معلمی در کما!

محمدرضا نیک نژاد،بخش طرح نو روزنامه شهروند،6 بهمن 93

سال ها پیش با گذر از سد بلند کنکور وارد دانشگاه و رشته ی دبیری فیزیک شدم. با شور به کلاس های تمرین دبیری می رفتم و رویای آموزگاری همواره حسی دلنشین در من پدید می آورد. با این حس از دانشگاه به یکی از نابرخوردار ترین مناطق کشور به آموزش گمارده شدم. روز نخست کار،یکی از هیجان انگیز ترین روزهای زندگی ام بود. جوانی پر شور که بی تاب رفتن به کلاس بود. دلم در سینه برای تپش جا کم آورده بود. آموزش را آسان تر از آنچه که می اندیشیدم،یافتم. در آن روزها گمان می کردم با اندوخته های دوران دانشگاه و با انرژی فراوان انگیزه و علاقه به آموزش و فیزیک،می توانم فرآیند یادگیری را دگرگون کنم. یکی دو سال نخست کارم،برای کلاس های تقویتی و کمک آموزشی که برای بچه های ضعیف کلاس ام برگذار می کردم،حق التدریس دریافت نمی کردم و این مایه ی شگفتی همکارانم شده بود. در کلاس از نشستن خبری نبود و ایستاده و سرشار از انرژی و عشق،از درس و فرمول و آزمایش سخن می گفتم و خویش را در آموزش و فیزیک گم شده می دیدم. خصوصی رفتن را حرام! و آموزشگاه های آزاد را کج راه ای بزرگ بر مسیر پر پیچ و خم آموزش می پنداشتم. با بچه ها آنچنان دوست بودم که بسیاری از آنها هنوز هم پس از سال ها تلفنی از من یاد می کنند. بارها خانواده ها با پیشنهاد و پافشاری بچه ها،من و همسر تازه عروسم را به خانه هایشان دعوت می کردند و من نیز همواره پیگیر بسیاری از گرفتاری ها و دردهای ایشان بودم. هنگام زاده شدن فرزندم تا روزها برایش هدیه می آوردند و مرا برای به خانه آوردن هدیه ها به سختی می انداختند. با گذرِ روزگار دیگر زیر زمین نمور،کوچک و کم نور اجاره ای،جای درخوری برای زندگی همسر و رشد کودکم نبود. گرچه این روش زندگی را من پذیرفته بودم اما بچه و مادرش تعهدی برای گذراندن چنین شرایط سختی را نداده بودند. آرام آرام مقایسه ی شغل،درآمد،خانه و ... با شغل های دیگر جانم را می آزرد و تنم را می فسرد. چند سال از معلمی ام می گذشت و بی خانگی و اجاره های سرسام آور کمرم را خم کرده بود. بی پولی های پایان ماه و دراز نمودن دست خواهش پیش دیگران به هر دلیلی شرمسارم می کرد. فشارهای پیش گفته از سویی و هم سخنی و هم نشینی با فرهنگیان پیشکسوت خسته و بی انگیزه و ریش خندهای همیشگی آن ها بر تلاش های بی مزد و چشم داشتم از دیگر سو،آهسته آهسته از تلاش هایم کاست و از من معلمی حرفه ای! ساخت. اکنون دیگر از آن شور و شادی نخستین خبری نیست. همواره خسته به کلاس می روم و خسته تر باز می گردم. تاب شیطنت های بی مرز و گاه بی ادبانه دانش آموزان را ندارم. اصلا مگر می شود در یک کلاس 40 دانش آموزی به روی کسی خندید. یک لبخند کوچک و روی خوش نشان دادن به بچه ها همان و سر و صدا و آشفتگی و فریادها و روی میز و تخته و در و دیوار زدن هایم و آرام نشدن بچه ها همان! چند روز پیش به آینه نگاه می کردم،دیدم آن قدر به خاطر کنترل دانش آموزانم اخم کرده ام که چین و چروک های چهره ام ثابت شده و از من فردی اخمو ساخته اند. اکنون در کلاس به اندازه نیاز درس می دهم - نه بیشتر و نه کمتر - دانش آموزان را تنها به هدف نمره آوری،در آزمون نهایی درس می دهم. به پیشواز تعطیلات می روم و یک روز آسایش از دانش آموزان پر شمار و بی انگیزه و مدرسه های انگیزه کش و بی رنگ از شادی و نشاط جوانی را غنیمت می شمارم. انرژی خود را باید به گونه ای حساب شده به کار گیرم تا بتوانم عصرها و پس از پایان شغل دومم در مدرسه! تا شب در کلاس های نوبت عصر کار کنم و یا اگر معلم زرنگی باشم در یک آموزشگاه دست بکار شوم و پس از آن نیز درآمدم را با چند کلاس خصوصی بیفزایم. و این گونه توانسته ام شغل اولم!- یعنی کار بیرون از مدرسه- را سر و سامانی بدهم. البته گاه گداری نیز در اندیشه شغل سوم- مانند خرید و فروش مسکن و یا طلا و دلار- می افتم اما به رسم بسیاری از معلمان،چندان دلیری آن را ندارم و از آن هراسناکم که اندک اندوخته ای که سال ها با زجر و تلاش بسیار به دست آورده ام را در چنین اقتصاد ناپایداری به چشم بر هم زدنی از کف بدهم. گرچه همواره همکارانی را که از ساخت و ساز،خرید و فروش زمین و سکه و دلار و حتی پادویی بنگاه های مسکن به نان و نوایی رسیده اند را نه تنها من،که دیگر همکاران به چشم کامیاب ترین معلمان! می نگرند. کلاس های رنگ و رو رفته و کسل کننده و آکنده از دانش آموزان بی انگیزه- که خود نیز قربانی شرایط آموزشی اند- خسته ام کرده است،همکاران نالان از معیشت و منزلت دست نایافتنی و گفتگوهای تکراری و هر روزه از سنجش دستمزد خویش با دیگر کارمندان دولت و حرفه های دیگر،مانند سوهان به جانم می افتد و شکنجه ام می دهد. گاه همکارانی را می بینم که در دوران بازنشستگی،هنوز هم بی خانمانند و یکیشان همین چند ماه پیش بی هیچ خانه ای چهره در نقاب خاک کشید. بی گمان آموزش،دانش آموزی و آموزگاری سال هاست که گرفتار گردآبه ای به گرد خود می چرخد و برچسب نهاد مصرفی و هزینه بر،بد جوری بر پیشانی اش چسبیده است. در این هیاهوی اقتصاد و کالایی شدن بسیاری از ارزش ها،حتی آموزش و آموختن،من نیز کلاه خویش را سخت چسبیده و خرِ مراد را لنگان لنگان پیش- که چه عرض کنم- به سوی هدفی ناروشن می رانم تا چه پیش آید و روزگار کی و کجا نقطه پایانی بر سرنوشت معلمی ام بگذارد. بی گمان معلمی سالهاست که در کماست!

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=21196

معلم یکی از اضلاع مثلث خشونت

گزارش از صباالسادات حسینی،روزنامه آرمان،6 بهمن 93

 دانش آموزی با لوله پولیکا تنبیه می‌شود و کارش به بیمارستان می‌کشد، معلمی با ضربه چاقوی دانش آموزش، روانه بیمارستان می‌شود و در نهایت جان خود را از دست می‌دهد، والدین دانش آموزی، معلمی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و کار به شکایت می‌کشد و... این اخبار تنها چند مورد از اتفاقاتی را توصیف می کند که در ماه‌های اخیر در مدارس کشور رخ داده است. در نگاه اول می‌توان عنوان کرد که چنین اتفاقاتی همیشه و در همه جوامع وجود داشته است اما، وقتی عنوان شود اینها تنها مشتی نمونه خروار است، شاید باید به این واقعیت اذعان کنیم که جایگاه مدرسه که در کشور ما ارج و قربی داشته است، تا حدی متزلزل شده است.

احترام به معلم یکی از مهمترین مسائلی بوده که این نهاد را پابرجا نگه می‌داشته است. اگر به هر دلیلی این احترام از بین برود تبعات بی‌شماری گریبانگیر مدارس و جامعه خواهد شد.سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در مورد ضرب و شتم معلمی در منطقه 14 پایتخت از سوی دو نفر گفت: بلافاصله بعد از اطلاع از این موضوع اداره آموزش و پرورش منطقه و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در این باره شکایت خود را به جریان انداخته‌اند. همچنین از معلم و مدیر مدرسه هم درخواست کرده‌ایم که شکایت خود را در مراجع قضایی مطرح کنند. مسعود ثقفی در این باره گفت: ما به طور کلی با هر گونه رفتار خارج از قوانین و مقررات مخالف هستیم، چه این رفتار از سوی والدین باشد، چه از سوی دبیر آموزش و پرورش. او افزود: اگر هر کس بخواهد به خود اجازه دهد؛ درباره تخلف احتمالی انجام شده راسا اقدام کند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران گفت: بر این عقیده هستیم که اگر دبیر ما نیز تخلفی کرده باشد، باید از سوی مراجع ذی‌صلاح به آن رسیدگی شود، از سوی دیگر اجازه نمی‌دهیم که هر کسی به هر بهانه‌ای به همکار فرهنگی ما توهین کند یا وی را مورد ضرب و شتم قرار دهد. او افزود: اداره آموزش و پرورش منطقه و اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در این باره شکایت خود را به جریان انداخته‌اند. همچنین از معلم و مدیر هم درخواست کرده‌ایم که شکایت خود را در مراجع قضایی مطرح کنند. ثقفی تاکید کرد: هنوز به این نتیجه نرسیده‌ایم که دانش آموزان از سوی معلم خود تنبیه می‌شدند، اگر چنین اتفاق یا تخلفی هم صورت گرفته باشد، مراجعی برای رسیدگی به این تخلفات وجود دارد.اودر پاسخ به این سوال که آیا ضاربین، والدین دانش‌آموزان بوده‌اند، گفت: فکر می‌کنم این موضوع محرز است، چرا که بعد از ضرب و شتم اعتراضاتی به مدیر مدرسه هم داشته‌اند. آنها نباید به این شیوه ناخوشایند اعتراضشان را بیان می‌کردند. به گزارش ایلنا، یکشنبه بیست و یکم دی ماه آقای ابوالفضل هنانیان دبیر ریاضی منطقه ۱۴ تهران در راه رفتن به مدرسه از سوی دو نفر که به نظر می‌رسید، از بستگان دانش آموز مدرسه ایشان باشند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. به گفته معلم مضروب، دانش‌آموز به والدین خود گفته بود که معلمشان آنها را تنبیه می‌کند.

نقش موبایل ها در انتشار اخبار

یکی از کارشناسان آموزش و پرورش در این باره به آرمان می‌گوید: خشونت در مدارس سال‌هاست که وجود دارد و جریان جدیدی نیست. محمدرضا نیک‌نژاد ادامه می‌دهد: این خشونت در سه شکل از طریق دانش‌آموز بر دانش آموز، معلم بر دانش آموز و دانش آموز بر معلم رخ می دهد اما در گذشته بیشتر تنبیه و خشونت از سوی معلمان در مورد انجام تکالیف دانش آموزی که درس نخوانده بود صورت می‌گرفت و معلمان به دلیل جایگاهی که داشتند کمتر مورد بی مهری و تعرض از سوی دانش آموزانشان قرار می گرفتند که در سالهای اخیر این قضیه هم در حال رشد است. او با اشاره به نقش شبکه‌های اجتماعی و موبایل‌ها در انتشار اخبار می‌افزاید: ظهور وسایل ارتباط جمعی جدید و سهولت انتشار اخبار و عکس و فیلم از طریق آن و آمدن آن به مدارس باعث شده این اخبار بیشتر منتشر شده و حساسیت بیشتری به خود بگیرد در حالی که در گذشته هم این مسائل وجود داشت. او ادامه می دهد: خشونت نه از مدارس شروع شده و نه از آنجا شکل می ‌گیرد بلکه این شرایط اجتماعی است که باعث بروز و ظهور خشونت و رفتارهای تهاجمی در نهاد فرد می شود و این خشونت به دلیل اینکه مدرسه هم جزئی از اجتماع است و از آسیب‌های آن مصون نیست به مدرسه هم کشیده می‌شود.نیک‌نژاد می‌افزاید: در افزایش این خشونت و ایجاد شرایط برای بروز آن البته مدرسه و ساختار آموزشی بی تاثیر نیست.ساختار سنتی آموزش و پرورش در کنار محتوای مطالب درسی باعث تشدید این فضا می‌شود. او عنوان می کند: از سویی دانش آموزان انگیزه‌ای جز کسب مدرک و نمره و اجبار والدین برای مدرسه رفتن ندارند و از سوی دیگر این انگیزه‌ها در مدارس هم وجود ندارد. برای مثال پخش موسیقی در مدارس ممنوع است و از جشن‌ها کمتر استقبال می‌شود. بنابراین می‌توان گفت مدارس در کشور فضای خشکی دارند و آموزش‌ها قدیمی است. نیک‌نژاد با اشاره به افزایش 14 درصدی بودجه آموزش و پرورش می‌گوید: از سوی دیگر معلمان هم به دلیل پایین بودن حقوق ومشکلات معیشتی دل و دماغ لازم برای برقراری ارتباط با دانش آموزان را ندارند. انتظار می رفت با افزایش بودجه این وزارتخانه این مشکل حل شود ولی هنوز اقدامی انجام نشده است.

 نباید خشونت در مدارس عادی شود

یکی از اعضای کمیسیون تحقیقات و آموزش مجلس با اشاره به این اتفاق به آرمان می گوید: تنبیه بدنی و خشونت در مدارس به مجلس هم کشیده شده و در مورد آن اظهار نظرهای مختلفی وجود دارد. فرهاد‌بشیری می افزاید: از سویی باید گفت این نقیصه در خود سازمان آموزش و پرورش باید برطرف شود و از سوی دیگر خلا قانونی در برخورد با خشونت و عوامل ایجاد آن در مدارس وجود ندارد. بشیری با اشاره به اینکه فضای مدارس باید معنوی و علمی باشد و خشونت و نزاع نباید به فضاهای آموزشی هم کشیده شود عنوان می کند: راهکارهای این قضیه از طریق پیشگیری از سوی وزارت آموزش و پرورش باید شکل بگیرد و هیچ قانون تنبیهی نمی‌تواند مانع بروز این قبیل خشونت‌ها شود.  از سویی باید شان و مقام معلم را در کشور بالا ببریم و آن را حفظ کنیم و نگذاریم حرمت این قشر شریف که شغل انبیا را دارند از بین برود و از سوی دیگر به ویژه در مناطق محروم و دور افتاده که نظارت‌های کمتری صورت می‌گیرد باید درمورد نحوه رفتار معلم و برخورد آن با دانش آموز نظارت‌هایی صورت پذیرد تا تنبیهات شکل بدنی به خود نگیرد.

http://armandaily.ir/?News_Id=103988

تارنگار تازه ی مهدی بهلولی

 

                  تارنگار تازه ی مهدی بهلولی با نام "اندیشکده ی آموزش" و نشانی

                   

                                 http://bohluli1.blogfa.com/ 

        آغاز به کار کرد. برای این دوست فرهیخته و اندیشمند آرزوی کامیابی های بیشتر می کنم.

دوای درد آموزش و پرورش

گزارشی درباره نحوه تخصیص اعتبارات در لایحه بودجه 94

 

گزارش از مطهـــره واعظــی‌پور،روزنامه فرهیختگان،5 بهمن 94

 آموزش و پرورش این روزها برای افزایش بودجه‌اش باید منتظر رای کمیسیون تلفیق باشد تا شاید در حدود 10 درصد به بودجه 94 آموزش و پرورش افزوده شود. این در حالی است که وزیر آموزش و پرورش اعلام کرده است اتکای صرف به بودجه دولتی، مشکل آموزش و پرورش کشور را حل نخواهد کرد و آموزش و پرورش باید از سایر منابع دولتی و مردمی بهره‌مند شود. بودجه سال 94 آموزش و پرورش نسبت به سال 93، 4/21 درصد افزایش یافته است، اما با تمام این افزایش‌ها، آموزش و پرورش با معضل کمبود بودجه روبه‌رو است، زیرا 99 درصد کل بودجه برای امور جاری ازجمله حقوق کارکنان آموزش و پرورش که 350 هزار نفر از آنها نیروهای ستادی هستند و 650 هزار نفرشان معلم هستند صرف می‌شود و تنها یک درصد از آن که معادل 300 میلیارد تومان است برای بخش عمرانی از جمله کیفیت‌بخشی به آموزش و پرورش باقی می‌ماند.

نیروهای ستادی مشکل اساسی است

 علیرضا منادی سفیدان، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی، در گفت‌وگو با فرهیختگان، در مورد بودجه آموزش و پرورش می‌گوید: «مشکل اصلی آموزش و پرورش داشتن نیروهای ستادی و زیرمجموعه‌هایی است که هیچ‌کدام تدریس انجام نمی‌دهند. رئیس، معاون، کارمند و... هستند و بیشتر بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق دادن به این افراد در آموزش و پرورش می‌شود.»

او می‌افزاید: «با توجه به اینکه آموزش و پرورش در مورد بودجه اعتراض داشته و خواهان افزایش بودجه بود، این موضوع در مجلس بررسی و تایید شد و در حال حاضر افزایش بودجه آموزش و پرورش به کمیسیون تلفیق ارسال شده است و نهایتا تا پایان بهمن‌ماه رای کمیسیون تلفیق نیز مشخص می‌شود و در صورت تایید در مجلس انجام خواهد شد. همچنین حدود 10 درصد از بودجه که قرار است به آموزش و پرورش اضافه شود، از قسمت‌های مختلف دیگر سازمان‌ها تامین خواهد شد.»

سفیدان معتقد است: «آموزش و پرورش خرج‌هایی مانند اجاره ساختمان‌ها با قیمت‌های زیاد دارد که اگر بتوان آنها را برطرف کرد، با کمبود بودجه‌‌ مواجه نخواهیم شد. با این وجود مجلس با افزایش بودجه آموزش و پرورش موافقت کرده است و به‌زودی نیز این کار بعد از تایید کمیسیون تلفیق انجام خواهد شد.»

افزایش بودجه کیفیت آموزش را بالا می‌برد

وزیر آموزش و پرورش بارها اعلام کرده است که 99 درصد از بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق دادن می‌شود و با یک درصد باقی‌مانده نمی‌توان کیفیت آموزش را بالا برد. محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس آموزش و پرورش نیز با اشاره به این موضوع به فرهیختگان می‌گوید: «اگر به دنبال افزایش کیفیت آموزش در کشور هستیم، باید دغدغه مالی را از معلمان گرفت. معلمی که نصف خط فقر حقوق می‌گیرد و بیشترین دریافتی‌‌اش به یک میلیون و 200 هزار تومان می‌رسد و هزار و یک مشکل مالی دارد چگونه می‌تواند آموزش با کیفیت بالا انجام دهد؟ اگر بودجه آموزش و پرورش افزایش پیدا کند و حقوق معلم‌ها بالا برود و معلم مجبور نباشد برای تامین هزینه‌هایش دوشغله شود و روزهای تعطیلش را نیز کار کند، آن زمان تمام انرژی و وقت خود را صرف دانش‌آموزان خود می‌کند و این، آموزش و پرورش را به سمت وضعیت مطلوب‌تر می‌برد.»

او معتقد است: «کمبود بودجه آموزش و پرورش باعث می‌شود که بسیاری از معلم‌ها که به دلیل علاقه، به تدریس روی آورده‌اند امروز از این انتخاب خود پشیمان شوند. در اصل معلم‌ها حق دارند که از وضعیت خود ناراضی باشند یا حتی اعتراض کنند زیرا با وضعیتی که آموزش و پرورش دارد، رضایتی بین معلمان وجود ندارد.»

نیک‌نژاد می‌افزاید: «این یک درد است که کمبود بودجه در آموزش و پرورش باعث کمبود امکانات شده است. ما در مدارس کشور با این مشکل هم روبه‌رو هستیم و کیفیت تدریس به همین دلیل کاهش پیدا می‌کند. به‌عنوان مثال در بسیاری از مدارس دولتی کشور ما آزمایشگاهی وجود ندارد و من به‌عنوان یک معلم باید دروسی را که عملی هستند، مثل فیزیک، تنها به صورت تئوری و با مثال به دانش‌آموزان تدریس کنم.»

او می‌گوید: «افزایش بودجه می‌تواند کمک قابل لمسی به آموزش و پرورش کند و علاوه‌بر اینکه به داد مدارس فرسوده می‌رسند و اتفاق‌هایی مانند شین‌آباد رخ ندهد، می‌تواند این دلگرمی را در معلم‌ها به وجود آورد و آنها به سمت یک‌شغله‌بودن بروند تا مجبور نشوند بعد از تدریس مسافرکشی کنند.»

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/1581/13/23334/0

چشم ها را باید شست!

 


                               محمدرضا نیک نژاد،ص آخر روزنامه شهروند،4 بهمن 93


 آدینه روزی با پا فشاری،او را برای ناهار فرا خواندم. دم ایستگاه مترو با جعبه ای شیرینی و مانند همیشه با چهره ای گشاده و پوشاکی آراسته و رفتاری فروتنانه در آغوشم کشیده و تا نیمه خم شد که دستم را ببوسد اما چون با منش بزرگوارانه اش آشنا بودم به شتاب دستم را کشیدم و رویش را بوسیدم. نزدیک یک هفته ای بود که از هرات باز گشته بود و از دیدار پدر و مادرش پر انگیزه و دلشاد بود. ره آورد سفرش برایم لوحی برای سپاس بود و بسته ای زعفران هرات،که با شور از به دست آوردن جایگاه نخست جهانی اش در نمایشگاه خوراکی های سوئد سخن می گفت. از تجربه زیست به عنوان یک مهاجر،درس خواندن در مدرسه های ایران و کلاس های آزاد زبان در تهران و اکنون نیز دانشگاه هرات و آموزگاری زبان تا اوضاع فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و اقتصادی افغانستان و هرات و ایران و تهران،شنیدم و شنید و پرسیدم و پرسید. پس از خوردن ناهار،دوست و همکاری دیرینه نیز به ما پیوست و سخن ها گل انداخت و از آن تن و جانم جانی تازه گرفت.


محمد قاضی زاده دوستی افغان،دانش آموزی قدر شناس،دانشجویی پر تلاش و انسانی بزرگوار است. سال ها پیش در یکی از دبیرستان های تهران دانش آموزم بود. پس از گذراندن آن دوران،در یکی از دانشگاه های ایران پذیرفته شد و به خاطر مهاجر بودنش،پس از چند ماه نتوانست درسش را ادامه دهد و پس از هفده سال زندگی در این دیار،وادار به ترک ایران و خانواده اش گردید. اکنون در دانشگاه ملی هرات رشته علوم می خواند. هر از چندگاهی تلفنی می زند و جویای حال و روز من و دیگر همکاران می شود و نخستین کسی است که روزهای ملی و جهانی آموزگار را به من شاد باش گفته و نوشته ای را به پاس آموزگاریم می نویسد و برایم می فرستد. در دیدار تازه یمان و لا به لای گفتگوهایمان از دلنگرانی هایم درباره رفتار ایرانیان با او و هم میهنانش پرسیدم. گفت من از قوم تاجیکم و به خاطر نزدیکی چهره ام به ایرانیان،چندان از سوی آنها مورد توجه نبودم. اما گاهی مانند هم میهنانم به عنوان مهاجر از سوی برخی میزبانانمان آزار می دیدم. از برخوردهای تحقیر آمیز و بکار گیری واژه "افغانی" بگیر تا سنگ اندازی در برخی اداره ها و مدرسه ها و برخوردهای زشت خیابانی. در این میان هم میهنان هزاره ام به خاطر تفاوت چهره،بیش از اقوام دیگر افغان،بی مهری می بینند،گرچه سخت ترین کارهای خدماتی را با پرکاری و البته مزدی کم انجام می دهند و همواره قدردان میزبانان خویش اند. او ادامه داد چنین رفتارهای زشتی در شان فرهنگی به بزرگی و شکوه ایران وایرانی نیست! البته در کنار این بد اخلاقی ها،کسانی نیز با مهربانی فراوان،نامهربانی شماری دیگر را کم رنگ کرده و ما را از زندگی در ایران خشنود می نمایند اما شوربختانه کم شمارند. از او پرسیدم پس از پایان دانشگاه قصد بازگشت به ایران و زندگی در کنار خانواده ات را داری؟ گفت بسیار دوست می دارم اما با هر مدرکی،در ایران کار و موقعیت درخوری انتظارم را نمی کشد و باید بیایم و دستیار پدر گردم و این هراس برای بازگشت دو دلم می کند.


 محمد خواسته یا ناخواسته ایران را ترک کرد اما بی گمان محمدهای دیگری در کوچه ها و خیابان ها و مدرسه ها و خانه های بسیاری از شهرهای ما زندگی می کنند،لَختی با خود بیندیشیم و از خود بپرسیم که آیا رفتارمان درخور آوازه مهمان نوازی ایرانیان و فرهنگ ژرف و تناور ایرانی و ادعای بزرگیمان است یا نه!؟ اگر نیست،که نیست!چشم ها را باید شست،جور دیگر باید دید.                        

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=21028

هنر نزد دانش‌آموزان نیست

نگاه فرهیختگان به زنگ هنر در مدارس کشور

گزارش از مطهره واعظی‌پور،روزنامه فرهیختگان،1 بهمن 93

 یک جای کار می‌لنگد. برنامه‌ریزی مدونی وجود ندارد، معلم متخصص نیست یا امکانات در دسترس نیست. دیگر هنر نزد ایرانیان نیست یا حداقل نزد دانش‌آموزان ایرانی نیست. کلاس‌های درس هنر در مدارس بیشتر به زنگ تفریح و استراحت شبیه است. اگرچه کتاب هنر بعد از 30 سال تغییر کرده است و حالا دیگر در زنگ هنر، تنها نقاشی و خطاطی تدریس نمی‌شود، اما هنوز هم گلایه‌های زیادی در مورد این درس وجود دارد.

هنر در مدارس کشور تعطیل است

 وضعیت هنر در مدارس کشور به شکلی است که محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس آموزش و پرورش معتقد است که هنر در مدارس کشور تعطیل است و در هیچ‌کدام از مدارس کشور ما به صورت حتی نیمه‌تخصصی هم تدریس نمی‌شود.

نیک‌نژاد به فرهیختگان می‌گوید: «آموزش هنر در مدارس کشور با مشکلات متعددی روبه‌رو است و از آن جمله می‌توان به زمان آموزش هنر که بسیار محدود است و همچنین نداشتن معلم‌های متخصص اشاره کرد.» او تاکید می‌کند: «با آموزش درست هنر می‌توانند دانش‌آموزان را در یادگیری دیگر دروس کمک کنند. در تمام مدارس دنیا آموزش باید با بازی، شادی و هنر همراه باشد، اما متاسفانه در کشور ما درس هنر به قدری مظلوم است که حتی برای تدریس آن معلم متخصص هم وجود ندارد چه برسد به دروسی که با اصول اولیه هنر همراه باشد.»

نیک‌نژاد می‌گوید: «از دیگر مشکلات درس هنر این است که سیستم آموزشی کشور ما اغلب معلم‌های مازاد را به کلاس هنر می‌فرستد و تنها اینکه دانش‌آموزان در ساعت هنر معلم داشته باشند کافی است. همچنین نبود کتاب‌های درسی قوی با سرفصل‌هایی که برای دانش‌آموزان جذاب باشد از دیگر مشکلات آموزش هنر است.»

او بر این باور است که تدریس درست و بجای هنر می‌تواند تحولی در آموزش کشور ایجاد کند که مسئولان اگر به این قدرت ایمان داشتند وضعیت آموزش و روحیه دانش‌آموزان بهتر و خشم از کلاس‌های درس خارج می‌شد.»

کتاب هنر بعد از 3 دهه تغییر کرده است

 ازسوی دیگر رئیس گروه هنر دفتر برنامه‌ریزی و تالیف کتاب‌های نظری درمورد وضعیت کتاب‌های هنر در کشور به فرهیختگان می‌گوید: «برنامه‌ریزی در مورد تالیف کتاب هنر جدید که بعد از سه دهه تغییر کرده، به‌گونه‌ای است که نیاز جامعه و دانش‌آموزان را با توانایی‌های آنها در نظر گرفته و این کتاب با مشورت دانش‌آموزان و معلمان نوشته شده است و این‌طور نبوده که ما در یک اتاق در بسته و یک‌بعدی آن را تالیف کرده باشیم.»

مینو آیت‌اللهی می‌افزاید: «نقاشی، طراحی و خوشنویسی سرفصل‌های کتابی است که در گذشته تدریس می‌شد و امروز با هم‌فکری همه مسئولان، معلمان، دانش‌آموزان و افراد صاحب‌نظر سرفصل‌های این کتاب‌ها تغییر کرده است و با نیاز جامعه و دانش‌آموزان هم همخوانی دارد.» او می‌گوید: «درک هنری و خلاقیت هنری از اهدافی است که ما در تالیف کتاب‌ها به دنبال آن بوده‌ایم که بتوانیم استعداد هنری دانش‌آموزان را کشف کنیم، به همین دلیل مباحثی به‌عنوان زیبایی‌شناسی، تاریخ هنر، میراث فرهنگی و... را در کتاب‌ها قرار داده‌ایم.»

آیت‌اللهی در توضیح وجود سرفصل عکاسی در کتاب هنر می‌افزاید: «امروز با وجود اینکه اغلب دانش‌آموزان موبایل دارند، می‌توان به راحتی سرفصلی مانند عکاسی را که البته اجباری هم نیست تدریس کرد و این موضوع که نبود امکانات را برای زیر سوال بردن مباحث درس بیان کنند به هیچ عنوان درست نیست، البته تدریس بسیاری از مباحث که در کتاب قرار دارد اجباری نیست زیرا این کتاب برای کل کشور است نه فقط تهران. ما در شهرستان‌ها دانش‌آموزان زیادی داریم که گلیم‌بافی، فرش‌بافی و... انجام می‌دهند و در اصل ما نیاز دانش‌آموزان کشور را در نظر گرفته‌ایم.»

 

 

 

کتاب هنر با واقعیت جور نیست

 کتاب هنر که برای مقاطع دبستان و دوره اول دبیرستان تدریس می‌شود از واقعیت‌ها و امکانات مدارس کشور به دور است.

سعید آزاده، مدیر دبیرستان خاتم تهران با بیان این موضوع به فرهیختگان می‌گوید: «سفالگری، خط، نقاشی، عکاسی و... سرفصل‌های کتاب هنر هستند که آموزش و پرورش آن را تعریف کرده است اما آیا در حقیقت مدارس کشور فضایی را برای سفالگری یا حتی امکاناتی را برای عکاسی دارند؟ یا اینکه در میان دانش‌آموزان که رنج سنی آنها بین 13 تا 15 سال است چند نفر ممکن است دوربین داشته باشند که بتوان عکاسی تدریس کرد. بیان این موضوع که با موبایل عکاسی کنند غیرحرفه‌ای است، به دلیل اینکه آوردن موبایل به مدارس ممنوع است و همچنین تدریس با دوربین موبایل اصلا درست نیست.»

او می‌افزاید: «مشکلی که شاید از دید بسیاری از افراد پنهان باشد، مقاومت اولیا در مورد نمره هنر است که به هیچ عنوان نمی‌پذیرند که فرزندشان نمره کمتر از 20 بگیرد زیرا سیستم آموزشی ما نمره‌محور است و گرفتن نمره پایین را آن هم برای درسی که به نظرشان اهمیت چندانی ندارد قابل قبول نمی‌دانند و شاید این خود دلیلی می‌شود که انگیزه مسئولان مدرسه برای آموزش تخصصی هنر از بین برود و برای آن سرمایه‌گذاری نکنند.»

آزاده معتقد است: «اگر مسئولان آموزش و پرورش مباحث کتاب را ملموس‌تر کنند می‌توان سیستم آموزشی را به سمتی حرکت داد که هنر را جزء دروس اصلی بداند و برای آن وقت و انرژی بگذارد.»       

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/1578/13/22906/0

مدرک، کاغذپاره شده است!

گزارش از زهره حاجیان،روزنامه آرمان،1 بهمن 93

 روز گذشته همزمان که سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران به خانواده‌ها درباره دیپلم‌های جعلی هشدار داد، یک مقام پلیس از دستگیری مسئولان یک شرکت قلابی که اقدام به جعل مدارک تحصیلی می‌کردند خبر داد و گفت: سیکل 2 میلیون و 500 هزار تومان و دیپلم 5 میلیون تومان فروخته می‌شود! وضعیت آموزش در ایران چه در سطح مدارس و چه در سطح آموزش‌عالی با وجود مشکلاتی که هست طوری است که حتی اگر کسی مدارک تحصیلی را به‌صورت کاملا قانونی هم به دست بیاورد نمی‌توان عنوان کرد در آنچه خوانده، مهارت‌های لازم را به دست آورده است. 

  «شماردیپلم‌های جعلی افزایش یافته است» این خبر را روز گذشته یک مقام مسئول در آموزش و پرورش اعلام کرده است. با وجود این پیش از اینکه «مسعود ‌ثقفی» نسبت به دیپلم‌های جعلی هشدار بدهد، همواره قانون‌گریزی در این زمینه مطرح بوده و هرازچندگاهی اخباری مبنی بر دستگیری جاعلان مدارک تحصیلی منتشر می‌شود. روز گذشته سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران با بیان اینکه متاسفانه اخیرا شمار دیپلم‌های جعلی نسبت به گذشته افزایش یافته است، به خانواده‌ها در این خصوص هشدار داد و گفت: درصورت شناسایی افراد سودجو و مراکز غیرمجاز برخوردهای قانونی لازم انجام خواهد شد. مسعود ثقفی با اشاره به تکنولوژی‌های جدید که امکان شبیه‌سازی مدارک جعلی را به مدارک اصلی افزایش داده است، گفت: متاسفانه افراد سودجو و مراکز غیرمجاز آموزشی با عناوینی چون «دیپلم آسان»، «دیپلم در اولین فرصت»، «دیپلم بدون حضور در کلاس» و... نسبت به صدور مدارک جعلی اقدام می‌کنند. او ادامه داد: اولیا مطلع باشند که تنها متولی صدور مدارک تحصیلی رسمی ادارات آموزش و پرورش بوده و باید با مراجعه شخصی به واحد آموزشی و طی مراحل قانونی نسبت به دریافت مدرک تحصیلی اقدام کنند. سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران به برخی آسیب‌هایی که در پی دریافت مدارک جعلی برای خانواده‌ها اتفاق می‌افتد اشاره و عنوان کرد: از بین رفتن پول و سوابق استخدامی، از بین رفتن همه سوابق تحصیلی و آسیب‌های اجتماعی در زندگی خصوصی افراد ازجمله این مخاطرات هستند. ثقفی هشدار داد: آموزش و پرورش در صورت شناسایی اینگونه مراکز و افراد سودجو نسبت به برخورد، پیگرد قانونی و ارجاع متخلفین به مراجع قضایی اقدام کرده و این روند را در آینده ادامه خواهند داد. ایسنا نوشت؛ سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران با بیان اینکه از مراجع ذیصلاح در حوزه رسانه‌ای هم درخواست رسیدگی به این تبلیغات در برخی رسانه‌ها که موجبات کلاهبرداری از مردم را فراهم می‌کنند داریم، گفت: اخیرا شمار دیپلم‌های جعلی نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است.

 میل مبهم مدرک‌گرایی

  یک کارشناس آموزش و پرورش علت اصلی افزایش مدارک جعلی تحصیلی را میل به مدرک‌گرایی در جامعه می‌داند و می‌گوید: «مهم‌ترین دلیل این اتفاق مدرک‌گرایی، نمره محوری و گرایش به سمت مدرک در جامعه است و داشتن مدرک برای کسی که قصد استخدام در سازمانی را دارد یا می‌خواهد به خدمت زیر پرچم برود مهم است». محمدرضا نیک‌نژاد با اشاره به اینکه جامعه باعث افزایش گرایش به مدرک‌گرایی می‌‌شود، می‌گوید: «اگر از جنبه منفی جعل مدرک چشم‌پوشی کنیم این یک اتفاق طبیعی است اما اگر از منظر دیگری نگاه کنیم، می‌‌بینیم که عده‌ای توان یا شرایط درس خواندن و دریافت مدرک را ندارند و می‌خواهند به راحتی و سرعت به اهدافشان برسند که رسیدن به این اهداف از دو راه ممکن است؛ یا باید به آموزش و پرورش مراجعه کنند و در مدارس ویژه بزرگسالان درس بخوانند  یا به آموزشگاه‌هایی مراجعه کنند که ادعا می‌کنند دریک سال یا شش ماه یا حتی یک ماه می‌توانند مدرک دیپلم معتبر را با درس خواندن به آنها ارائه کنند».  او ادامه می‌دهد: «آنچه به نظر می‌رسد این است که آموزشگاه در وضعیت آموزشی خود نمی‌تواند معجزه کند و مشخص است که بده‌بستان‌هایی با عده‌ای دارند و شرایطی در مراکز برگزاری آزمون یا ... ایجاد می‌کنند و مدرک می‌دهند». عضو کانون صنفی معلمان در مورد تبعات این کار می‌گوید: «این اتفاق تبعات بد اجتماعی دارد چرا که همه آنهایی که از راه درست و قانونی درس خوانده‌اند با کسی که از راه کلاهبرداری مدرک گرفته است فرقی با هم ندارند». او تاکید می‌کند: «جعل مدارک تحصیلی به حدی گسترده شده که بالاترین مقام آموزشی آن را از سه مشکل مهم آموزش و پرورش عنوان می‌کند و مشخص است که گستره این کار نادرست به حدی بوده که از چشم جامعه و مسئولان پنهان نمانده است». نیک‌نژاد می‌گوید: «این امر باعث بی اعتمادی مردم به یکی از بهترین مکان‌ها که مدارس هستند می‌شود و این در کنار تبعات اخلاقی و اجتماعی دیگر قابل بحث و بررسی است». این معلم تاکید می‌کند: «کسی که از این راه مدرک می‌گیرد مطمئنا اگر در جایگاه شغلی و اجتماعی قرار بگیرد هم نمی‌تواند درست کار کند و در بقیه موارد کاری هم دوست دارد راه میانبر را انتخاب کند و مسئولیت‌پذیر نخواهد بود».

 حبس برای جعل مدرک

  یک وکیل دادگستری معتقد است که پیش از این ما قانونی در مورد جعل مدارک تحصیلی نداشتیم اما حالا این قانون وجود دارد و کسی که به جعل مدارک تحصیلی اقدام کند تحت تعقیب قرار می‌گیرد و قانونگذار محکومیت حبس را برای او در نظر گرفته است . حسین‌احمدی‌نیا با اشاره به اینکه این جرم درمورد کسی که مدرک را می‌گیرد و از آن استفاده می‌کند هم صادق است، می‌گوید: «کسی که اقدام می‌کند، کسی که به او کمک می‌کند و کسی که مدرک را دریافت می‌کند و در جایی ارائه می‌دهد، مجرم هستند و قانونگذار برای آنها حبس درنظر گرفته است». او می‌گوید: «ماده 533 قانون مجازات اسلامی  تعریف کرده جاعل مدارک تحصیلی و دارنده آن و استفاده‌کنندگان مدارک با عنوان سند مجهول مجرم هستند». احمدی‌نیا تاکید می‌کند: «افرادی که در این راه به جاعل کمک کرده باشند هم مجرم قلمداد می‌‌شوند و اگر کسی بتواند با استفاده از این مدارک اموالی به دست بیاورد کلاهبردار محسوب می‌شود».  او می‌گوید: «کسی که خود را دکتر معرفی می‌کند در حالی که این مقام را ندارد و از این عنوان کسب در آمد می‌کند از عنصر فریب استفاده کرده و در انجام مانور متقلبانه کلاهبردار معرفی می‌شود و در نظام جزایی ایران به جرم استفاده از مدرک تحصیلی و استفاده از نام دکتر مجازات خواهد شد». او درمورد تبعات جعل مدارک تحصیلی در جامعه می‌گوید: «در جامعه این یک نوع فریفتن معنی می‌شود و باعث به وجود آمدن حس بی اعتمادی و رواج دروغ و ریا می‌شود و کسانی که این کار را انجام می‌دهند زمینه ارتکاب جرم را در جامعه به وجود می‌آورند».          

http://armandaily.ir/?News_Id=103464