فرهنگیان از فقر و فرق آزرده اند!

محمدرضا نیک نژاد،روزنامه شهروند،23 اسفند 93

بودجه آموزش و پرورش از 21 هزار میلیارد تومان در سال 93 به کمی بیش از 24 هزار میلیارد افزایش یافته و این در حالی است که سال گذشته تنها با پنج هزار میلیارد کسری بودجه روبرو بوده است. خبر این افزایش ناچیز در کنار افزایش بودجه 60 – 70 درصدی برخی نهادها و وزارتخانه ها،باز هم زخم کهنه تبعیض میان فرهنگیان و دیگر کارمندان دولت را چرکین و دردآلود نمود و در کنج مدرسه ها و اتاق آموزگاران گلایه ها از دولت و مجلس آغازیدن گرفت. پیامد این گلایه ها اعتراض های روزهای پایانی بهمن و دهه نخست اسفندماه بود که اوج آن را در دهم اسفند شاهد بودیم . در این روز فرهنگیان سراسر کشور به فراخوان "کانون صنفی معلمان ایران" و با همکاری کنشگران صنفی مستقل،گردهمایی ای به نام "تجمع اعتراضی سکوت" را در تاریخ جنبش معلمان به یادگار گذاشتند. پس از بازتاب های گسترده این اعتراض مدنی،فرادستان آموزشی نه برای پاسخ به دلنگرانی های اقتصادی فرهنگیان که به خاطر پاسخ به پرسش های سیاسی – اجتماعی جامعه و به ویژه رقیب های سیاسی خویش و بدون اشاره به اعتراض ها،تلاش نمودند که دلخوری فرهنگیان را به پی گیری "مطالبات" ،"معوقات" و "لایحه رتبه بندی" فرو کاسته و دولت و وزارتخانه را پیگیر پرداخت آنها نشان دهند. این توجیه نه تنها خاطرِ آزرده فرهنگیان را آرام نکرد بلکه بر بلندتر شدن دیوار بی اعتمادی و حس بی توجهی به خواسته های آنها را دامن زد. در این که آموزش و پرورش در پرداخت برخی از مطالبات مانند حق الزحمه پنج ماهه ی نخست سال آموزشی،حق الزحمه برگزاری و تصحیح برگه های آزمون های نهایی سال پیش و امسال،حق الزحمه های نیروهای ستادی مدرسه .... تاخیر دارد گمانی نیست. اما فروکاستن درخواست های گسترده و فشرده شده فرهنگیان به مطالبات،نه تنها گره ای از کار فرهنگیان باز نمی کند،چه بسا فرادستان را در پیگیری درخواست های واقعی آنها به کج راهه ای بازگشت ناپذیر بیندازد. فرهنگیان از دولت سازندگی و تعدیل اقتصادی،دولت اصلاحات و گفتگوی تمدن ها،دولت اصولگرا و درآمدهای سرشار نفتی و اکنون دولت تدبیر و امید همواره از به حساب نیامدن - چه در پرداخت دستمزد و چه در دگرگونی های ساختاری و آموزشی – گلایه داشته و این ناخشنودی را به روش های گوناگون به گوش کاربدستان رسانده اند. بی توجهی دراز مدت به وضع معیشتی فرهنگیان سبب شده است که اکنون میانگین دریافتی فرهنگیان یک میلیون و دویست هزارتومان یعنی نیمی از خط فقر رسمی باشد. نادیده گرفتن سطح درآمدی این گروه تاثیرگذار از کارمندان دولت زمینه ساز غلتیدن آنها از طبقه متوسط اقتصادی به قشر کم درآمد شده و آنها را وادار نموده است برای نگهداشت خویش در طبقه خود به شغل ها دوم و سوم روی آورده و افزون بر تن دادن به کاهش منزلت اجتماعی،این کار سر راست بر کارایی آموزشی آنها تاثیرگذار گردد. کم بودن پایه دستمزد فرهنگیان سبب گردیده که درصد افزایش های سالانه،افزایش چشم گیری در دستمزدها پدید نیاورده و این گروه از کارمندان هر سال بیش از سال گذشته دچار ناتوانی اقتصادی بیشتری گردند. برای نمونه یک فرهنگی با 25 سال سابقه و مدرک کارشناسی چیزی نزدیک به یک میلیون و دویست هزار تومان دریافت می کند و این در حالی است که کارمند یک وزارتخانه دیگر با همین مدرک و سابقه دست کم سه میلیون تومان. با یک حساب سرانگشتی 14 درصد افزایش سالانه برای این دو کارمند دولت کمی بیش از دو برابر تفاوت سالانه خواهد داشت! و این یعنی فقیرتر شدن هر ساله فرهنگیان. آموزگاران در گفتگو با دیگر کارمندان دولت و مقایسه دستمزد و مزایای خویش با آنها آزرده شده و حس تبعیض کهنه ای که دهه ها همزاد معلمی است گلوی آنها را می فشارد. فرهنگیان به حق از دست وزیر و دولت دلخورند و بر این باورند که آنها به اندازه کافی از آنها در هنگام تعیین بودجه دفاع نکرده اند. بی گمان برای از میان برداشتن تبعیض موجود،دولت باید در اندیشه طرحی نو باشد و با افزایش قطره چکانی سالانه نه گره ای از دشواری های اقتصادی فرهنگیان باز می شود و نه وضع اسفبار آموزشی سامانی در خور خواهد یافت. اما آیا دولت می تواند و یا می خواهد گامی به سوی برداشتن این تبعیض تاریخی بردارد!؟    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد