ای داد از دست این تلگرام!

محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 24 امرداد 94

در آغاز از وایبر و واتس اپ و لاین و ... پرهیز می کردم. آنها را هدر دهنده زمان و انرژی می دانستم. اما اگر کسی معلم باشد و کمی پیگیر خواسته های صنفی خویش، می داند که در یک سال گذشته تلگرام چه شگفتی ها که نیافریده است! فرهنگیان به عنوان یک گروه اجتماعی با میانگین سواد بالا، تماس همیشگی با نسل جوان و البته آسانی کار با گوشی های هوشمند و .... توانسته اند در راستای خواسته های صنفی خویش از این ابزارهای نوین بهترین بهره را ببرند. من  نیز معلمم و برای جا نماندن از قافله تلاش های صنفی، گوشی هوشمندی خریدم و جان و اندیشه ام را با تلگرام آلودم! گرچه با بهره گیری از آن توانسته ام دلنگرانی های صنفی و اندیشگی ام را بیش از گذشته به آگاهی همکارانم برسانم اما بی گمان چیزهایی را نیز از دست داده ام. برای نمونه، پسر اولم در خانواده ای بزرگ شد که هر ماه بخشی از حقوق ناچیز معلمی و بخشی زیادی از وقت، برای کتاب هزینه می شد. می گفتم باید در همه چیز صرفه جویی شود جز خرید و خواندن کتاب! و واقعا هم هیچگاه در خانواده برای این دو منعی وجود نداشت. از این رو پسر، کتابخوان شد. اما پسر دوم زمانی چشم به جهان گشود که همه خانواده به نوعی سر در تکنولوژی های نوین داشتند. مادر به دنبال داده هایی درباره نیازهای خویش و خانواده، پدر در پی خبرهای وابسته به دلنگرانی های صنفی و آموزشی و به اشتراک گذاری یاداشت هایش و برادر نیز درگیر پیامک و اینستاگرام و بازی های اینترنتی اش.

ای داد از دست تلگرام و جذابیت هایش! گفتگوهای دو یا چند نفره، بلای جان کتاب و مجله خواندم و نوشتن یاداشت هایم شده است. چند روز پیش همسرم گفت تو در زمان پسر بزرگمان همیشه کتاب دستت بود و کتاب می خواندی، ولی اکنون همیشه سرت در گوشی ات است. با این که همیشه کتاب با خودت می بری! اما مدت هاست که ندیده ام کتاب بخوانی. گفتم در اتوبوس و مترو و یا زمان بی کاری بیرون از خانه کتاب می خوانم! گفت این بچه که نمی بیند! می ترسم او اهل کتاب نشود! آن روز تا شب درگیر این موضوع بودم. شب تا به خانه رسیدم پس از رایزنی با همسرم، کتابم را از کیفم در آوردم و خواندم. دمی پس از آن همسرم کتابی را از کتابخانه آورد و خواند. پسرم نیز پس از کمی بازی، دفتر نقاشی اش را آورد و نقاشی کشید. اکنون بر خود فشار می آورم تا کمتر در خانه گوشی به دست بگیرم. دست کم تا هنگامی که پسرم بیدار است. با این همه هنوز نمی توانم بر خوبی های تلگرام چشم بپوشم. این نرم افزار با صدها گروه گوناگون معلمی توانسته است بسیاری از همکارانِ سراسر کشور را به هم بپیوندد و همه را از حال و روز همدیگر بار خبر کند. تلگرام برای ما فرهنگیان ابزاری برای با هم بودن شده است. نمی دانم آیا می شود برای بهره گیری از آن و مدیریت زمان، برنامه ریزی نمود!؟ آیا می شود هم در خانواده بود و در کنارشان شاد بود و هم از توانایی های ابزارهای نوین بهره برد!؟ بی گمان پاسخِ عملی به این پرسش ها بسیار دشوار است! اما هر چه هست "انسان پویا، باید فرزند زمان خویش باشد" و در این زمان، انسان بی ارتباط با کامپیوتر و تبلت و گوشی هوشمند و شبکه های اجتماعی و ...  گنگ خواب دیده ای را می ماند که از زمین و زمان و خبرهایی که ارزش های لحظه ای دارند، دور مانده و جهان شتابان در حال دگرگون ساختن بخش های ناپیدای زندگی اوست. چه با این دگرگونی ها همراه باشیم و چه مخالف، پیش ازهر چیز باخبری و آگاهی از آنها مهم است! آیا این آگاهی بدون ابزارهای تازه امکان پذیر خواهد بود!؟       

http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/40176/%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%a7%d8%af-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%db%8c%d9%86-%d8%aa%d9%84%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%85!-

نظرات 1 + ارسال نظر
sahand سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:42 ب.ظ

با عرض سلام و خسته نباشید.

در وبلاگ حقوق معلم نوشته بودند که روز دوشنبه ی این هفته قراربود
که دوستان و همکاران اقای بداقی با باز پرس شعبه ی 6 در

مورد پرونده ی اقای بداقی و قرار کفالت وازادی ایشان صحبت کنند.

انها این کار را انجام دادند.

دیگر اینکه وکیل اقای بداقی از جریان خبر دارند.

با سپاس از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد