداش پایان خدمت بازنشستگاه سال 93 و 94 را پرداخت نکرده است و این در حالی است که هر چند هفته یک بار دست اندرکاران آموزش و پرورش وعده پرداخت آن را می دهند! از اسفند 94 تا روزهای نزدیک هفته آموزگار امسال – 95- از وزیر گرفته تا معاون هایش بارها به فرهنگیان بازنشسته قول پرداخت داده اند و بارها پیمان شکسته اند! و باز این در حالی است که ارزش پول از آن زمان تاکنون بسیار کمتر شده است. تنها خبر خوش در این زمینه آن است که در بودجه 95 ردیف جدایی برای پرداخت پاداش بازنشستگی پیش بینی شده است و از این پس آموزش و پرورش نمی تواند این بخش از بودجه سالانه خویش را در بخش های دیگر هزینه نماید و شاید از این پس دیگر شاهد چنین برخوردهای شرم آور و تحقیر آمیزی نباشیم. از سوی دیگر خدمات درمانی – رفاهی فرهنگیان بازنشسته باز در سنجش با بازنشستگان سازمان ها و نهادهای دولتی دیگر بسیار نا کارآمد است. برای نمونه بیمه خدمات درمانی نمی تواند نیازهای پزشکی آنان را برآورده نماید. بیمه طلایی – که اکنونی ناکارآمدتر از گذشته شده است – همچنان برای بازنشستگان اجرا نشده است و گویا دست اندرکاران وزارتخانه به تازگی از زیر بار آن شانه خالی کرده و می گویند مسئول بیمه تکمیلی بازنشستگان، سازمان بازنشستگی کشور است! و این برخلاف سخنان چندین ساله کاربدستان است. باز هم اگر وضعیت خدمات درمانی بازنشستگان سازمان ها و نهادهای دولت دیگر – مانند نهادهای نظامی، وزات نفت، وزارت علوم و ... – در سنجش با بازنشستگان فرهنگی قرار دهیم خواهیم دید که بسیاری از این نهادها دارای بیمارستان های عادی و تخصصی بوده و بسیاری از نیازهای درمانی شاغلان و بازنشستگانی خود را به عهده دارند – و این جدا از بیمه های تکمیلی کارمندان این نهادها و سازمان هاست. اما از آموزش و پرورشی که به گفته وزیرش سال آینده 6000 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد! نمی توان چشم براه گشایشی در کار شاغلان و بازنشستگان اش بود. شورختانه چنین برخوردی با نهاد آموزش نه تنها اخلاقی نیست بلکه بی گمان و سر راست بر کارآمدی آموزگاران شاغل نیز تاثیرگذار است و انگیزه های آنان را به شدت کاهش می دهد. آموزگاری که آینده خویش را مانند بازنشستگانی می بیند که روزها و هفته ها برای گرفتن حق نداده اش جلو مجلس اعتراض می کند و چیزی به دست نمی آورد، راهی جز این ندارد که در این آشفته بازار کلایی شدن هر چیز، کلاه خود را بچسبد. اما بی گمان شاید فرهنگیان شاغل و بازنشسته در این شرایط به سختی زندگی کنند و رزوگار بگذرانند! اما نهاد آموزش و سرنوشت میلیون ها دانش آموز را با آشفتگی های مالی و پرداختی گره زدن، آینده روشن را برای آموزش کشور نشان نمی دهد.         

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد