فضای ورزشی، حلقه گم‌شده آموزش

گزارش از الهام کاظمی،روزنامه ی فرهیختگان،11 آبان ماه 93

هفده صدم متر مربع، سهم هر دانش‌آموز ایرانی از فضای ورزشی مدارس کشور است. این خبری است که معاون عمرانی وزارت آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی مدارس اعلام کرده است. این در حالی است که تمام کارشناسان از تاثیرات ورزش در نشاط، رشد، شکوفایی و خلاقیت دانش‌آموزان سخن می‌گویند. همین امر نشان می‌دهد که وزارت آموزش و پرورش طی سال‌های گذشته به‌عنوان وزارتخانه‌ای که دربرگیرنده بخش عظیمی از جامعه است، نتوانسته فعالیت‌های مناسبی را در این راستا انجام دهد. البته با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و نگاه متفاوت وزیر آموزش و پرورش به مساله آموزش و ورزش، امیدها برای بهبود فراتر رفته است، به‌طوری که مرتضی رئیسی معاون عمرانی وزارت آموزش و پرورش از در حال ساخت بودن 800 سالن ورزشی سرپوشیده در سراسر کشور با محوریت مدارس دخترانه از عزم جدی دولت برای بهبود فضای ورزشی مدارس خبر داد. او درباره وضعیت فضای ورزشی فعلی مدارس کشور به فرهیختگان می‌گوید: «در حال حاضر سه‌هزار و 200 سالن ورزشی سرپوشیده در مدارس کشور وجود دارد که این رقم معادل دو و نیم میلیون مترمربع است. البته این رقم فقط مربوط به فضاهای سرپوشیده است و تعداد فضای ورزشی مثل زمین‌های بازی فوتبال، هندبال و محوطه‌های مدارس در نظر گرفته نشده است. در حال حاضر سیاست فعلی وزارت آموزش و پرورش این است که دانش‌آموزان باید در فضایی استاندارد، از نظر امکانات ورزشی تحصیل کنند، این مساله هم نیازمند همکاری همه‌جانبه دستگاه‌های ذیربط است تا به کمک هم زیرساخت‌های لازم، پروژه‌های جدید آموزشی و ورزشی به سرانجام برسد.»رئیسی با بیان این نکته که اولویت‌های فعلی وزارت آموزش و پرورش و سازمان نوسازی تکمیل پروژه‌های در حال ساخت است، افزود: «ساخت سالن‌های جدید و توسعه امکانات و منابع جدید ورزشی هم در دستور کار سازمان قرار دارد. البته این امر نیازمند آن است که نمایندگان مجلس با اختصاص منابع جدید، سازمان نوسازی را در اجرای بهتر و سریع‌تر یاری کنند.»او در ارتباط با فعالیت عمده سازمان نوسازی در جهت بهبود وضعیت فضای ورزشی کشور گفت: «در حال حاضر 800 سالن سرپوشیده در حال ساخت در کشور وجود دارد که این سالن‌ها در سراسر کشور و با محوریت مدارس دخترانه در حال انجام است.» او با اعلام این نکته که ساخت پروژه 800 سالن سرپوشیده با محوریت مدارس دخترانه نیازمند اعتبار حداقلی 300 میلیارد تومان است، افزود: «بخشی از این اعتبار تامین شده که رقم چندانی نیست، اما برای تامین بخش قابل توجه آن ما منتظر تصویب بودجه سال 94 توسط مجلس هستیم و امیدواریم نمایندگان نگاه ویژه‌ای به این مساله داشته باشند.»

 

 

  فضای بیشتر عامل بالا رفتن کیفیت آموزش

 از سوی دیگر نگاه به وضعیت فضای ورزشی مدارس کشور از نگاه یک پژوهشگر مسائل آموزشی خالی از لطف نیست. محمدرضا نیک‌نژاد عضو انجمن معلمان خبر ساخت 800 سالن سرپوشیده برای مدارس کشور را نوید خوبی برای سیستم آموزشی کشور می‌داند. به گفته وی، این تعداد از سالن‌های ورزشی تاثیر بسیاری در بالا بردن کیفیت آموزش در سطح کشور خواهد داشت. او می‌گوید: «در حال حاضر 115  هزار مدرسه در سراسر کشور وجود دارد، که بخش اعظم آن در روستاها با کمترین امکانات آموزشی و همچنین شهرهای کوچک و بزرگ با امکانات متفاوت وجود دارد. اما آنچه واقعیت سیستم آموزشی کشور ماست، پایین بودن سرانه ورزشی مدارس است. تفاوت این میزان فضای ورزشی مدارس ایران با استانداردهای جهانی بیش از هشت متر است و این مساله‌ای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. استانداردهای جهانی فضای آموزشی بالای 10 متر را برای دانش‌آموزان در نظر گرفته اما این میزان در ایران کمتر از دو متر است. پایین بودن فضای ورزشی به‌خصوص در مدارس دخترانه و اینکه دختران به دلیل نیازهای فیزیولوژیک باید بیش از پسران ورزش کنند بسیار مساله‌ساز است.» محمدرضا نیک‌نژاد، ‌اظهار می‌دارد: «در حال حاضر تمام کارشناسان در سراسر جهان فعالیت‌های ورزشی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین قسمت زندگی دانش‌آموزان عنوان می‌کنند و این مساله را در بالا بردن روحیه دانش‌آموزش، فیزیک بدنی و سبک زندگی آنها در بزرگسالی مفید می‌دانند. متاسفانه در مدارس کشور یک زنگ به ورزش اختصاص داده شده است.

دانش‌آموزان با داشتن 40 ساعت کلاس درس فقط دو ساعت زنگ ورزش دارند و این فشار درسی به تدریج و در طول دوره تحصیل باعث افت تحصیلی آنها می‌شود به‌طوری که ما در دوران دبیرستان افت تحصیلی را به‌طور واضح شاهد هستیم و این مساله توجه بیش از حد ما در تمام دوران تحصیل به درس و نمره و کنکور و کلاس‌های فوق‌برنامه است. در واقع هیچ‌کس به فعالیت بدنی دانش‌آموزان آن‌گونه که باید باشد اهمیت نمی‌دهد. در اکثر کشورها حضور دانش‌آموز در کلاس یک‌سوم میزان موجود در ایران است و بقیه آموزش در کارگاه، آزمایشگاه و سالن‌های ورزشی صورت می‌گیرد. سیستم آموزشی کشور باید جذابیت آموزشی را بین دانش‌آموزان ایجاد کند که یکی از ابزار آن ایجاد فضاها و امکانات ورزشی است.»

 

 

فضای ورزشی، ایجاد نشاط در دانش‌آموزان

 در شیوه‌نامه ایمن‌سازی فضا و تجهیزات ورزشی مدارس کشور ایجاد زیرساخت‌های ورزشی برای مدارس را گام موثری در جهت پویایی، نشاط و سلامت دانش‌آموزان دانسته است. در این شیوه‌نامه هدف از تجهیز و نوسازی فضای ورزشی مدارس ارتقای سطح سلامت دانش‌آموزان از نظر جسمی و روانی، ایجاد نشاط در آنها، استانداردسازی فضای ورزشی و بالا بردن کیفیت آموزشی مدارس عنوان شده است. اینکه تا چه میزان این شیوه‌نامه به اجرا در خواهد آمد و تا چه میزان به اهداف ذکر شده خواهید رسید نیازمند انجام کار کارشناسانه و برنامه‌ریزی‌های دقیق و به‌موقع و همچنین همکاری بین دستگاه‌های ذیربط به‌منظور تامین اعتبارات لازم است. ایجاد نشاط و شادابی در دانش‌آموزان و تامین سلامت جسمی و روانی آنها چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت.

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/1514/13/11701/0

فرهنگ، قدرت، ایدئولوژی

مهدی بهلولی،ص آخر روزنامه شهروند،10 آبان 93

۱. تا کنار خیابان، نزدیک به ٢متر فاصله داشت اما کنار نمی‌کشید تا ماشین روبه‌رویی رد شود. در خیابان ۸ -۷ متری، راه بندانکی درست کرده بود و ما هم در صف نانوایی داشتیم تماشا می‌کردیم. نفر پشت‌سرم گفت: «ببین وقتی می‌گویند فرهنگ نداریم این است. این همه آدم را معطل خود کرده و حاضر نیست یک کم کنار بکشد. درست بشو هم نیستیم. چند روز پیش، موتورسواری از پشت‌سر به من زد، البته نه در خیابان بلکه در پیاده‌رو! این روز‌ها در پیاده‌رو هم که داری راه می‌روی باید راهنما! بزنی، یا پشت‌سرت را نگاه کنی و پس از آن بپیچی وگرنه ممکن است همانند من موتوری بزند پایت را له و لورده کند. بابا همه چیز که سیاسی نیست خیلی از بدبختی‌ها و گرفتاری‌های ما فرهنگی است.» گفتم وقتی پشت فرمان ماشین یا موتور هستیم و حقوق عابران پیاده و دیگر رانندگان را رعایت نمی‌کنیم شاید به خاطر این است که احساس قدرت می‌کنیم. عابر پیاده، در برابر راننده، قدرتی ندارد و راننده بی‌آن‌ که آسیبی ببیند به آسانی می‌تواند خواست خودش را تحمیل کند و کارش را پیش ببرد. احساس قدرت و به کار بستن آن البته لذتبخش هم است. این‌که گفته‌اند قدرت فساد می‌آورد تنها در گستره سیاست نیست. همین راننده پرشیایی هم که به شتاب آمد، وسط خیابان ترمز زد و راه‌بندان درست کرد احساس قدرت می‌کرد اما جا نبود و ناگزیر شد که بایستد. سروصدای دیگران هم که بلند شد، کنار کشید و دست از لجبازی برداشت و به دیگران راه داد.

۲. گفتم گویا فردا قرار است در اعتراض به رفتار اسیدپاش‌ها یا به گفته‌ای «اسیدی‌ها» عده‌ای بروند در مجلس. نگذاشت حرفم تمام شود، بی‌درنگ گفت: «بی‌فایده است، با شعار دادن که کاری درست نمی‌شود. باید فرهنگمان از بنیاد دگرگون شود. مشکل ما فرهنگی است و به این زودی‌ها هم درست نمی‌شود. این کار‌ها، نتیجه نمی‌دهد و بیشتر ژستی است که عده‌ای بگویند داریم کاری می‌کنیم. ما نیاز به کار فرهنگی داریم و پیه سال‌ها کار فرهنگی و سختی‌ها و دشواری‌های آن را باید به تن‌مان بمالیم تا دست‌کم دو، سه نسل دیگر کمی جلو برویم.» گفتم ژاپن در چند‌سال پیشرفت کرد؟ ١٠ نسل طول کشید تا ژاپن، ژاپن بشود؟! این‌جور که تو می‌گویی بایستی چشم به یک میلیون ‌سال دیگر بدوزیم! کار فرهنگی گویا برای شما شده ژستی آبرومندانه و سرپوشی بر بی‌عملی‌تان. گفت: «همین است که می‌گویند کار ژورنالیستی، سطحی است و آدم را سطحی‌اندیش می‌کند. فکر نکن چهار تا مطلب در روزنامه می‌نویسی چیزی سرت می‌شود. من آکادمیک حرف می‌زنم عزیزم. دانشجوی دکترایم و عمرم را گذاشته‌ام روی خواندن و پژوهش.» گفتم از قضا یکی از همین کم‌وکاستی‌های فرهنگی ما، مدرک‌گرایی است. به جای این‌که ٥٠‌میلیون تومان بدهی و دکترا بگیری کمی به کلیشه‌های اندیشگی‌ات بیندیش و از فرهنگ و اهمیت آن هم بت و ایدئولوژی نساز.

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=11338

راه‌های آموزش و آشتی با محیط زیست در مدارس

                              

                                               اعظم بهرامی

          دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیک محیط زیست و انرژیهای تجدید پذیر در ایتالیا

شاید در پایان دوران تحصیل در مقطع دبستان و راهنمایی کارها و رویدادهایی چون کاشت دانه‌های لوبیا در لیوان یا لای دستمال مرطوب، روز درختکاری و بخش‌های اندکی از کتاب جغرافیا ،ازمعدود یادمانهایی است که به سبب پیوند با محیط مدرسه درذهن دانش اموزان از طبیعت و محیط زیست باقی مانده باشد.

آن گونه که خبرگزاری «خانه ملت» گزارش کرده، امسال از مجموع ١١ و نیم میلیون دانش اموز حدود پنج و نیم میلیون در مقطع دبستان نام نویسی کردند.

علاوه بر این آمار قابل توجه ، اهمیت موثر بودن فعالیت‌هایی به هدف فرهنگ سازی در سنین آغازین تمرین و یادگیری در محیط آموزشی - اجتماعی مدارس در مقاطع دبستان و راهنمایی نیز، می‌تواند دلیل کافی برای نشان دادن اهمیت ویژه ایجاد فضای مناسب و اثر بخش در جهت گفتمان و ممارست پیرامون مباحث مربوط به محیط زیست باشد.

مقوله جهانشمولی که با آینده تک تک شهروندان کره زمین در پیوند است. از شناخت مفاهیمی چون پسماند و تجدید پذیر و مصرف بهینه و بازیافت و آلاینده گرفته تا حس آشتی و لذت و مسئولیت‌پذیری در برابر زیست بوم محل زندگی.علاوه بر این فرصتی مناسب است برای یادگیری کارهای گروهی با منافع دراز مدت و نیازمند برنامه‌ریزی و تداوم در پیگیری ِ جای خالی آموزش چنین مفاهیمی در سیستم مدیریت کلان اموزش و پرورش ما، سال‌هاست که به شکل آشکار آسیب رسان است.

 سهم محیط‌های آموزش در این امر می‌تواند حتی با فرم‌های مختلف و حتی ساده تمرین شود. نگهداری و کاشت گیاهان، تعبیه فضای مناسب برای تفکیک زباله‌ها در مبدا، بازدیدهای طرح شده در قالب اردو از مناطق حفاظت شده یا کارخانه‌های بازیافت ، افزودن ساعات ویژه به برنامه آموزشی با حضور افراد تعلیم دیده در حیطه محیط زیست، رشد و گسترش کتابخانه های مدارس از لحاظ کیفی و کمی با کتاب‌های مربوط به این بخش و همچنین عملی کردن اصول حفظ و احترام محیط زیست در چار چوب فضای آموزشی، که می‌تواند به لحاظ دیداری و شنیداری، مصداق روشن جامه عمل پوشاندن به خوانده‌ها و شنیده‌ها و نوشته‌ها باشد.

برای نسلی که تشنه یادگیری است و هر روز مشکلات مربوط به کمبود آب را از رسانه‌ها می‌شنود و انبوه زباله را در جای جای محل زندگیش می‌بیند و با انباشتی از عکس‌ها و فیلم‌ها و تصاویر مرتبط با این مقوله در اینترنت و ماهواره مواجه است، دیگر شعار و نامگذاری روزی از تقویم نمی‌تواند کافی باشد. این نسل به دنبال نمونه‌های عینی و آشکار در جغرافیای محل زندگیش است .

 شیوه‌های آموزشی تجربه شده در کشورهای موفق در این امر می‌توانند پس از بومی شدن متناسب با جغرافیا و ساعت و امکانات آموزشی ، الگوی مناسبی برای مدیران و برنامه ریزان، یا معلمان و مربیان در مدارس باشد.

به طور مثال در اکثر مدارس اروپا علاوه بر در نظر گرفتن جایگاه‌های ویژه برای تفکیک زباله‌ها در مقطع دبستان، محل‌هایی در مدرسه برای جمع آوری درهای پلاستیکی بطری‌های آب معدنی، که قابل بازیافت به همراه بطریها نیستند، تعبیه شده است.

این درهای رنگارنگ بعدها در ساعت‌های ساخت کاردستی در کلاس به کار گرفته می‌شوند و یا جهت ساخت ماکت ساختار شیمیایی مواد به جای مولکول‌ها کنار هم قرار می‌گیرند. در این سیستم آموزشی زمانی ویژه برای اردوهایی در محیط طبیعی ، طرح و در نظر گرفته شده است. تجربه روشن و خاموش کردن آتش در محیط باز، جمع‌آوری نمونه های برگ و سنگ و تحقیق و یادداشت‌برداری در مورد آن‌ها با استفاده از ارجاع معلم به کتاب‌هایی در کتابخانه عمومی مدرسه یا محله ، نمونه برداری از آب و خاک محل زندگی و مشاهده و بررسی آن در ازمایشگاه مدرسه و در نظر گرفتن امتیاز برای ارائه نتیجه و به اشتراک گذاشتن آن با تک تک دانش اموزان در کلاس درس، نصب انواع نقشه و پوستر و ماکت‌های آموزشی در مورد ساز و کار پیدایش خاک و جنگل و آتشفشان و کویر و منابع انرژی، همراه آوردن و گاه نگهداری از حیوانات کوچک اهلی در محیط مدرسه، توضیح قوانین بین المللی مربوط به محیط زیست که دولت‌ها و شهروندان باید به آن‌ها احترام بگذراند، تخفیف‌های دانش آموزی در بازدید از موزه‌های حیات وحش و یا جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های ویژه مرتبط با انرژی سبز و محیط زیست ، معادل سازی مفاهیم بنیادی محیط زیستی به زبان ساده برای دانش آموزان از طریق نمایش فیلم و یا بازدید از موزه‌هایی که به شکل ویژه برای توضیح این مفاهیم ساخته و طراحی شده‌اند، همگی نمونه هایی کوچک از این دست است.

استفاده از سلول‌های خورشیدی یا دینام‌های متصل به دوچرخه برای تولید انرژی در محوطه ی مدارس و پارکها و زمین های بازی نیز ابزار دیگری است برای آشنایی با مفاهیم مربوط به انرژی‌های سبز.

در مدارس در برخی از کشورهای اروپایی و حتی در میادین شهر و با نزدیک شدن روزهای کریسمس ، دوچرخه‌هایی نصب می‌شود که بچه ها و بزرگسالان با رکاب زدن، علاوه بر روشن کردن چراغ‌های تزیینی درخت کریسمس می‌توانند میزان تولید انرژی را در مقایسه با میزان مصرف در وسایل برقی خانگی ببینند. اینکه مثلن چند ساعت باید رکاب بزنند تا معادل برق لازم برای یک روز کار یخچال خانه‌شان را تولید کنند.

ملموس کردن مفاهیم و آوردن ان به زندگی روزانه آموزشی و تفریحی کودکان می‌تواند علاوه بر لذت بردن از طبیعت ، کاربرد و اهمیت آن در آینده و امروز را هم برایشان عینی کند.

چندی پیش تمام دانش آموزان دبستانی شهری در شمال ایتالیا ، بازگشت نوعی سنجاب کمیاب به پارک بزرگی در مرکز شهر را کنار هم جشن گرفتند و یا در حرکتی نمادین برای تعدادی از درخت‌های شماره گذاری شده یک پارک جنگلی اسم و پیوند فامیلی انتخاب کردند. خود را خواهر و برادر و دختر خاله درختانی اعلام کردند که بخش بزرگی از حیات آینده ما و موجودات زنده ساکن این کره مدیون آن‌ها است.

تنها گذری کوتاه به اساس‌نامه های مربوط به فعالیت‌های فوق برنامه مدارس در ایران عمق کم کاری و سهل انگاری در این امر را روشن می‌کند. در وظایف اولیه معلم پرورشی مدارس قید شده است که «آموزش مفاهیم اصلی و فرعی اسلام، راه امام راحل و تعهد به آرمان‌های اسلام و انقلاب و انجام مراسمی با مناسبت‌های مذهبی و سیاسی ذکر شده در تقویم، از مهمترین وظایف یک مربی پرورشی در مدرسه است

برای والدین نیز در قوانین مربوط به شرح وظایف انجمن اولیا و مربیان ماده و تبصره‌ای برای اجباری و الزامی بودن آموزش مفاهیم مربوط به دنیای مدرن (مانند حفظ محیط زیست، حقوق بشر، فناوری‌های روز) گنجانده نشده است.

از معدود کارهای انجام شده در زمینه فرهنگ‌سازی و آموزش زیربنایی می‌توان به تفاهم‌نامه ای اشاره کرد که چندی پیش دو سازمان آموزش و پرورش و محیط زیست مصوب کردند

.به موجب این توافق بیش از ٥٠ هزار معلم تعلیم دیده در مورد مسائل محیط زیستی موظف شدند پیرامون گسترش و ترویج این موضوع در مدارس ( بیشتر در مقطع دبستان ) فعالیت کنند. علاوه بر آن تابستان سال گذشته، دستورالعملی توسط سازمان محیط زییست منتشر شد با عنوان «دستور العمل جامع مدارس محیط زیستی» که به موجب آن مدارسی می‌توانستند به شکل انتخابی با این طرح و اجرای آن همراه شوند.

این پروژه شامل ایده‌هایی است که زیباسازی فضای طبیعی مدارس را شامل می‌شود تا اختصاص ساعاتی برای آموزش این مفاهیم و اعمال برنامه‌هایی ویژه با هدف نگهداری و شناخت زیست بوم محلی و ملی و یا ابتکار صرفه جویی در آب و انرژی در فضای آموزشی - البته این‌که این موارد چطور تامین اعتبار می‌شوند و آیا مدیران حاضر به پذیرش مسئولیتی سنگین و تجربه نشده اینچنین در فضاهای آموزشی خود خواهند شد یا نه - پرسشی است که پیگیری در عملی کردن این ایده به آن پاسخ خواهد داد.

شاید خواسته خانواده‌ها مبنی بر آموزش مفاهیم بنیادی و آماده کردن فرزندشان برای آینده‌ای سبز و پر از صلح و احترام به تمامی موجودات زنده بتواند جایگزین تقاضایشان برای تربیت نسلی شود که با نگرانی و اضطراب همواره مشغول گذراندن انواع و اقسام آزمون‌های ورودی و امتحان‌های استرس‌زا در فضاهای رقابتی هستند.

 افزایش و تغییر محتوای آموزشی و جایگزینی بخش‌هایی اندک از تبلیغات ایدئولوژیک گنجانده شده در کتابهای درسی، با دروس و مفاهیمی در ارتباط با دنیای مدرن امروز که محیط زیست و انرژی نیز بخش بزرگی از آن است به اندازه برای فجایع محیط زیستی فلات ایران کار ساز نیست اما قطره آبی‌ است که می‌تواند جوانه کوچک تربیت نسلی مسئولیت‌پذیر و کنشگر در مورد محیط زندگی و اقلیم و طبیعت را سبز نگه دارد.

بن گرفت : اینترنت

مدرسه های سبز (Green Schools)* بخش نخست

                       

                                   برگردان: محمد رضا نیک نژاد

                                 تارنمای کانون صنفی معلمان ایران

توضیح مترجم: من به عنوان یک آموزگار و دوستدار محیط زیست،تاکنون در مدرسه هایی که کار کرده ام،ندیده ام که کاربدستان آموزشی و مسئولان مدرسه – دست کم در دبیرستان – کنشی زیست محیطی انجام دهند و از دیگر سو آموزش و پرورش برنامه ای فراگیر و بنیادین برای چنین کنش هایی در برنامه درسی و هفتگی دانش آموزان گنجانده باشد. در جست و جوهایی که برای یافتن یاداشت در پیوند با آموزش نگهداشت و گرامیداشت زیست بوم داشتم،به تارنمای اداره حفظ محیط زیست ایالت نیویورک و بخش آموزش آن برخوردم. که برنامه هایی گسترده برای آموزش چنین کنش هایی را در مدرسه و بیرون از آن برای دانش آموزان آماده و اجرا می کرد. چون جای چنین برنامه ها و کنش هایی را در ساختار آموزشی کشور خالی می دیدم به برگرداندن این نوشتار پرداختم،تا شاید دست کم بتوانیم با تجربه ای کارا در این زمینه آشنا شویم.

چند نکته درباره برگردان: این نوشتار در بر گیرنده نام شرکت ها و برنامه ها و کانون های آموزشی فراوانی بود که شاید ترجمه را دچار پیچیدگی می نمود. از این رو از آوردن آن نام ها خوداری نمودم. از سوی دیگر نوشتار بیش از 1500 واژه بود که این ترجمه خلاصه ای از یاداشت اصلی می باشد. نوشتار اصلی دارای پیوندهایی(لینک هایی) بود که خود می توانست موضوعی جداگانه برای ترجمه باشد. اما مترجم از آوردن آن ها خودداری نموده است. خوانندگان گرامی می توانند با رفتن به تارنمای اصلی از آن پیوندها بهره گیرند. این ترجمه در دو بخش به خوانندگان گرامی ارائه می شود. امیدوارم بتواند دست کم دانسته هایی درباره آموزش های زیست محیطی به خوانندگان پیشکش نماید.  

 

مدرسه های سبز(Green Schools)

 بخش نخست

مدرسه ها در سراسر نیویورک در حال بازیافت،کاهش زباله،نگهداشت انرژی،حفظ منابع،جلوگیری از آلودگی آب و تلاش برای زدودن مواد سمی هستند. سیاست های سبز افزون بر منافع دراز مدتِ ساماندهی بهینه محیط زیست،می توانند به ارائه محیطی سالم برای دانش آموزان و کارمندان مدرسه یاری رسان باشند.  

در این ایالت روز 24 آوریل 2012 بعنوان روز مدرسه های سالم اعلام شده است و در این روز مدرسه هایی را که در تلاش های زیست- محیطی کامیاب بوده اند را برگزیده و پاداش ارزشمند "اداره حفظ محیط زیست نیویورک" را به آنها واگذار می کنند.

برنامه درسی

نشریه ی"دوستدار محیط زیست برای کودکان"( Conservationist for Kids) مجله طبیعت و فضای بازِ اداره محیط زیست نیویورک برای دانش آموزان است. این مجله سه بار در سال برای پایه های چهارمِ همه مدرسه های دولتی فرستاده می شود.

طرح درس و کارگاه ها

 اداره محیط زیست ایالت با تهیه کتاب ها و جزوه هایی برای آموزشگران،طرح ها و روش های آموزش های محیط زیستی را در دسترس آنها قرار می دهد. این اداره آموزگارانی که در کلاس بر جستارهای زیست- محیطی تمرکز می کنند را پشتیبانی می نماید. همچنین مسابقه های پوستری برپا می کند تا دانش آموزان علاقه مند بتوانند در آنها شرکت نمایند.

برنامه چالش مدرسه های سبز

 برنامه ی چالش مدرسه های سبز،مدرسه هایی را که برنامه های کاهش زباله،بهرگیری دوباره از آنها،بازیافت، کودسازی گیاهی،و یا محصولات و بسته بندی های بازیافت را می خرند،به رسمیت می شناسد.

برنامه ی احکام عالی محیط زیستی دولت ایالتی نیویورک

احکام عالی محیط زیستی ایالتی به مدرسه ها،سازمان ها،افراد،شرکت ها و نهادهایی اهدا می شود که برای دستیابی به منافع محیط زیستی و بهبود و حفاظت از محیط زیست ایالت تلاش نموده باشند.

کمک مالی و ایجاد موقعیت

عدالت محیط زیستی از کمک های مالی تاثیر می پذیرد. کمک های مالی پروژه هایی همچون پاکسازی سرب یا آلودگی جیوه در مدرسه ها،پروژه های آموزشی زیست - محیطی برای دانش آموزانِ مرکز شهر در راستای(پاک سازی) طبیعت را در بر می گیرد. همچنین کمک ها به مناطق آموزشی به دلیل کاهش زباله های شهری،برنامه های دولتی بازیافت،پروژه های مناسب درختکاری شهری به ویژه زمین های مدرسه ها و ... را شامل می شود.

زمینه ها و توانایی های مدرسه

  1. برنامه کاهش و نابود سازی سم ها: بسیاری از مدرسه ها جیوه و مواد شیمیایی دارند که باید بیرون برده شوند. این برنامه می تواند دانش آموزان و مسئولان مدرسه را با روش ها و اطلاعات مدیریت زباله شیمیایی آشنا کرده و آنها را آماده نماید تا محیط مدرسه را از وجود جیوه پاک نماید. همچنین مقدمه ای برای شیوه های شیمی سبز وجود دارد تا زباله های خطرناک را به کمترین اندازه خود برساند.

  2. سامانه کاهش و بازیافت زباله های جامد: بازیافت در مدرسه های ایالت نیویورک اجباری است. این سامانه به برپایی فراگیر برنامه کاهش زباله در مدرسه ها یاری می رساند.

  3. برنامه مدیریت زباله های خطرناک: برنامه مدیریت زباله اداره محیط زیست نیویورک با پیشبرد راهنمایی هایی مناسب زمینه از بین بردن لامپ های فلوروسنت،وسایل آلوده به جیوه و زباله های خطرناک و همچون مواد شیمیایی آزمایشگاهی را فراهم می نماید.

  4. برنامه کیفیت بخشی هوا: خودروهای سنگین،شامل کامیون های دیزلی و اتوبوس های مدرسه و ...- با چند استثنا - از بیش از پنج دقیقه بیخودی روشن بودن منع شده اند.

  5. برنامه ی مدیریت آفت ها:مدرسه ها و مراکز شبانه روزی که از آفت کش ها بهره می گیرند باید به وسیله اداره محیط زیست ایالت و وزارتخانه آموزش و پرورش پایش شوند. این اداره همچنین دانسته هایی درباره روش های مدیریت جایگزینی آفت ها در دسترس قرار داده است.

    *برگرفته از تارنمای اداره حفظ محیط زیست ایالت نیویورک به آدرس :

http://www.dec.ny.gov/education

آموزش و پرورش را دیگرگونه بنگریم

مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،ص جامعه،5 آبان 93

 به نزد کسانی که آموزش و پرورش ایران و خبرهای آن را دنبال می کنند سخن از "آمار بالای دانش آموزان" سخن آشنایی است. یعنی از بیش از بیست و پنج سال پیش که شمار دانش آموزان ایران پیرامون 18- 19  میلیون تن بود تا هم اکنون که یک سوم کاهش یافته و به پیرامون 5/12 میلیون رسیده است، کمابیش همه ی فرادستان آموزش و پرورش ایران،شمار دانش آموزان کشور را بالا اعلام کرده اند. همین آمار بالای ادعایی و این که دولت نمی تواند به این شمار از دانش آموزان،آموزش درست و حسابی بدهد،خود دلیلی شده برای برخی تصمیم گیری های مهم در گستره ی آموزش و پرورش. برای نمونه این که چون این آمار بالاست پس درصدی از آن – آنگونه که گفته می شود پیرامون ده در صد - بایستی به مدرسه های پولی (خصوصی) فرستاده شوند. 

 اما آمار برخی از کشورهای دیگر جهان و منطقه درستی این سخنان را به چالش می گیرند. ایران بیش از 75 میلیون تن جمعیت دارد و پیرامون 5/12 میلیون دانش آموز،پس نسبت دانش آموزان به جمعیت،نزدیک به 17 است. اما،برای نمونه،کشور فرانسه، با 65 میلیون جمعیت نزدیک به 16 میلیون دانش آموز و 2 میلیون دانشجو دارد . نسبت دانش آموزان این کشور به جمعیت کشور،نزدیک به 25 درصد است. یا آمریکا،با بیش از 315 میلیون جمیعت پیرامون 55 میلیون دانش آموز دارد که نسبت آن می شود 17 درصد. ترکیه با 76 میلیون جمعیت،13 میلیون دانش آموز دارد یعنی کمی بیش از 17 درصد. افغانستان با کمتر از 30 میلیون جمعیت، پیرامون 5/11 میلیون دانش آموز دارد که نسبت آن نزدیک 38 درصد می شود.

 با توجه به آمار و کشورهای بالا- که در اینجا به عنوان نمونه ای از کشورهای جهان و منطقه برگزیده شدند - روشن می شود که سخن از شمار بالای دانش آموزان ایرانی سخنی درستی نمی باشد. به ویژه اگر این نکته را هم در نظر بگیریم که درصد دانش آموزان ایران،که کشوری در حال توسعه به شمار می رود با درصد دانش آموزان کشورهای توسعه یافته ای همچون آمریکا و فرانسه برابری می کند و یا حتی از آنها کمتر است. این نیز درخور یادآوری است که در آمریکا که کاپیتالیستی ترین کشور جهان دانسته می شود 10 درصد دانش آموزان،به مدرسه های پولی می روند. این نسبت هم اکنون در ایران پیرامون  8  درصد است و فرادستان آموزش و پرورش در تلاشند آن را به 10  درصد برسانند. و اگر این را هم در نظر بگیریم که بسیاری از مدرسه های دولتی ایران،هم اکنون سال هاست که دیگر رایگان به شمار نمی روند و درصدی از هزینه های خود را از خانواده ها می گیرند روشن می شود که ایران در پولی سازی آموزش و پرورش،گوی سبقت را از کشورهای سرمایه داری جهان هم ربوده است! بگذریم از کشورهای همچون ترکیه،فرانسه، فنلاند،سوئد،کره جنوبی و بسیاری کشورهای دیگر جهان،که آموزش و پرورش آنها سراسر رایگان است و یا درصد ناچیزی از آن پولی است.

 آموزش و پرورش در جهان و در بسیاری از سندهای حقوقی و آموزشی،به عنوان یکی از وظیفه های دولت ها شناخته شده است. دولت ها وظیفه دارند آموزش و پرورش رایگان و کیفی فراخور زمانه را به شهروندان خود ارائه نمایند. پولی سازی آموزش و پرورش و به بهانه های گوناگون شانه خالی کردن دولت ها از زیر بار مالی آموزش و پرورش،پیامدهای گوناگونی دارد. در یکی از واپسین گزارش ها درباره ی پولی سازی آموزش و پرورش می خواندم که خصوصی سازی آموزش و پرورش به تبعض جنسیتی در جهان دامن می زند. خانواده های تنگ دست،راحت تر از آموزش فرزندان دختر خود چشم می پوشند تا فرزندان پسر.

 پولی سازی آموزش و پرورش البته فرآیندی است فراگیرشونده،که سویه های گوناگون و پیش بینی ناپذیر می گیرد. هم اکنون داد برخی از اندیشه وران اقتصادی آمریکا از گسترش فرهنگ مصرفی و پولی در مدرسه ها بلند شده است. برای نمونه مایکل سندل،در کتاب " آنچه با پول نمی توان خرید" در انتقاد به گسترش این سیاست و فرهنگ مصرف گرایی در مدرسه ها می نویسد : "به دانش آموزی که خیلی از دوران کودکی اش صرف آموزش برای زندگی در جامعه ای مصرف گرا می شود،آسان نمی توان یاد داد که شهروندی با تفکر انتقادی درباره ی جهان پیرامونش باشد... تبلیغات تجارتی،انسان را تشویق به خواستن چیزها و برآوردن خواسته هایش می کند،در حالی که مدرسه می خواهد به انسان بیاموزد که نقادانه به خواسته هایش بیندیشد و آنها را مهار کند یا ارتقاء دهد. تبلیغات به دنبال ایجاد مصرف کننده است،مدرسه در پی تربیت شهروند... موقعی که بازاریاب ها هجوم می آورند،مدرسه های به ستوه آمده از بحران مالی،افزایش مالیات ها،کاهش بودجه ها،و افزایش تعداد محصلان،چاره ای جز این نمی بینند که درها را به روی آنها باز کنند. ولی بیشتر،ما مردم مقصریم تا مدارس. در عوض این که بودجه عمومی برای آموزش فرزندانمان را افزایش بدهیم،وقت آنها و مغز آنها را به "برگرکینگ" و "ماونتین دی یو" می فروشیم."

 http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=84&pageno=16

جایی که حالا خالی مانده است!

         عزت اله مهدوی،ص آخر شهروند،4 آبان 93

گفتم این طور که نمی شود فکری باید بکنی .بگرد دنبال کاری ،چیزی . این فکر و خیال مال بیکاریست مشغول که بشوی  کمی آرامش پیدا می کنی.همین جور که می گفتم یک در میان هم به صورتش خیره می شدم شاید دنبال این بودم که بفههم،ببینم ،حداقلش اینکه تغییری ،کنجکاوی را به من برمی گرداند.به صندلی های پارک ،به آدمهایی که می آمدند ومی نشستند و می رفتند یا خیلی پیر بودند یا جوانهایی به سن وسال بیست وپنچ ، کمی بالاتر یا پایین تر ، بدون هیچ جستجویی نگاه می کرد.وقتی  سکوت مرا حس کرد برای اینکه جوابی گفته باشد گفت :"مثلا".حالا به صندلیهایی که پر می شد و خالی می شد خیره بودم.گفتم این همه کار ،پشت شیشه اکثر مغازه های همین هفت حوض چسبانده اند"فروشنده با تجربه"یا نوشته اند "کارگر ساده"پشت شیشه چند اغذیه فروشی خودم دیدم.انتظار که نداری پدرت یا مادرت دستت را بگیرند ببرند نشانت بدهند.درست است ،همه اینها را به او گفتم. حتی پرسیدم مگر پایان خدمت نداری مگر لیسانسیه نیستی؟کاش این دو جمله آخری را نمی پرسیدم.نه اینکه او چیزی گفته باشد که جوابش ناراحتم کرده باشد  نه ،فقط پرسید "استاد! معنی زندگی چیه ؟" یک کمی جا خورده بودم.چه می توانستم بگویم .با دست پاچگی  گفتم همین کار پیدا کردن می تواند معنی زندگی تو باشد،نظمی به زندگیت می دهد و تازه ، شب که بر گردی می توانی دیوان شعر مورد علاقه ات را بیاوری و صفحه ای را که علامت گذاشته ای دوباره باز کنی و بخوانی ،معنی زندگی همین لذت بردن تو از این کار است.عمداً این جوری گفتم.می دانستم که به شعر علاقه دارد. می دانستم . مثل آدمی که جوابش را نگرفته باشد نگاهم کرد.لابد می خواست بگوید "آهای ! حواست کجاست؟"حق با او بود.من پرتش کرده بودم به برهوت ،یا شاید حس می کرد سر به سرش می گذارم.گفتم گیریم تو یک شیفته شعر وشاعری ،انکار هم نمی کنم که در ادبیات هم با علاقه کار کرده ای و برای اوقات فراغت هم پنجه ای می کشی به سه تارت.اما حالا کم آورده ای ،تا ابد که نمی شود نان خور پدرت باشی و ثانیه ها را بشماری در حالی که گوشه اتاقی یا روی صندلی پارکی  چمباتمه زده باشی و سیگاری گوشه  لبت  دود  کند،بالاخره سری همسری، زندگی ،چیزی که می خواهی .هر کس باید خودش راهی باز کند ،بعد از خودم گفتم وادامه دادم که ما هم همین مشکلات را داشته ایم،قبول دارم که زمانه هم فرق کرده اما که چی؟ گفتم قدمی بزنیم.پارک این وقت روز پر بود از دختر وپسر هایی که شاید فقط خواسته بودند خانه نباشند.

گفت :"مسئله که فقط پیدا کردن یه کار دم یه اغذیه فروشی یا دم یه بوتیک نیس ،اونجاهاهم کار کردم" حالا خودم را توی یک باتلاق حس می کردم و او را. فرو می رفتم و فرو می رفت.چه کمکی می توانستم به او بکنم؟تیر خلاص را زدم که "برای مشاوره برو" منظورم را خوب  فهمید چون دیگر چیزی نگفت.

امروز که به مغز خودم فشار می آورم متوجه می شوم که همین ها را گفته ام. او هم در همین حدود صحبت کرده بود. حالا تو آمده ای می گویی از او خبری نیست ،می گویی  خانواده اش هم خبری از او ندارند. احساس کردم که حالا بر روی یکی از صندلیهای پارک جای او خالی مانده است.

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=10639

سفرنامه (3) خیابانی به پهنای هنر!

                محمدرضا نیک نژاد،ص آخر روزنامه ی شهروند، 3 آبان 93

باور کردنی نیست که این همه آدم با زبان ها و رنگ های گوناگون در کنار هم از زیبایی های این خیابان لذت می برند. رنگارنگی فرهنگی و زبانی رهگذران،سپهری از گوناگونی و گاه تضاد پدید آورده که با چاشنی مدارا،تجربه ای بی همتا را به همه ارزانی می دارد. در این خیابانِ لبریز از رهگذر،گوناگونیِ فرهنگی،سبب شده است که گروه های هنری زمینه را فراهم دیده و از آن بهره گیرند. این خیابان به گاه فرو رفتن خورشید تا پاسی از شب شاهد برآمدن هنرمندانی با زبان های گوناگون است. با ورودم به خیابان استقلال استامبول،به گروه موسیقی ترک زبانی برخوردم و پس از دقایقی بهره گیری به راهم ادامه دادم. در اندیشه آسان گیری فرادستان اسلامگرای ترکیه بودم که گروهی دیگر و البته انگلیسی زبان را دیدم. هنر آنها کنسرتی خیابانی را می مانست که رایگان به چشم و گوش و جانِ تماشاگران هدیه داده می شد. از آنجا که گذشتم به گروهی ایرانی برخوردم که با سازهایی آمیخته از سنتی و غربی با نغمه هایی فارسی جان را می نواختند. کمی جلوتر گروهی عرب،جلوتر از آن گروهی کرد،باز ترک،باز فارس ... با هنرنمایی هر گروه،رهگذران با هر زبان و ملیتی به نواها و نغمه های آنها گوش می سپردند و شاد از آن گوشه می گذشتند. می گویند هنر،زبانی جهانی است و می توان با هنر با متفاوت ترین فرهنگ ها سخن گفت!اما این بار با همه جان آن را حس کردم. گاه می شنویم که با همه دشمنیِ فلسطینی ها و اسرائیلی ها،گروه هایی از دو سو برای مردم طرفِ دیگر موسیقی اجرا می کنند،فیلم می سازند و یا نمایشگاهی هنری از عکس و نقاشی برگزار می کنند. سیاست و سیاستمداران هر چه قدر هم که با هم دشمن باشند،فرهنگ ها می توانند کنار یکدیگر قرار گیرند و با همه تفاوت ها با یکدیگر به گفتگو بنشینند و از هم بیاموزند و باهم بیاموزانند. در خیابان استقلال با چشمانم خود دیدم و با گوش هایم شنیدم که نوای جان بخش موسیقی،چگونه شنونده ها با ملیت های گوناگون را به سوی هم می کشاند و به همه به یک اندازه شادی می بخشید و ثابت می کرد که "همدلی از هم زبانی بهتر است". اما در آن لحظه ها که لذت ها و تجربه ها به یاد ماندنی بود،دردی کهنه با آهی سرد به قلبم چنگ می کشید. سال هاست که در میهنم گروه های موسیقی سنتی با دست اندازهای فراوان روبه رویند و گروه های موسیقی مدرن برای پیشبرد علاقه یشان یا به سرزمین های بیگانه گریخته اند و یا به زیر زمین ها خزیده اند. بی گمان بی مهری کاربدستان سیاسی - فرهنگی با هنر از جمله موسیقی محروم کردن جامعه و کشور از شناختِ درست خُرده فرهنگ هایی است که جُورچین فرهنگی جهان را می آرایند. در روزگارِ جهانی شدن و ضرورت پیوندهای فرهنگی میان همه خرده فرهنگ ها،تعطیلیِ کارآمدترین و پرکشش ترین کنش فرهنگی یعنی موسیقی در فرهنگ سراها،تابوی آن در مدرسه ها و محدودیت آن در سراسر کشور،بسیار پرسش برانگیز و نگران کننده است. در روزگاری که با بهره گیری از کنش های فرهنگی و برقراری گفتگو میان خرده فرهنگی های منطقه ای و جهانی،می توان جلوی خونبارترین جنگ ها را گرفت،آیا باید شاهد رفتارهایی چنین از سوی کار به دستان فرهنگی- هنری باشیم؟ کاش آنها دریابند که در دوران دهکده جهانی،صدای هنر و فرهنگ راه خویش را می گشاید و چاره خویش را می یابد،پس بهتر نیست که همراه این جریان شویم و دست کم با همدلی و همراهی با هنرمندان،سهمی در آینده ی فرهنگ و هنر جهانی داشته باشیم؟                 

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=10507

           

دلایل بروز خشونت بین شهروندان

خبر گزاری ایلنا،30 مهر 93

گزارش از آساره کیانی         

بروز درگیری بین برخی شهروندان و استفاده از سلاح سرد در برخی از این درگیری‌ها، این را به ذهن هر شهروندی متبادر می کند که خشونت در جامعه زیاد شده. شاید دور از انتظار باشد که روزی پا از خانه بیرون بگذارید و شاهد درگیری شهروندان با یکدیگر نباشید؛ از تنه زدن‌ها، هل دادن یکدیگر در صف‌های مترو و اتوبوس، نگاه‌های توهین آمیز و الفاظ رکیک تا درگیری‌های فیزیکی در پشت ترافیک شهری، کوچه و خیابان یا همان مترو و اتوبوس. البته نگارنده از درگیری‌های خانگی که از پشت پنجره‌های خانه‌های شهرها شنیده می شود و خود را آرام به خیابان‌ها و کوچه‌ها می‌کشاند صرف‌نظر کرده است. اما مردم چگونه می‌توانند خشم خود را کنترل کنند؟ چگونه می‌توانند رفتاری خشونت آمیز با یکدیگر نداشته باشند؟ عوامل ایجاد این خشونت و خشم چیست؟ آیا شرایط و بحران‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این امر دخیل هستند و در این صورت کدام یک سهم بیشتری دارد؟ چه افرادی خشونت خود را در جامعه بروز می‌دهند؟ خانواده تا چه حد در کنترل یا ظاهر شدن رفتارهای نابهنجار در جامعه نقش دارد؟ شهر و جامعه تا چه حد تاثیرگذار هستند؟

 در این گزارش که مبنای آن خبری است از سوی مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران، سعی شده نگاهی از منظر جامعه شناختی به این موضوع داشته باشیم. در این بخش با دکتر محمد زاهدی اصل به گفت‌وگو نشسته‌ایم. دکتر نازپرور چندی پیش اعلام کرد که در پنج ماه نخست امسال 51 مورد فوت ناشی از سلاح سرد به مراکز پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است. برای این که به ریشه‌یابی بروز رفتارهای خشن در افراد بپردازیم به مدرسه‌ها رسیدیم؛ اولین مکانی که دانش آموز در آن فرآیند اجتماعی شدن را با تعداد کثیری از همسالان خود تجربه می‌کند در این بخش با محمدرضا نیک نزاد، آموزگار و و عضو کانون صنفی معلمان صحبت کردیم.

 فراهم نشدن امکانات تفریح و سرگرمی از عوامل بروز خشونت

 محمد زاهدی اصل معتقد است که بحث خشونت مثل هر آسیب اجتماعی دیگری، می‌تواند علل مختلفی داشته باشد. او می گوید بروز خشونت در جامعه علمی و منطقی نیست؛ مجموعه‌ای از عوامل دست به دست می‌دهند که آستانه تحمل افراد در جامعه پایین آمده و به شکل بروز خشونت خود را نشان می‌دهد.

 این جامعه شناس عوامل مختلفی نظیر فشارهای اقتصادی، معیشتی، سن افراد- که به طور مشخص افراد جوان تر بیشتر به تفریح نیاز دارند و اگر این امکانات فراهم نباشد می‌تواند در بروز خشونت و رفتارهای نابهنجار در افراد جامعه موثر باشد- در بروز خشونت موثر می داند.

 زاهدی اصل، عوامل فردی نظیر ویژگی های شخصیتی، روانی و مجموعه عوامل که رفتار افراد را شکل می‌دهد از نظر دور نمی دارد: زمانی که اجتماعی شدن فرد، ناقص باشد یعنی اگر کودک یا نوجوان با دوستان ناباب در ارتباط باشد، به عنوان زیرساخت در نظر گرفته می‌شود، همچنین شرایط دشوار جامعه نظیر انواع و اقسام محرومیت‌ها در جامعه، تبعیض، عدم تعادل، عدم وجود عدالت و تفاوت میان حقوق افراد هم می‌تواند منجر به ایجاد عقده‌ها و گره‌هایی در ذهن افراد شود که ممکن است با هنجارهای جامعه مغایر باشد.

 او با بیان این نکته که باید به همه این ابعاد توجه کرد، می‌گوید: بخشی از این ابعاد در اختیار خانواده است، بخش دیگری در اختیار رسانه‌های فراگیر مثل صدا و سیما و مطبوعات و بخش دیگر دانشگاه‌ها و مدارس است بنابراین باید به نوعی فرهنگ سازی ریشه‌ای در این زمینه دست زد.

 بیکاری و عدم امکان ازدواج

 زاهدی اصل معتقد است که نباید از عوامل دیگر هم غافل شویم: وقتی جوانی نمی‌تواند شغل آبرومندی داشته باشد، طبیعتا برای ازدواج هم محدودیت دارد و همه محدودیت‌ها می‌توانند خود را در قالب خشونت نشان دهند.

 همچنین وی بر این باور است که مسئولان یک جامعه چه بخواهند چه نخواهند برای مردم الگو هستند از همین بروز رفتارهای همراه با پرخاش و خشونت و بی‌حرمتی از سوی آنها بر افراد تاثیر می‌گذارد.

 او معتقد است: وقتی الگوی فرد، پدر، مادر، یا حتی افراد مشهور و معروف مثل ورزشکاران یا هنرمندان باشد و این افراد اخلاق را رعایت نکنند به نوعی عدم رعایت بسیاری از اصول را هم به افراد آموزش می دهند.

 توسعه یافتگی جوامع و تفاهم و همدلی

 این جامعه شناس با اشاره به برنامه توسعه سازمان ملل؛ undp که از سال 1390 راه افتاده و سالیانه کشورها را در ابعاد مختلف بررسی می کند، می گوید: یکی از مشخصه‌هایی که نشان از توسعه‌یافتگی ملت‌ها دارد بحث تفاهم، همدلی یا کلیتی است که ما تحت عنوان سرمایه اجتماعی مطرح می‌کنیم و این به آن معناست که میزان سرمایه اجتماعی که تفاهم و همدلی را در خود جای داده، یکی از نشانه‌های توسعه یافتگی هر کشوری است. او به کشور ژاپن اشاره می‌کند و رفتارهایی که مردم این کشور با یکدیگر دارند: این که یک نفر با حرکت دست هایش در مقابل شما خم شود، چه پیامی را به شما می هد؟

 زاهدی اصل معتقد است که ما به ریشه های خشونت در جامعه بی‌تفاوت هستیم و در عین حال به الگوهایی که سبب افزایش بروز خشوت در جامعه هم می‌شوند بی توجهی نشان می دهیم؛ ظاهرا یک لبخند وجود دارد اما در پشت این لبخند، حرف ها و تهمت‌ها و کلمات رکیکی پنهان شده.

 برخی جرایم در حال زنانه شدن است

 اما زنان و مردان در بروز خشم در جامعه با یکدیگر تفاوت دارند. زاهدی اصل می گوید: طبیعتا با توجه به فرهنگ جامعه ما بروز خشونت در مردان بیشتر از زنان است. اما در حال حاضر برخی جرایم ما در حال زنانه شدن است و این جای نگرانی دارد؛ سایر متغیرهایی که نشان می‌دهد نقش خانم‌ها در این قضایا کمتر است. حال اگر در این میان درصدی متعلق به خانم‌ها باشد که افزایش هم پیدا کرده نگران کننده است. اما به طور کلی آستانه تحمل خانم‌ها بالاتر است و از فرهنگ مدارا برخوردارند.

 بسترهای خانوادگی و زمینه‌های اقتصادی

 زمانی که از دکتر زاهدی اصل میزان اثرگذاری محدودیت‌های مالی را در بروز خشونت می‌پرسیم او می گوید: زمانی که فردی شاغل نیست یا شاغل است اما زندگی او تامین نیست و با شرمندگی وارد خانه شود، او چه تحملی خواهد داشت و آستانه تحمل او تا چه حدی است و چگونه می‌توانیم از او انتظار داشته باشیم که همه سختی‌ها را تحمل کند؟ او به این نکته اشاره می کند که عامل اقتصاد جدای از عوامل دیگر نیست: در همایش فقر و فقرزدایی که چندین سال پیش برگزار شد رابطه بین اقتصاد و فرهنگ، را مطرح کردم به این معنا که اینها از هم جدا نیستند یعنی فرهنگ می‌تواند اقتصاد را و اقتصاد هم می‌تواند فرهنگ را تخریب کند.

 مدرسه می‌تواند باعث ژرف‌تر شدن رفتار خشن شود

 محمدرضا نیک نژاد مدرسه را نهادی می داند که قرار است تغییراتی ایجاد کند اما این نهاد، نظج خود را از ساختار مدرسه نمی گیرد؛ دانش آموز چند ساعت از روز را در مدرسه می‌گذراند و بیش از این که در مدرسه باشد در جامعه و خانواده است.

 به اعتقاد این فعال صنفی، خشونت ابتدا از خانواده و جامعه ریشه می گیرد؛ این بدان معناست که خشونت بیش از این که در مدرسه باشد در خانواده و جامعه وجود دارد. اما وقتی دانش آموز به مدرسه می آید، قدرت مانور بیشتری دارد و زور و قدرتش اگر بخواهد نمود پیدا کند در آن جا زمینه بهتری مهیا است. همین طور اگر ضعفی هم داشته باشد باز در آن جا بیشتر خود را نشان خواهد داد؛ مدرسه می تواند باعث ژرف تر شدن رفتار خشن یا ضعف دانش آموز شود.

 نیک نژاد بخش دیگری از مشکلات مدرسه را مربوط به معلمان و رفتار آنها می‌داند: برخی اوقات شنیده می‌شود که معلم رفتاری خشونت آمیز با دانش آموزان داشته برای نمونه آنها را کتک می زده. باید گفت که این معلم هم بخشی از جامعه و تربیت شده آن است.

 در مدارس، حقوق شهروندی به دانش آموزان یاد نمی‌دهند

 عضو انجمن صنفی معلمان معتقد است که اگر مدرسه فراهم کننده بروز خشونت برای دانش آموز باشد شاید بهترین جا برای کاهش این خشونت نیز باشد و آن را به حد تحمل برساند که بخش مهمی از آن مربوط به جامعه پذیرکردن دانش آموزان است.

نیک نژاد به نمره محور بودن مدارس از حدود پنجاه سال پیش تاکنون اشاره می‌کند و معتقد است مدارس دانش آموز را تربیت می کنند که دکتر یا مهندس شوند؛ آنها دانش آموز را پرورش نمی‌دهند که در نهایت به یک شهروند تبدیل شود؛ شهروندی که در جامعه زندگی می‌کند و به حق و حقوق خود می‌رسد ضمن این که حقوق دیگران را هم رعایت می‌کند.

او می گوید: متاسفانه ساختار مدرسه در ایران، در این بخش به دنبال شهروند پروری و آموزش حقوق انسانی که در حال حاضر کنوانسیون های بین المللی بر آن تاکید می کند مثل تساهل و حقوق بشر، همکاری، صلح و مهرپروری نیست. از همین رو  طبعا نمی توان انتظار داشت که خانواده خودش پرچم بردارد و تغییراتی در جامعه ایجاد کند.

نیک نژاد به مدارس کشورهای پیشرفته در دنیا اشاره می کند و می گوید؛ در مدارس دنیا در پروژه هایی دانش آموزان را قالب گروه‌هایی تعریف می‌کنند که در عین اختلاف فرهنگ و نژاد و رنگ پوست با هم همکاری کنند که بخشی از برنامه آموزشی آن ها گفت‌وگو در مورد این ارزش هاست.

 والدینی که نسبت به تنبیه فرزند خود بی‌اهمیت‌ هستند

نیک نژاد، زد و خورد در مدارس را با سطح فرهنگی و اجتماعی افراد و طبقه اجتماعی آنها و این که مدرسه در چه بخشی از شهر واقع شده باشد مرتبط می‌داند. او به بیان مشاهدات خود از همین زد و خوردها می‌پردازد: در یکی از مدارسی که من تدریس می‌کردم یک دانش آموز، آن چنان معلم خود را مورد زد و خورد قرا داده بود که او هفته ها در بیمارستان بستری بود. در تهران شاهد آن بوده‌ام که خود بچه‌ها که در یک مسابقه فوتبال نهایی که یکی زیر پای یکی دیگر زد و او به زمین خورد و بعد از آن دو کلاس به جان هم افتادند و معاونان هم که غافلگیر شده بودند نتوانستند کاری کنند. او می گوید: عکس این قضیه هم وجود دارد؛ همان طور که برخی خانواده‌ها کوتاه‌ترین مسیر برای تربیت بچه را کتک زدن می‌دانند به تنبیه شدن فرزندان خود اهمیت نمی‌دهند.

معلم ریاضی‌ای که در مدرسه سکته کرد

نیک نژاد به اظهارات وزیر آموزش و پرورش در دولت دهم اشاره می کند: حاجی بابایی گفته بود «ما در مدارسمان خشونت نداریم؛ این یک دروغ است.» این موضوع قابل کتمان نیست. این خشونت هم در میان برخی دانش آموزان و هم ادر میان برخی معلمان وجو دارد.

به اعتقاد او خشونت تنها کتک کاری نیست؛ همین که من سر کلاسی بروم که بیش از چهل دانش آموز دارد و آرام و قرار ندارند وقتی نمی توانم این دانش آموزان را کنترل کنم مورد خشونت قرار گرفته‌ام؛ می شود داستان معلم ریاضی‌ای که حدود سه یا چهار سال پیش از کلاس خارج شد، در دفتر مدرسه سکته کرد و فوت کرد؛ برخی دانش آموزان از درس فراری هستند و اگر معلم نتواند با آنها ارتباط برقرار کند آن قدر اذیت می‌شود که ممکن است تا مرز سکته پیش برود!

http://www.ilna.ir/news/news.cfm?id=215110