آموزگاران "بیتوته ای" و خطرها و آسیب های پیش رو!

          

            محمدرضا نیک نژاد، روزنامه قانون،14 دی ماه 94

در یکی دو هفته گذشته خبرهای غمباری فضای آموزشی کشور را فراگرفت. نخستین خبر یخ زدگی و درگذشت " علی نوروزی " آموزگار" کگیلویه و بویراحمدی در مسیر بازگذشت به خانه بود. و دیگری انتشار گزارشی درباره "علی اسدزاده" آموزگار خرم آبادی که زمستان سه سال پیش در راه بازگذشت از روستای محل کارش در منطقه سپید دشت استان لرستان و در مسیر 45 دقیقه ای پیاده روی از روستا تا لب جاده، گرفتار سرما شد و در اثر ماندن در سردما و نبود امکانات درمانی در روستا پس از چند روز پزشکان وادار به قطع پایش شدند! این آموزگاران "بیتوته ای" بوده اند. آموزگار بیتوته ای به فرهنگیانی گفته می شود که در مناطق دور افتاده با راه های دشوار کوهستانی و بیابانی و پر خطر کار می کنند و مجبورند در طول هفته در روستای محل خدمت بمانند و پس از یک یا دوهفته به خانه برگردند. مدرسه های روستاهای دور افتاده یا عشایری معمولا چادر، کانکس و در بهترین حالت ساختمان هایی با امکانات کم، یکی دو اتاقه و چند پایه اند. جدای از شرایط آموزشی نامناسب، وجود بخاری های نفتی غیر استاندارد پر ماجرا، در دسترس نبودن امکانات بهداشتی و ایمنی، نامناسب بودن اندازه کلاس و نور و جابجایی هوا و ... تنها بخشی از دشواری های آنهاست. اما آموزگاران بیتوته ای به جز آمد و شد و گرفتاری های آموزشی و غیر آموزشی اشاره شده، دشواری های دیگری نیز دارند. در سال های گذشته که کسری بودجه ی سرسام آورِ نهاد آموزشی، آهسته آهسته به غولی بی شاخ و دم تبدیل گردیده و بی پولی در گسترده ترین وزارتخانه دولت نه تنها آموزش کیفی استاندارد بلکه وظیفه های سنتی آموزش را نیز زمین گیر کرده است. از این رهگذر هر چه مناطق آموزشی از مرکز دورتر می شوند چون خانواده ها نابرخوردارتر و توان مالی پرداخت کمک های دلبخواهانه! مردمی کمتر می شود کسر بودجه بیشتر خود را نشان می دهد. از این رو پرداخت نشدن و یا پرداخت قطره چکانی سرانه دانش آموزی – پولی که آموزش و پرورش هر سال باید به ازای هر دانش آموز به مدرسه ها پرداخت نماید تا برای هزینه های جاری مدرسه صرف شود – بیش از هر جای دیگری مدرسه های روستایی و عشایری و زندگی آموزگاران آنها را زیر فشار می برد و کیفیت آن را کاهش می دهد. شنیده ها حکایت از این دارند که بسیاری از آموزگاران این مدرسه ها هزینه تهیه نفت و بخاری و خوراک و ... خود و حتی مدرسه را تامین می کنند و آموزش و پرورش توانِ فراهم کردن کمترین امکانات شخصی و آموزشی را برای این آموزگاران ندارد. برخی از این آموزگاران در جاهایی امکان داشتن سرویس آمد و شد را ندارند و اگر هم داشته باشند آموزش و پرورش توان فراهم کردن چنین امکانی را برای آنها ندارد و از این رو بدبختانه گاه گداری شاهد رخدادهای تلخی برای این همکاران هستیم.

اما چند نکته. گرچه در دو سال گذشته آموزش و پرورش از فرهنگیانی که در راه آموزش یا جان داده اند و یا آسیب دیده اند، قدردانی نموده است که به جای خودش ستودنی و ارزشمند است اما دیده می شود که در انتشار خبرهایی از این دست دلخور شده و در برخی موارد بر منتشر کننده فشار وارد می کند! باید دانست که تا دردها هویدا نشوند نمی توان درمانی برای آنها یافت. بی گمان امروز ساختار آموزشی، دردهای فراوانی دارد که بسیاری از آنها تاریخی بوده و از میان برداشتنش نیاز به یک همکاری ملی دارد. پس دست اندرکاران آموزشی از انتشار چنین خبرهایی نهراسند. این خبرها می توانند زمینه ای برای حل گام به گام گرفتاری ها فراهم نمایند. دوم آن که آموزش و پرورش باید از همکاران آسیب دیده حمایت های مادی و معنوی داشته باشند. تجربه نشان می دهد که سخت گیری اداره های آموزش و پرورش شهرستان ها و البته بی خبری خودِ فرهنگیان از قانون، زمینه آسیب به زندگی این فرهنگیان را فراهم می کند و خود و خانواده های آنان را دچار گرفتاری سختی می نمایند. در پایان امیدواریم همچنان که قائم مقام نظام پرستاری کشور که با درگذشت غمبارِ پرستار نیشابوری به خوبی واکنش نشان داده و پیشنهاد داد که پرستاران یک هفته با ربان مشکی سر کار حاضر شوند، فرادستان آموزشی ما نیز با چنین خبرهای ناگواری واکنش درخوری نشان داده و زمینه آرامش خانواده ها و دیگر همکاران را فراهم نموده و احساس رضایت را در آنها پدید آورند. گرچه امیدوایم که دیگر شاهد چنین آسیب هایی نباشیم.      

 http://www.ghanoondaily.ir/News/68499/آموزگاران«-بیتوته-ای»-،-خطرها-و-آسیب-های-پیش-رو!             

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد