تعطیلات نوروز و گسست آموزشی

                     محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آرمان، 9 بهمن ماه 94

هنگامی که از تعطیلاتِ نوروز سخن به میان می آید نخستین دلنگرانی آموزشی خانواده ها و آموزگاران، طولانی بودن آن و گسست فرآیند آموزش در این دو هفته است. اما پرسش هایی در این میان مطرح است. برای نمونه آیا این تعطیلات به فرآیند آموزش آسیب می رساند؟ اگر پاسخ مثبت است، این آسیب چه اندازه است؟ و آیا راهکاری برای کاهش آسیب ها وجود دارد؟ و ....

بر همه آنهایی که روند آموزش در کشور را گذرانده اند آشکار است که دوازده سال آموزش در ایران فرایندی کسالت آور و گریزاننده است. آموزش های بی پیوند با زندگی روزمره دانش آموزان، ارزیابی های سفت و سخت و آزار دهنده مدرسه ها، نمره مداری و معدل محوری و ساختار مقایسه ای آن، شادی گریزی آموزش، گستردگی ناسودمند آموزش های نظری و کمبود فراوانِ امکانات آموزشی برای برگزاری آموزش های کارگاهی و آزمایشگاهی، فراوانی عنوان های درسی و درومایه های آموزشی که به خستگی و فرار آموزش یابنده ها می انجامد، شمار دانش آموزان در هر کلاس- درستکم در مناطق شهری- که از برقراری پیوند عاطفی میان دانش آموزان و آموزگاران جلوگیری می کند، روش های آموزش سنتی و ناساز با روش های نوین آموزشی و بهره گیری از راه های تحکمی در کل ساختار آموزشی و ده ها عامل دیگر، آموزش را فرآیندی بی پیوند با جان و تن نوآموزان ساخته است و سبب شده است که از دیرباز دانش آموزان با روی باز و آغوش گشاده و به هر بهانه ای به پیشواز تعطیلات رفته و پذیرای آن باشند! اما آن چه که در این میانه بیش از هر چیز خودنمایی می کند، ناکارآمدی فرایند آموزش نسبت به هزینه های نفر– ساعتی، سخت افزاری و نرم افزاری و ... است. به باور نگارنده در چنین وضعی تعطیلات نمی تواند آنچنان که رویش حساسیت وجود دارد، آسیب زا و ویران کننده باشد – البته با همان نسبت سود-هزینه ای که در بالا اشاره شد.

اما اگر با همین نسبت بخواهیم فرایند آموزش برای نوآموزان دچار سکته نشود، می بایست روش ها و راهکارهایی برای آموزش بهینه در دوران دو هفته ای تعطیلات نوروز ارائه و آسیب های نسبی آن را کاهش داد. یکی از راهکارهای سنتی برای نگهداشتن نوآموزان در چرخه آموزش در دوران دو هفته ای نوروز، پیک نوروزی بود و البته هست. پیک نوروزی که گردآیه ای از درس ها، تمرین ها، پرسش ها و کنش های آموزشی وابسته به بخش های آموزش داده شده تا پیش از نوروز می باشد، در جزوه ای به نوآموزان داده می شود و خانواده ها در روزهای نوروز باید درونمایه های پیک را به آرامی و کارآمد، با فرزندان خویش کار کنند و از افت آموزشی دوران تعطیلات جلو گیری نمایند. اما نکته ای که در این جا خودنمایی می کند آن است که در جایی که درونمایه های اصلی درس ها نمی توانند برانگیزاننده و پر کشش باشند، چگونه ممکن است پیک نوروزی که خود بر گرفته از همان درونمایه های آموزشی هستند برانگیزاننده، پر کشش و البته کارآمد باشند؟ پیک نوروزی در روزهای دید و بازدید و جشن و شادی روزهای نخست سال نو، به مهمترین ابزارِ آزارِ دانش آموزان و خانواده تبدیل می شود و پیامدهای این آزار در آینده که بچه ها به استقلال شخصی بیشتری می رسند، زمینه ساز رویگردانی آنها از آموزش می شود. اما اگر پیک نوروزی با رویکردی تفریحی – آموزشی و بر پایه بازی و سرگرمی و البته کمی فاصله گرفتن از ساختارهای نظری و محور قرار دادن پرسش های آزمون های رسمی و سنتی، بتواند اندیشه ی دانش آموزان را به بازی بگیرد و در راستای بارور نمودن دیدگاه های کلی آموزش باشد، بی گمان نقش آموزشی کارآمدتری خواهد داشت.

 اما در همین راستا برخی از مدرسه های غیر دولتی، هیات امنایی، تیزهوشان و حتی مدرسه های دولتی نامدار به بهانه جلوگیری از گسست آموزشی، در روزهای نوروز دانش آموزان– به ویژه در سال سوم و چهارم دبیرستان - را به مدرسه می آورند و افزون بر برگزاری کلاس های تست و حل نمونه پرسش های آزمون های نهایی و برگزاری زمان های مطلعه، آنها وا می دارند تا از روزهای تعطیلات به خوبی بهره بگیرند! اما تجربه نشان می دهد که نه تنها این دانش آموزان در مدرسه و در جمع دوستان نمی توانند کارایی درخوری را داشته باشند، دستکم برای برخی از آنها، روزها و ساعت های گذرانده در مدرسه به عذابی بزرگ تبدیل می شود و بی گمان پیامدهای آموزشی بدی خواهد داشت.

اما ساختار آموزشیِ ما آمیخته ای از آموزش همزمان با پرورش است. بی گمان از آغاز آموزش های کلاسیک در کشور، بخشِ دیگر و شاید بخشِ مهمترِ آموزش، یعنی پرورش نادیده گرفته شده و همچنان گرفته می شود. سامانه ی آموزشی چه در زمینه ساختاری و چه از نظر درونمایه، دلنگران پرورش نیست و آن را به خانواده ها سپرده است. گرچه شاید  این سخن از پایه درست باشد که پرورش وظیفه خانواده است اما امروزه  پرورش های مدنی و شهروندی بخش اصلی ساختارهای آموزشی نوین و پیشرو هستند. زیرا که تنها در مدرسه است که بچه ها می توانند در کنش ها دست جمعی شرکت کنند و مهمترین بخش های آموزش های گروهی، مانند همکاری، همیاری، دلسوزی، شجاعت، راستگویی، آموزش های زیست محیطی و پاسداشت آن، تحمل دیگران و تاب آوردن باورهای مخالف و حتی با هم در ستیز را بیاموزند و تمرین کنند. این کنش ها بیشتر در اردوهای دانش آموزی، جشن ها و مراسم آیینی – ملی، کلاس های ورزشی و البته مسافرت های گروهی و ... انجام شدنی خواهد بود. از این رو و با توجه به ناتوانی آموزش رسمی در فراهم کردن پرورش های مدنی و شهروندی، بهتر است که خانواده ها در پی پرورش این بخشِ فراموش شده از آموزش باشند. اما بی گمان چنین آموزش هایی بدون برنامه و طرح اولیه انجام نمی شود. همچنان که در روزهای گذشته نیز یکی از کاربدستان آموزشی نیز اشاره کرده است، روزهای نوروز با توجه به گردهمایی های خانوادگی و فامیلی می تواند فرصتی برای پیگیری چنین آموزش هایی باشد. آموزش و پرورش می تواند به جای تهیه پیک نوروزی و یا همزمان با آن، طرح هایی را پیشنهاد دهد که خانواده ها را تشویق کند تا زمینه های درخور برای اجرای چنین آموزش هایی را فراهم کرده و در روزهای آسودگی از آموزش های رسمی، نوآموزان را در روزهای تعطیل به بازدید از موزه ها، جاهای تاریخی و بررسی رویدادهای تاریخی وابسته به آن مکان ها و ... تشویق کند. بی گمان این روش می تواند افزون بر دوری چند روزه از آموزش های سنتیِ خسته کننده، زمینه ای باشد برای پرورش جان و تن دانش آموزان و آماده کردن آنها برای زیست اندیشه ورانه آیند. باشد که این روش بتواند هم روزهای نوروز را آموزشی تر نماید و هم زمینه تفریح و شادی نوباوگان را در این روزها از میان نبرد.      

  http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/145207/تعطیلات-نوروز-و-گسست-آموزشی 

لغزش بزرگان، تاریخی و شکننده تر است!

               

                   محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 8 اسفند ماه 94

1-      "مارتین هایدگر" فیلسوف پر آوازه ی آلمانی و نویسنده کتاب" هستی و زمان" در سال های آغازین قدرت گرفتن حزب "ناسیونالیسم سوسیالیسم" – نازی - و نخست وزیری هیتلر، رییس دانشگاه فرایبورگ و عضو رسمی حزب نازی شد. او در سخنرانی اش در هنگام پذیرش ریاست دانشگاه گفت"هیتلر یگانه واقعیت و قانون امروز و آینده ی آلمان است". فرادستی هایدگر یک و نیم سال بیشتر به درازا نکشید و از این جایگاهش کنار رفت – یا کنار گذاشته شد. گرچه هایدگر تلاش های بسیار کرد تا بی آبروییِ همکاری با حزب نازی را از کارنامه خویش پاک کند اما کامیاب نبود. نمونه های آن گفت و گو با هفته نامه اشپیگل در 1966 و نامه ای بود که به مارکوزه – فیلسوف آلمانی- و در پاسخ به پرسش او درباره این که چرا به نازی ها پیوست، نگاشته شد. اما باز کمتر نوشتاری را می توان یافت که درباره زندگی و اندیشه های این فیلسوف آوازه مند آلمانی نوشته شده باشد و به این دورانِ شرم آور از زندگی او اشاره نشده باشد.

2-      "میلتون فریدمن" اقتصاد دان نامی آمریکایی، برنده نوبل اقتصاد 1976، نویسنده کتاب" سرمایداری و آزادی" و یکی از اثرگذارترین اقتصاد دانان نیمه دوم سده گذشته است که انگاره های اقتصادی اش مانند خصوصی سازی و بازار آزاد در دوران رونالد ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر در بریتانیا مورد توجه و بهره برداری قرار گرفت و پس از آن نیز به آرامی در جهان فراگیر شد. فریدمن به عنوان برجسته ترین چهره نئولیبرالیسم اقتصادی، دلبرباترین اقتصاد دان برای دولتمردان لیبرال، پس از شکست اقتصادی- سیاسی حکومت های سوسیالیستی است. اگر در این جا از او بخاطر فقیرتر کردن تهیدستانِ کشورهای پیرو نظریه های اقتصادیش بگذریم، فریدمن در سال 1975 یعنی دو سال پس از سرنگونی دولت مردمی و قانونی آلنده در شیلی، به دست پینوشه در کودتایی خشن و با همکاری آمریکا، به شیلی رفت و با ارائه راهکارهای اقتصادی و فرستادن گروهی از شاگردان خویش بنام" پسرهای واشنگتن" در پی نجات و بازسازی اقتصاد ورشکسته رژیم کودتا برآمد. گرچه در این راه کامیابی نیافت، اما انگِ بی آبرویی همکاری با ژنرالی که در دوران حکومتش صدها هزار مخالف سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شدند، تا همیشه بر پیشانی این دانشمند اقتصادی پرآوازه چسبید و در هر جایی و هر زمانی در این باره مورد پرسش قرار گرفت. 

در دوران هیتلر بیشتر مردم آلمان عضو حزب نازی بودند و با آن همکاری می کردند. نیروهای هوادار حزب حاکم از هیچ کوششی برای آزار و شکنجه مخالفان فروگذار نکردند. بی گمان برای بخش بزرگی از مردم آلمان، همکاری با دولت نازی، تنها راهِ زندگی آرام و بی نگرانی بود، ولی شمار اندکی به اندازه هایدگر گرفتار پیامدهای شوم این همکاری شدند. اما بی گمان نمونه میلتون فریدمن بسیار متفاوت بود. در زمانی که در بسیاری از کشورهای جهان و حتا خودِ آمریکا، پینوشه و حکومتش مورد نفرین و نفرت بود، این دانشمند نام آورِ آمریکایی پیِ بدنامی را به تنش مالید و با سفرش به شیلی و دیدار با دیکتاتور خون ریزش، زمینه یک بی آبرویی تاریخی را برای خویش فراهم کرد. بیخود نیست که می گویند "لغزش های بزرگان، مانند خودشان بزرگ است" این سخن نیز پر بی راه نیست که اعتبار و آبرو، اندک – اندک گرد می آید و ناگهان فرو می ریزد. گمانی نیست که بازی بزرگان با دو گانه "پول و قدرت" بازی خطرخیزی ست و مهلک. آرزوی بزرگی بس دشوار و نگران کننده است و جانمایه هایی می خواهد که در همه نیست. مسیر بزرگی بس لغزنده و آکنده از "پوستِ خربزه" و موز است. باید چشم ها همیشه گشوده باشد تا لغزشی پیش نیاید. که زمین خوردن بزرگان بس سخت و شکننده تر است و بی آبرویی اش تاریخی تر.        

 http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/58336/%d9%84%d8%ba%d8%b2%d8%b4-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae%db%8c-%d9%88-%d8%b4%da%a9%d9%86%d9%86%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d8%aa%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa!-      

چشم امید فرهنگیان به مجلس دهم

                                      

    گزارش ازمطهره واعظی‌پور / وزنامه فرهیختگان/ ۸ اسفندماه ۹۴

مجلس نهم بیشترین اعتراض‌ها و انتقادهای صنفی معلم‌ها را به خود دید، اما به عقیده بسیاری از فرهنگیان، مجلس نتوانست مرهمی بر دردهای فرهنگیان بگذارد. حالا هم معلمان و هم آموزش‌وپرورش چشم امیدشان به مجلس دهم است. علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش‌وپرورش درمورد انتظاراتی که این وزارتخانه از مجلس دهم دارد، گفته است: «امیدوارم مجلس دهم نسبت به مجلس‌های گذشته توجه بیشتری به امر تعلیم و تربیت داشته باشد و بتواند با همکاری دولت اقدامات موثرتری را انجام دهد و ان‌شاءالله بالندگی کودکان و نوجوانان ما را که امروز در مدارس ما هستند، رقم بزند.» او می‌گوید: «مجلس همیشه مدافع تعلیم و تربیت بوده است و امیدوارم مجلس دهم نسبت به مجالس گذشته در حوزه اعتبارات و تخصیص بودجه رسیدگی بیشتری به آموزش‌وپرورش داشته باشد تا شاهد حل مشکلات فعلی آموزش‌وپرورش در بخش اعتبارات باشیم.»

 امیدوارم وضعیت بودجه بهتر شود
محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس آموزش‌وپرورش در گفت‌وگو با «فرهیختگان» می‌گوید: «چشم امید تمام فرهنگیان به مجلس دهم است، زیرا مجلس نهم و هشتم که توجهی به آموزش‌وپرورش نداشتند و بیشتر مشکلات فرهنگیان به این دلیل بود که مجلس از آنها پشتیبانی نکرد.» او با بیان اینکه مجلس دهم می‌تواند کاستی‌های مجلس گذشته را جبران کند معتقد است: «ایران توسعه‌یافته تنها از آموزش‌و‌پرورش خوب درست می‌شود. از آموزش‌وپرورشی که دغدغه‌های اولیه ندارد و می‌تواند به‌راحتی به پرورش دانش‌آموزانش بپردازد.»
نیک‌نژاد تاکید می‌کند: «در سال‌های گذشته به دلیل اینکه فرهنگیان با مشکلات زیادی روبه‌رو بودند، چند بار دست به تجمع مقابل مجلس زدند؛ به همین دلیل مجلس به خوبی از مطالبات فرهنگیان آگاه بود، اما با این وجود کاری انجام نداد. حالا مجلس دهم تمام مشق‌های باقی‌مانده مجلس نهم را باید بنویسد تا وضعیت آموزش‌وپرورش بهتر شود.» او با اشاره به اینکه کمبود بودجه اصلی‌ترین مشکل آموزش‌وپرورش است، می‌افزاید: «مجلس نهم که درمورد افزایش بودجه آموزش‌وپرورش کاری انجام نداده و آن را به دوش مجلس آینده گذاشته است، به همین دلیل مجلس دهم اولین قدمی را که باید بردارد، بررسی بودجه و تصویب نهایی آن است.» نیک‌نژاد معتقد است که اهمیت دادن به آموزش‌وپرورش و مشکلاتش مهمترین موضوعی است که مجلس دهم باید انجام دهد، همین که به آموزش‌وپرورش توجه کنند می‌تواند مشکلات این وزارتخانه را حل کند.
او تاکید می‌کند: «اگر مجلس گذشته به آموزش‌وپرورش توجه می‌کرد، درمورد افزایش بودجه تمام تلاش خود را به کار می‌گرفت نه اینکه تصویب نهایی آن را به آینده موکول کند. شاید در نگاه اول تغییر بودجه آموزش‌وپرورش از 25 هزار میلیارد به بیش از 28 هزار میلیارد تومان افرایش خوبی باشد اما حقیقت این است که در بسیاری از بندها بودجه آموزش‌وپرورش کاهش هم داشته است، یعنی این میزان افزایش بودجه مشکلی را حل نخواهد کرد.» نیک‌نژاد می‌گوید: «مجلس دهم باید نظارت جدی‌تری بر آموزش‌وپرورش داشته باشد، وزارتخانه‌ای که بیش از 14 میلیون دانش‌آموز و معلم دارد نیاز به نظارت بیشتری دارد. زیرا زمانی که نظارت وجود داشته باشد، قطعا از مشکلات هم با خبر خواهند شد.»
او با بیان اینکه آموزش‌وپرورش سنگ بنای اصلی کشور است، می‌افزاید: «وزارتخانه‌ای که مسئول پرورش و تربیت نیروهای انسانی در آینده این مرز و بوم است نباید به صورت صدقه‌ای و خیریه‌ای اداره شود. صرفه‌جویی و بی‌پولی بنده آموزش‌وپرورش را زخمی می‌کند. باید بودجه وزارتخانه‌ای که قدم اول آموزش را در کشور بر می‌دارد به نحوی باشد که آن وزارتخانه بتواند سخاوتمندانه‌تر رفتار کند.» نیک‌نژاد تاکید می‌کند: «آموزش‌وپرورش با مدارس فرسوده و تخریبی زیادی روبه‌رو است و با کمبود بودجه‌ای که دارد مجبور است که دست کمک به سوی مردم و سازمان‌ها دراز کند؛ مجلس دهم باید با افزایش بودجه این شرایط آموزش‌وپرورش را کنترل کند.» او معتقد است که آموزش‌وپرورش محور توسعه هر کشوری است؛ به همین دلیل است که مجلس برای توسعه کشور باید به وضعیت آموزش‌وپرورش رسیدگی کند. نیک‌نژاد می‌گوید: «فرهنگیان امید این را دارند که مجلس دهم خط پایانی بر تمامی مشکلات آموزش‌وپرورش باشد که معلم‌ها بعد از این بتوانند بدون دغدغه به بحث آموزش خود بپردازند.»

حق برخورداری از آموزش برای همه عمر!

                        

                 محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شرق، 4 اسفندماه 94

در یک بازه زمانی 3- 4 ماهه، سطح پوشش آموزشی برای دوره دبستان سه عدد گوناگونِ 98 و 3 دهم، 98 و 45 صدم و 99 درصد اعلام شده است. در خوشبینانه ترین حالت- یعنی پوشش 99 درصدی- و با در نظر گرفتنِ شمارِ دانش آموزان این دوره در کشور که - بنابه گفته زرافشان معاون وزیر آموزش و پرورش در آغاز مهرِ 94 - " 7 میلیون و 266 هزار و 91 دانش‌آموز " است،72661 دانش آموز از پایه ای ترین آموزش ها باز می مانند. که بی گمان عدد شگفت آوری است! و بدبینانه، این عدد به 94459 تن می رسد که از آن فاجعه آمیزتر خواهد بود. شرمندگی این شمار دانش آموزِ بازمانده از آموزش تنها بر دوش دولت و تیم آموزشی کنونی اش نیست، بلکه بر گردن بی توجهی کلی به نهاد آموزش به ویژه در دوره دبستان است در همه دوره هاست. گرچه درصدها، ناچیز به چشم می آیند اما با توجه به شمارِ کودکان آماده برای آموزش، این درصدهای ریز، واقعا تکان دهنده و شگفت آور می شوند. به این بیندیشیم که با گسترش فناوری های سده کنونی و آسان شدن پیوندهای منطقه ای و جهانی، باز هم دست کم هر سال بیش از 72 هزار کودک از داشتن پایه ای ترین آموزش ها و آن هم تنها در دبستان محروم می مانند! – تازه بر پایه آمارهای رسمی! ناگفته نماند که بهترین آمار پوشش آموزشی مربوط به دوره دبستان است! اگر این درصدها را بر آمارهای دانش آموزان بازمانده از آموزش در دوره های متوسطه اول و دوم نیز گسترش دهیم شرایط بس غمبارتر خواهد بود. اما کاربدستان سیاسی – آموزشی تاکنون از خود پرسیده اند که این شمار شگفت آور بازمانده از آموزش در آینده به چه سرنوشتی دچار خواهند شد و کشور را با چه سرنوشتی روبرو خواهند کرد!؟ وظیفه ی دولت به عنوان نهادی که نه تنها باید زمینه آموزش های پایه بلکه شرایطِ کارآمدی بیشتر آن را بر عهده بگیرد، چیست؟ در این میان حق برخوردای از آموزش برای این گروه بزرگ از شهروندان کشور چه می شود؟ و ....

 اما در این زمینه رویکردهای تازه ی نهادهای رسمی مانند یونسکو و سازمان های مردم نهاد جهانی درخور درنگ است. که البته گاه و بیگاه آن را به گوش سیاستمداران کشورها می رسانند. یکی از این گوشزدها سفارش نامه ای بود که 16 نهاد مدنی- آموزشی جهان از جمله کمپین جهانی برای آموزش و پرورش، ei (آموزش جهانی)، ANCEFA (کمپین شبکه‌بندی آفریقا در آموزش همگانی) و ... در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل، به سران کشورهای شرکت کننده دادند تا آنها را به توجه بیشتر به حق برخوردای از آموزش فرابخوانند. در بند سوم این سفارش نامه با عنوان" حق برخورداری از آموزش با تولد آغاز می‌شود و مادام‌العمر است" می خوانیم : "آموزش باید در سطح ملی، چه در محیط‌های روستایی و چه شهری، در فضایی امن و با شرایط و زیرساخت‌‌های شایسته، بدون هیچ مانع جغرافیایی، تبعیض و یا ماهیت اقتصادی فراهم و در دسترس باشد. این دسترسی در سراسر چرخه آموزش باید به ‌گونه‌ای برابر انجام گیرد. حق آموزش، نخستین روزهای کودکی، دبستان، دبیرستان، فنی و حرفه‌ای و آموزش‌های دانشگاهی را شامل می‌شود. افزون بر این سوادآموزی و آموزش بزرگسالان با چشم‌اندازی از یادگیری در همه عمر را نیز دربرمی‌گیرد. به رسمیت‌ شناختن اینکه برخورداری از حق آموزش از زمان تولد آغاز می‌شود، به تقویت و پاسداشتِ حقوق کودک و دیگر حقوق وابسته به آن یاری می‌رساند. اراده سیاسی برای پاسخگویی به همه مراحل و ابعاد حق آموزش، باید به‌گونه‌ای شفاف در برنامه‌های آموزشی و توسعه پس از 2015 توضیح داده شود. در عین حال باید در آن برنامه‌ها و راهکارها، اهمیت برقراری پیوند میان آموزش‌های رسمی و غیر رسمی مورد تأکید قرار گیرد."

گمانی نیست که اکنون دست کم برای بخش فراوانی از نوآموزان در کشور چنین حقی اعمال نمی شود و همچنان بخش بزرگتری از آنها نه تنها از آموزش کارآمد بلکه از پایین ترین سطح آموزش نیز به عنوان یک حق، برخوردار نیستند. شوربختانه باید اعتراف کرد که چشم اندازی امیدوار کننده ای نیز دیده نمی شود.  

http://www.sharghdaily.ir/News/86837/حق-برخورداری-از-آموزش-برای-همه-عمر

جوانی، " در مدت معلوم" به باد می رود!

           

                   محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 1 اسفندماه 94

چند هفته پیش دانش آموزی پرسید: آقا فیلم " تا مدت معلوم" را دیده اید؟ گفتم نه! چطور؟ گفت گمان نکنم نمایشش ادامه یابد! پرسیدم چرا؟ گفت در مورد جوان ها خیلی حرفای شجاعانه ای زده و .... سخنانش در ذهنم ماند تا هفته گذشته که پس از یکی دو سال گذرمان به سینما افتاد. با شگفتی از بلیط فروش شنیدم که برای بچه های زیر دوازده سال خوب نیست! ولع و کنجکاوی ام دوچندان شد! به خاطر پسر کلاس اولم قید فیلم را زدیم. فردای آن روز بچه ها را غال گذاشتیم و با همسرم، به سینما رفتیم. فیلم با طنزهای زبانی و بازی هنرمندانه جواد عزتی در نقش اول و هومن سیدی - دوست و هم اتاقش – از همان لحظه آغاز اثرگذار بود. با همه غیر حرفه ای بودنم در تماشای فیلم، بازی بازیگران دیدنی بود. بگذریم! " در مدت معلوم "– همچنان که از نامش نیز پیداست- به گرفتاری های پیش روی جوانان برای ازدواج می پردازد. برای منِ پدر و معلم - با نزدیک 25 سال کار آموزشی در دبیرستان- موضوع فیلم واقعیتی تلخ در پوشش شیرین طنز بود. پرداختن به تابوی گرفتاری های بلوغ تا ازدواج، در جامعه ما کاری بس دشوار و خطرخیز است. تابو شدگی این گرفتاری - که ریشه بسیاری از آسیب های اجتماعی دیگر نیز است- با دیدگاه های دست اندرکاران و بیش از آن، فرهنگ اجتماعی و خانوادگی در پیوند است. اما اگر به دنبال مقصر باشیم، بی گمان کفه ترازوی کوتاهی های دست اندرکاران و سیاست گذاران اجتماعی– آموزشی به شدت سنگینی می کند. گفتن و نوشتن و پرداختن به گرفتاری های جسمی و روحی دوران پر آسیب بلوغ، گذر از تونل وحشتی می ماند که هر که از آن می گذرد، زبانش بند می آید و از هراس برچسب و اتهام و .... تجربه اش را به ندرت در اختیار دیگران می گذارد. در دوران دانش آموزی می دیدم که چه اندازه از انرژی های سودمند جوانی بی جهت صرف پرداختن به این موضوع ها می شد. دانشجو شدم و دیدم که چه حجمی از وقت و انرژی دوران طلایی دانشجویی در راهی نه چندان ارزشمند تلف می شد. و اکنون که نزدیک 25 سال با نوجوانان و جوانان 14 تا 18 سال سر و کار دارم، می بینم که شوربختانه از این رهگذز چه دوران ارزنده ای از کف آنان و جامعه می رود. این شوربختی هنگامی بدتر می شود که دست اندرکاران، هیچ برنامه ای برای ساماندهی به این بخش از رشد طبیعی و انسانی ندارند و گاه به دیده ی زشت و بد و نکوهیده این گام مهم از رشد انسانی را به تابویی وحشتناک بدل می کنند و با سرکوب این گرایش طبیعی، بیش از ارزشش آن را مهم کرده و جوانان را به سوی آن هل می دهند. داستان هنگامی تراژیک تر می شود که می بینیم سامانه آموزشی به عنوان نهادی که سر راست مسئول آموزش و پرورش جوانان این بازه سنی است، تنها چاره اش چشم بستن بر آن و یا برخوردهای غیر کارشناسی و گاه آسیب زاست. شاید یکی از بهترین راهکارها در دوران بلوغ درگیر کردن نوجوانان در کنش های گروهی مانند ورزش، اردوهای علمی– تفریحی، سرگرمی ها و بازی های دسته جمعی و ... باشد. که نزدیک 90 درصد در آموزش ما تعطیل است! از سوی دیگر بدبختانه تقریبا همه خانواده ها از گام های رشد فرزندان خویش و حساس ترین دورانش یعنی بلوغ بی خبرند و گاه با رفتارهایی آسیب زا بر آتش آن می دمند. گویا دست کم باید پند دیوژن فیلسوف ساده زیست یونانی به اسکندر را بشنویم که "اسکندر از دیوژن پرسید که آیا نیاز به چیزی داری؟ دیوژن در پاسخ گفت: بلی، خواهش می‌کنم از جلوی آفتاب من کنار برو". گوهر جوانی " در مدت معلوم" ی می گذرد، اگر نمی توانیم گره ای از دشواری هایش بگشایم، لطفا گر ه ای تازه بر آن نیفزاییم.   

   http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/57698/%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%8c-%c2%ab%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%af%d8%aa-%d9%85%d8%b9%d9%84%d9%88%d9%85%c2%bb-%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%af-%d9%85%db%8c%e2%80%8c%d8%b1%d9%88%d8%af!-     

                 محمد رضا نیک نژاد، روزنامه آرمان، 1 اسفندماه 94

( این یاداشت در اصل گفت و گویی بوده است که خبرنگار محترم روزنامه آرمان آن با به شکل یاداشت منتشر کرده است)

یکی از نگرانی‌های مشترک والدین در همه‌ جوامع نحوه استفاده دانش‌آموزان‌شان از اینترنت و شبکه های مجازی است. استفاده از این وسایل ارتباطی حتی می‌تواند آثار و پیامدهای منفی بر رفتارهای جوانان و نوجوانان داشته باشد، دانش‌آموزان ممکن است در معرض مطالب و تصاویر خشن و غیرمجاز موجود در این شبکه ها قرار گیرند. دسترسی به چنین مطالبی ممکن است کاملاً تصادفی یا عمدی باشد.در گذشته خانواده ها بر روی تربیت، جامعه پذیری، آموزش های پایه ای فرزندانشان تسلط داشتند، اما امروزه  با گسترش رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی همین قضیه تا حدودی جایگزین تربیت خانواده ها شده است. هم اکنون تا قبل از پنج سالگی خانواده ها از نقش تربیتی پر رنگ تری برخوردار هستند و به نسبت در آن سن وسال نیز کودکان چندان درگیر فضای مجازی نیستند، اما  آنها بعد از گذراندن این سن شکل گیری شخصیت  اولیه شان وارد جامعه شده و تحت تاثیر شبکه های اجتماعی قرار می گیرند.

شبکه های اجتماعی غیر قابل کنترل هستند

 در این مرحله  2 نکته حائض اهمیت است،  یکی اینکه فضای مجازی یک فضای باز و بدون نظارتی است و تقریبا در جامعه  هیچ یک از نهادها همچون خانواده ، جامعه و  حاکمیت توان تسلط کامل بر استفاده نوجوانان و جوانان از این شبکه های ندارند. با ورود فرزندان به شبکه های اجتماعی چندان نمی توان آموزش های آنها را تحت مدیریت قرار داد. یکی دیگر از صدمات شبکه های اجتماعی نا آشنایی اغلب خانواده های ایرانی با این فضا است. برای مثال در برخی مواقع کودک از این شبکه ها به شکل مطلوب استفاده می کند، اما به دلیل عدم اطلاع خانواده ها از کارکرد این وسیله درباره نحوه بکارگیری از این شبکه ها نگران هستند. اغلب این خانواده ها با اعمال سخت گیری های بی دلیل خود باعث می شوند که کودک  به شکل  پنهانی مبادرت به استفاده از این شبکه ها کند و این می تواند آسیب های بیشتری در پی داشته باشد.اما باید توجه داشت که در مقایسه با این  تکنولوژی های روز، آموزش و پرورش در یک گرایش سنتی یکصد ساله فقط  در گیر و دار نمره گرایی و معدل به سر می برد. اغلب توقع معلم ها و والدین از دانش آموزان کسب نمره عالی است، در این نظام آموزشی اگر دانش آموزی شیطنت های ویژه  سن خود را داشته باشد، نه تنها شرایط او درک نمی شود، بلکه باید به چهارچوب اولیه نظام آموزشی که همان کسب نمره است، برگردد! در سیستم آموزشی کنونی شاید دانش آموزان دبستان را بتوان در همان چارچوب های سنتی نمره و معدل کنترل کرد و نگهداشت، اما به دلایل گوناگون به ویژه سن بلوغ در دوره های متوسطه اول و دوم نمی توان از بروز یکسری آشوب ها جلو گیری کرد.

مقوله پرورش در سیستم آموزشی کشور تعطیل است

 در واقع  گرایش آموزش و پرورش در هر نقطه از دنیا بیشتر پیرامون تدریس دروس است.اما آموزش و پرورش در کشور ما با تاکید بیش از حد بر روی معدل و نمرات و آزمون گیری، این وزارتخانه را از هدف اصلی آن که همان پرورش و جامعه پذیری دانش آموزان است دور کرده است. هم اکنون در سیستم نظام آموزشی کشور به جایی رسیده ایم که آموزش و  پرورش به دو مقوله  جدا از هم تبدیل شده است. در کشور ما به هیچ عنوان به پرورش بها داده نمی شود.مقوله آموزش در نهاد مدرسه به تدریس یکسری از دروس  خلاصه می شود، اما  پرورش در نظام آموزش و پرورش چندان لحاظ نمی شود. بنده به عنوان شخصی که سابقه  25 ساله تدریس در این  نظام  آموزشی را دارم، معتقدم که در این سال ها مقوله ای تحت عنوان  پرورش وجود نداشته است و به زبان ساده می گویم که مقوله پرورش در سیستم آموزشی کشور تعطیل است. با توجه به شرایط اجتماعی، خانواده ها هم دیگر توانایی کنترل فرزندشان  را ندارند و با  این سیستم آموزش و پرورش اگر خواستار تاثیر در فرزندان این کشور باشیم طبیعی است که باید بر روی پرورش آنها متمرکز بود.

مدارس هوش هیجانی دانش آموزان را دریابند

در سال های اخیر تحقیقات علمی نشان داده که تنها داشتن هوش عقلانی ( شناختی ) خیلی برای کسب موفقیت کافی نیست و علاوه بر IQ ، کیفیت های  دیگری نیز لازم است. بسیاری از افراد در زمینه علمی به خاطر بهره هوشی بالا در موسسات آموزشی و دانشگاه ها به مدارج بالایی نائل می شوند، اما بعضی از همین افراد در محیط کار و خانواده چندان موفق نیستند و بر عکس آنها افرادی بوده اند که بهره هوشی پایینی دارند، ولی در محیط خانواده و کار، افرادی موفق و سازگار به شمار می روند که علتش می تواند به سطح هوش هیجانی ( EI ) یا توانایی هدایت هیجان های شخصی در تعاملات فردی ارتباط پیدا کند. روش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرس ها است. با توجه به اینکه هوش هیجانی  و افزایش این قابلیت  باید از سنین کودکی افزایش یابد و عدم توجه به این مقوله باعث افزایش بروز آسیب های اجتماعی  درکشور  می شود.  برای مثال اگر امروز یک فرد بالغ فقط به صرف حضور  پلیس راهنمایی و رانندگی علایم رانندگی را رعایت می کند این امر نشان می دهد که  بُعد پرورشی شخصیت او از همان سنین طفولیت چندان  رشد نکرده است. برای بها به پرورش  افراد می توان از کشورهایی پیشرو در آموزش و پرورش همچون  فنلاند الگو گرفت.

حجم کتاب های درسی کاهش یابد

دنیای امروز شاهد دگرگونی های وسیعی است و این تغییرات، تاثیرات مهمی را در فرهنگ جوامع در پی داشته است و می توان شاهد نتایج آن در محیط خانواده، سازمان ها و جامعه بود. لازم است نظام آموزش و پرورش در برنامه های آموزشی خود تغییراتی را اعمال نماید تا در نهایت بتواند پاسخگوی نیاز آموزش گیرندگان با تحولات روز  باشد. یکی از راههایی که می توان به کمک آن در جهت رشد فکری  دانش آموزان کوشید ، استفاده از بازدید های علمی است به گونه ای که علاوه بر ایجاد اشتیاق در دانش آموزان بتواند آنها را با شرایط جامعه آشنا نموده و انگیزش بیشتری  برای آموختن در آنها پدید آورد. جامعه امروز ایران نیازمند انجام پژوهش های گسترده در زمینه  بازدید های علمی است. در اصل برای پرورش مطلوب کودکان باید حجم  کتاب های درسی کاهش یابد. محتوای و عنوان های درسی در سیستم نظام آموزشی کشور زیاد است. ابتدا باید عنوان های  آموزشی  در کنار حذف عنوان های درسی مسائلی که رییس جمهور در سال اول ریاست جمهوی  خود نیز عنوان کرد تحت  مقوله کتاب خوانی گسترش یابد و ساعت هایی را برای گفت و گو و مباحث آزاد در مدارس اختصاص داد و یا در برنامه درسی دانش آموزان، آموزش رعایت حقوق شهروندی را مد نظر قرار داد. وجود انبوهی از حجم عنوان های درسی نه تنها تاکنون برای سیستم  آموزشی کشور ثمری نداشته بلکه آسیب زا نیز بوده است. اگر بجای  برنامه های درسی پر عنوان و پر محتوا که در زندگی روزمره و آینده دانش آموزان چندان نقشی ندارد، آموزش رفتارهای ا جتماعی را نیز جزو دروس بگنجانیم یا برای این افراد کارگاه آموزش های مدنی و شهروندی اختصاص دهیم، بالطبع تاثیر این اقدام بیشتر از درس خواندن درونمایه های بی منفعت فردی و اجتماعی صرف خواهد بود.

http://armandaily.ir/?News_Id=144341