زنان فرهنگی سرپرست خانواده و فشارهای مضاعف!

محمدرضا نیک نژاد، روزنامه همدلی، 10 خردادماه 94

در فضای تلگرام بودم که پیامی خصوصی را دریافت کردم. خانمی آن سوی جهان مجازی به خاطر نوشته ای درباره گرفتاری های صنفی - آموزشی فرهنگیان قدردانی نمود و پیشنهاد داد که درباره گرفتاری های فرهنگیان خانم سرپرست خانواده نیز اطلاع رسانی شود. در همین زمان ها بود که گزارشی را در روزنامه همدلی از زبان معاون ریاست جمهوری در امور زنان و خانواده با عنوان " 82 درصد زنان سرپرست خانواده کشور بی کارند" دیدم که در آن نوشته شده بود " بانوان شاغل، در حقیقت فشارهای مضاعفی را در زندگی روزمره متحمل می شوند؛ چرا که پس از اتمام کار اداری خود، باید به امور منزل و وظایف ذاتی خود در ارتباط با کودکان و همسران شان نیز بپردازند"(روزنامه همدلی، شنبه 2 خرداد) 

ماه هاست که فرهنگیان بر تبعیض ها و تفاوت های چندین دهه ای میان خویش و دیگر حقوق بگیران دولتی و نیمه دولتی اعتراض دارند و این اعتراض را به شکل های گوناگون آشکار نموده اند. گرچه گلایه های صنفی - آموزشی فرهنگیان ریشه در تاریخ دارد و تاکنون ادامه یافته است اما در این دوره طولانی، کمتر زمانی را سراغ داریم که اعتراض ها از سوی فرادستان سیاسی و آموزشی به رسمیت شناخته شده و کاربدستان از سوی مقام های بالاتر برای سامان دهی و پایان دادن به نابرابری های موجود فرا خوانده شوند. اما این بار چنین شد. جدای از این که دولت و سامانه آموزشی با چه روش هایی و با چه رویکردی به دنبال ساماندهی دستمزدها و از میان برداشتن تبعیض ها پیش گفته باشند، برخی از نابرابری ها نه تنها ساختاری بلکه فرهنگی اند. برای نمونه برخی از بخش های حکم کارگزینی زنان در سنجش با مردان یا وجود ندارد و یا کمتر از مردان است. برای نمونه زنان حق فرزند ندارند و فقط این بند برای مردان وجود دارد و اجرا می شود. یا حق تاهل برای خانم ها پس از ازدواج اجرا نمی شود و .... که این تبعیضی سازمانی و البته فرهنگی به شمار می آید. اما سال هاست که فرهنگیان برای سرخ نگهداشتن چهره خویش میان سر و همسر، و برای رساندن سطح زندگی خویش در حد متوسط، افزون بر کار آموزشگری به شغل های دوم و سوم رو آورده و کمبود دستمزد خویش را از این راه ها جبران می کنند. بسیاری از فرهنگیان مرد با پایان کار مدرسه به شتاب خود را به محل کار عصرانه خویش می رسانند، یا کلاس های خصوصی و آموزشگاه را با کمی فاصله پس از تعطیلی مدرسه آغاز می کنند و تا پاسی از شب ادامه می دهند و یا راننده تاکسی یا آژانس را برگزیده و از این راه زندگی می گذرانند و یا پادوی بنگاه های خرید و فروش مسکن می شوند و .... و با این کارها کسری بودجه آموزش و پرورش! را با تلاش های خویش جبران می نمایند. اما در همین حال فرهنگیان زن سرپرست خانواده هم از این رو که باید خانه و فرزندان را نیز مدیریت کنند و هم از این بابت که برگزیدن شغل های دوم و سوم، از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی جامعه برای خانم ها پذیرفته نیست، زیر فشار اقتصادی فراوان تر از مردان قرار گرفته و تبعیض را از چندین زاویه باید تاب آورند.

 از این رو امید است اکنون که فرادستان دولتی و آموزشی وجود تبعیض و نابرابری میان فرهنگیان با بسیاری از کارمندان دیگر را - دست کم در گفتار – پذیرفته اند، افزون بر اجرایی کردن روش هایی برای بسامان نمودن هر چه زودتر وضع حقوقی همه فرهنگیان، به دنبال تصویب قانون هایی باشند که نابرابری میان زنان و مردان فرهنگی را نیز از میان برداشته و زمینه های فرهنگی و اجتماعی درخوری برای برابری دستمزد و شرایط کار میان این دو گروه از فرهنگیان را فراهم نمایند. تا از این رهگذر زنان فرهنگی سرپرست خانواده نیز بهرمند گردیده و زندگی شان سامانی درخور یک فرهنگی یابد و ستم چندگانه بر آنها از میان برداشته شود.          

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد