فداکاری معلمان و جایگاه اجتماعی آنها

                     

                        محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شرق، 21 فروردین 95

در چند سال گذشته نام معلم و مدرسه با واژه هایی مانند تنبیه بدنی، کلاس خصوصی، دریافت پول زورکی از خانواده ها، نق زدن های همیشگی از کمی دستمزد و شرایط کار و .. گره خورده است.  از این روست که هنگامی که پای درد و دل بسیاری از فرهنگیان می نشینی یکی از نخستین اولویت هایشان، افت جایگاه اجتماعی آنان نسبت به گذشته و نادیده گرفتن تلاش هایشان از سوی دانش آموزان و خانواده ها، دست اندرکاران سیاسی و حتی آموزشی است. آنها بر این باورند که فرادستان به نیازهای صنفی- آموزشی آنان و در نتیجه به جایگاهشان بی توجه اند. رسانه ها و از همه مهمتر صدا و سیما، با کوچک ترین خطایی از سوی یک آموزگار، آن را در بوق و کرنا می کند و چشم بر همه تلاش ها و گرفتاری های فراوان و چندین دهه ای صنفی آنها می بندد. اما بازی با شان و جایگاه اجتماعی معماران پندار و کردار نسل های آینده درست نیست و بی گمان چوبِ چنین برخوردی را جامعه خواهد خورد.

اما سر چشمه جایگاه اجتماعی فرهنگیان چیست؟ در این جا دست کم می توان به دو مورد اشاره کرد.

  1. بر کسی پوشیده نیست که یکی از عامل های پایه ای در بالا بردن جایگاه اجتماعی، جایگاه اقتصادی شهروندان است. شوربختانه از آغازین سال های آموزش و پرورش نوین در ایران، گرفتاری های اقتصادی، همزاد آزار دهنده ی فرهنگ و فرهنگی بوده است. گرچه این مهمان ناخوانده - و یا شاید هم خوانده! - گاه بنا به شرایطی پنهان مانده است اما گمانی نیست که در دهه ی گذشته این گرفتاری بیش از هر زمان دیگری خود را نشان داده و آموزش را به گونه فزاینده با افت روبرو کرده است. یکی از پیامدهای زشت این شرایط، افت جایگاه آموزش و آموزگار در چشم و دل افراد جامعه می باشد. آموزگار درگیر با شغل دوم و سوم، آموزگار آشفته از نظر پوشاک و ذهن، آموزگاری که پیشِ دانش آموزانَش به ناچار لب به گلایه و درد و دل های اقتصادی می گشاید، آموزگاری که سرویس مدرسه دانش آموزانَش می شود، آموزگاری که پادوی سوپری یا آژانس املاکی محل است و آموزگاری که برای گذران زندگی وادار به درس دادن دانش آموزَش در خانه می شود و ... نمی تواند اقتدار معلمی خویش را پاس بدارد و آموزاننده ی نیکویی باشد.

  2. از دیگر سو یکی از سنجه های برخورداری یک گروه از جایگاه بلند اجتماعی، تلاش ها و هزینه های فرهنگی و اجتماعی ای است که برای جامعه و شهروندانش می پردازد. فرهنگیان از همان آغاز آموزش نوین در ایران، همواره با کمبودهای فزاینده ی امکانات آموزشی و پرورشی روبرو بوده اند. اما با همه کاستی ها به آموزش نسل های گوناگون کشور پرداخته اند و در حد توان- و حتی بیش از آن- نگذاشته اند یادگیری در غبار کاستی ها از چشم ها بیفتد. این کاستی ها، از کمبود امکانات آموزشی و پرورشی آغاز، و تا ناکارآمدی، نامناسبی و حتی ناایمنی محل کار ادامه می یابد. برای کسانی که دستی- حتی از دور - بر آتش آموزگاری دارند روشن است که نامناسب بودن شرایط کار در کلاس، رنج آورترین و آزار دهنده ترین زمینه برای آموزگار است. اما آموزگاران این رنج ها را به جان می خرند و با چشم پوشی بر بی مهری ها، آموزش و پرورش نسل ها را پی می گیرند. البته این چشم پوشی چندان بی هزینه نیز نبوده و نخواهد بود. "حسن امیدزاده" آموزگار گیلانی که با نجات جان دانش آموزانش از کلاس درسِ گُر گرفته، به شدت سوخت و پس از چند سال درگیری با پیامدهای سوختن، در سال 91 درگذشت. " کاظم صفرزاده" معلم مدرسه عشایری در لرستان که برای رساندن دانش آموزان بیمارش خویش به درمانگاه، گرفتار سیل شد و به همراه دانش آموزانش جان باخت. و نمونه واپسین آن" حمیدرضا گنگوزهی ریگی" آموزگار بلوچ بود که برای نجات جان دانش آموزان، گرفتار آوار شد و جان سپرد. بی گمان جامعه فرهنگیان انتظار دارد که دست اندرکاران و شهروندان قدر این تلاش ها و از خود گذشتگی ها را بدانند. البته جای بسی خرسندی و سپاسگزاری است که در یکی – دو سال گذشته وزیر آموزش و پرورش با برپایی همایش هایی از معلمان فداکار قدردانی می کند، اما بی گمان باید بیش از این ها تلاش کرد.

 شاید تلاش برای آگاهی از این فداکاری ها و ساماندهی زندگی مادی فرهنگیان، نخستین گام برای بالا بردن جایگاه اجتماعی آنان باشد و دست کم بتواند از ادامه افت این جایگاه و در نتیجه آموزش بکاهد.     

 http://www.sharghdaily.ir/News/89829/فداکاری-معلمان-و-جایگاه-اجتماعی-آنها        

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد