محمدرضا نیک نژاد، روزنامه بهار، 16 آذرماه 94
( این نوشته در اصل یک گفتگو بوده است که خبرنگار محترم آن را به شکل یاداشت منتشر کرده است)
مسئولان آموزش و پرورش گفتهاند که می خواهند ورود دانش آموزان به رشته علوم انسانی را محدود کنند آن هم به این شکل که فقط دبیرستانهای خاصی به نام فرهنگ بتوانند در این رشته دانش آموزش بپذیرند. چنین طرحی از چند جهت غیرکارآمد و حتی ظالمانه به نظر می رسد. ناکارآمد از این جهت که در حال حاضر عده زیادی از دانش آموزان مایل به ادامه تحصیل در سایر رشتهها نیستند یا زمینه ورود به آنها را ندارند در عین حال توانایی علمی برگزیده شدن برای رشته علوم انسانی را هم در قالب رقابتی فشرده ندارند به هر حال اگر ما آنها را وادار کنیم که در رشتهای دیگر درس بخوانند نتیجهای غیر از احتمال ترک تحصیل و در بهترین حالت عدم موفقیت نخواهیم داشت. در مورد دلیل این تصمیم گفته شده که باید ورود افراد به رشته علوم انسانی هدفمند شود و دیگر اینطور نباشد که دانشآموزانی که نمی توانند در سایر رشتهها درس بخوانند به سراغ علوم انسانی بروند. خب این خیلی خوب است که ما این رویکرد را تغییر دهیم اما استفاده از روشهایی اینچنین یعنی توسل به نوعی از زور و اجبار ما را به چنین هدفی نمیرساند. در واقع فکر می کنم هدف این کار مثبت است اما تصمیمی که برای رسیده به این هدف گرفته شده نهتنها منجر به آن نخواهد شد بلکه آسیبهای دیگری را در پی خواهد داشت آسیبهایی که وقتی به آنها فکر می کنیم به این نتیجه می رسیم که با تصمیمی خرق الساعه و غیر کارشناسی رو به رو هستیم که حقوق شهروندی و آموزشی تعداد زیادی از دانش آموزان را ضایع می کند. طبق اصل 30 قانون اساسی دولت وظیفه دارد که زمینههای تحصیلات مقدماتی یعنی تا پیش از دانشگاه تمام مردم را به صورت رایگان فراهم کند. در حالیکه می دانیم دبیرستانهای فرهنگ نوعی دبیرستان غیر انتفاعی و شهریه بگیر محسوب میشوند و وادار کردن علاقه مندان علوم انسانی به ورود به این مدارس نوعی دور زدن این اصل قانونی است. جنبه دیگر این اقدام که منجر به محروم شدن بسیاری از دانش آموزان از تحصیل خواهد شد محدودیت این مدارس است. مسئولان آموزش و پرورش گفتهاند که می خواهند تعداد مدارس فرهنگ را از 12 مدرسه به 24 مدرسه برسانند. با در نظر گرفتن اینکه به هر منطقه تهران یک مدرسه می رسد (البته اگر دخترانه و پسرانه بودن مدارس را در نظر بگیریم به هر منطقه یک مدرسه هم نمی رسد) در این حالت با توجه به گستردگی مناطق تهران خیلی از دانش آموزان حتی اگر استعداد و شرایط علمی لازم را داشته باشند نمی توانند به تحصیل در این رشته بپردازند مثلا شما تصور کنید بچهای که در منطقه 5 تهران درس می خواند مجبور باشد برای رفتن به مدرسه خودش را از بلوار فردوس به چهاردیواری برساند. این کار عملا برای خیلی از دانشآموزان غیر ممکن است؛ زیرا نهتنها خانواده هایآنها باید هزینه شهریه این مدارس را بپردازند بلکه باید برای بچهها سرویس گرفته و هزینهای دیگر را متحمل شوند. همچنین شخص من راضی نیستم که فرزندم با توجه به شرایط کنونی جامعه مسافتی این چنینی را برای رسیدن به مدرسه طی کند. بنابراین با توحه به انواع هزینههای تحمیل شده به خانوادهها عملا بسیاری از دانش آموزان مستعد را هم از ورود به رشته مورد علاقهشان محروم کردهایم. به یاد دارم که در میدان قیام یعنی منطقهای که توان مالی خانوادهها بالا نیست در یکی از مدارس معمولی دانشآموزی داشتم که پدرش سرایدار بود و وضعیت مالی ضعیفی داشت حالا او فوق لیسانس حقوق از دانشگاهی دولتی است و فردی موفق مجسوب می شود حالا با اجرای این طرح چنین دانش آموزی چه وضعیتی پیدا خواهد کرد. مسئله دیگری که باید به ان پرداخت این است که با نگاه به تلاش مسئولان برای محدود کردن ورود دانش آموزان به رشته علوم انسانی و یا برنامههای دیگری که در شرف اجرایی شدن هستند به نظر میرسد آموزش و پرورش به دنبال تحقق دستوری است که در سند تحول بنیادین آمده، در این سند ذکر شده که در مهلت زمانی مشخص 35 درصد دانشآموزان باید راهی رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش شوند. به یاد دارم که اوایل ابلاغ این سند بسیاری از دانش آموزانی که یک تجدید هم در کارنامه سال اول دبیرستانشان داشتند، به اجبار روانه رشتههای فنی و کار و دانش شدند اما این روش موفق نبود و به نظر می رسد حالا طرح دیگری برای رسیدن به این هدف در نظر گرفته شده که آسیبهای فراوان دیگری به دنبال خواهد داشت.
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Detail/7042/تضیع-حقوق-دانش-آموزان-با-طرحی-خرق-الساعه