کودکان بازمانده از آموزش، رو به کاهش یا روبه فزونی؟

مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،17 مهر 93

ویژه نامه طرح نو درباره کودکان باز مانده از آموزش

خانواده‌ای از مهاجران افغان را می‌شناسم که چهار پسر دارند. سه تا از آنها چند‌سال پیش و در دبستان درس را رها کردند و رفتند کار و شاگردی در مغازه‌های خیاطی. پسر کوچک‌شان البته هم‌اکنون دارد در دبیرستان درس می‌خواند.

چند‌سال پیش در یکی از استان‌های محروم ایران درس می‌‌دادم. در آن‌جا خانواده‌های بسیاری بودند که از هر دو، سه فرزندشان، تنها یکی وارد دبیرستان می‌شد و بقیه در همان دبستان یا راهنمایی، دست از ادامه تحصیل برمی‌داشتند و می‌رفتند به کمک خانواده؛ برای نمونه  شاگرد کامیون می‌شدند. یافتن کودکان کار یا بازمانده از آموزش، البته کار چندان سختی نیست و به آسانی می‌توان در خیابان آنها را دید. اما از یک زاویه شاید بتوان کودکان بازمانده از تحصیل یا آموزش را بر دودسته دانست.

یک دسته آنانی که در دوره دبستان، درس را رها می‌کنند- یا از بنیاد به مدرسه نمی‌روند- و یک دسته هم کسانی که در دوره‌های متوسطه اول (راهنمایی گذشته) و متوسطه دوم(دبیرستان) ترک‌تحصیل می‌کنند. کودکانی که در دبستان ترک‌تحصیل می‌کنند بیشتر کسانی هستند که در خانواده‌های تنگدست یا بسیار تنگدست زندگی می‌کنند. یعنی از میان عوامل گوناگون بازماندگی از آموزش، به‌نظر می‌رسد که در سطح دبستان، فقر و ناداری شدید خانواده، نقش پررنگ‌تری بازی می‌کند. اگرچه نباید بر کاستی‌های فرهنگی چشم پوشید اما پدر و مادران بسیاری از این کودکان، بر اهمیت آموزش‌دیدگی فرزندشان - دست کم تا پایان دبستان- آگاهند و آن را تأیید می‌کنند اما فشار و دشواری‌های اقتصادی، آنان را وا می‌دارد تا کودکان خود را از مدرسه به بازار کار ببرند. ناگفته نماند که این عامل ناداری و تنگ‌دستی خانواده، چیز چندان تازه‌ای هم نیست و سده‌هاست که مانع بزرگ آموزش کودکان است و در جای‌جای ادبیات به جا مانده از گذشته هم، از آن سخن رفته است. برای نمونه ناصرخسرو از خانواده‌هایی گلایه می‌کند که به‌خاطر دستمزد ماهانه آموزگاران که در آن زمان یک درم بوده، کودکانشان را از مدرسه رفتن باز می‌داشته‌اند: «از غم مزد سر ماه که آن یک درم است / کودک خویش به استاد دبستان ندهی».

اما در سطح بالاتر، یعنی در دوره متوسطه، عوامل دیگر به جز فقر، برجسته‌تر می‌شوند. کودکانی که باید در دوره متوسطه درس بخوانند ولی نمی‌خوانند به دلیل‌های گوناگون‌تری، از آموزش مدرسه‌ای دست برمی‌دارند- اگرچه باز هم مسأله ناداری و تنگدستی خانواده نقش مهمی دارد. چندی پیش گزارشی می‌خواندم از یکی از مدرسه‌های بزرگ دولتی شانگ‌های چین، شهری که در واپسین آزمون‌های جهانی پیزا (PISA) رتبه نخست جهان را به‌دست آورده است. در این آزمون، میانگین نمره‌های دانش‌آموزان شانگهای در خواندن و نوشتن، علوم و ریاضیات،١٠‌درصد بالاتر از نمره دانش‌آموزان در سامانه مدرسه‌ای زبانزد فنلاند است. فنلاند تا ‌سال ٢٠٠٩ که شانگهای برای نخستین‌بار در این آزمون‌ها شرکت کرد، بالاترین جایگاه را داشت.

میانگین نمره‌های دانش‌آموزان شانگهای، پیرامون ٢٥‌درصد بالاتر از آمریکا است که در جایگاه سی و ششم است. مدرسه دارای سالن ورزشی سرپوشیده، سالن غذاخوری، نمایشگاه دیرینه‌شناسی، فضای سبز و... است. مدیر مدرسه، کیو ژونگ‌های، مردی ٦٠ ساله و ورزشکاری ورزیده و باانگیزه است که سخت شیفته دانش‌آموزان و کارش است.

 

هنگام خواندن این گزارش از مدرسه دولتی کی با او(Qibao)، مدرسه و شرایط و امکاناتش را با بسیاری از مدرسه‌های دولتی خودمان می‌سنجیدم. امکانات آموزشی ما بسیار ناچیز است و آموزشی که در مدرسه‌های کنونی ما ارایه می‌شود از کیفیت پایینی برخوردار است و با زندگی و زمانه کنونی، فرسنگ‌ها فاصله دارد. همین کیفی نبودن آموزش، در نابود کردن انگیزه دانش‌آموز و آموزگار و درنهایت ترک‌تحصیل دانش‌آموزان، سخت کارگر می‌افتد.

  اما از مدرسه و چند و چون کار آموزشی که بگذریم - که البته داستان بلندی است- عوامل بیرونی مهمی هم هستند که باعث می‌شوند شمار چشمگیری از نوجوانان و جوانان دست از تحصیل بردارند و جذب بازار کار شوند. هم‌اکنون اگر نگوییم در هر خانواده، دست کم در هر دو، سه خانواده، یک یا چند دانش‌آموخته دانشگاهی بیکار وجود دارد. چندی پیش یکی از بستگانم که در شرکتی عمرانی در شهرستان کار می‌کند می‌گفت در هر روز، چند لیسانس و فوق‌لیسانس به شرکت ما رجوع می‌کنند و حاضرند با حقوق ماهانه پیرامون ٥٠٠ ‌هزار تومان کار کنند؛ و البته ما هم نیرو نیاز نداریم. روشن است که در چنین شرایطی، ادامه تحصیل دیگر جاذبه و گیرایی ندارد. دانش‌آموزی در کلاس درس، برادرش را با پسر عمویش مقایسه می‌کرد. می‌گفت برادر من پسر درس خوانی بود که هم‌اکنون چند‌سال است لیسانس گرفته و بیکار است اما پسرعمویم، پسر شر و شوری بود که در سوم راهنمایی، درس را رها کرد و رفت بازار و هم‌اکنون، هم خانه دارد و هم خودرو، کار و بارش هم خوب است. درس به چه دردی می‌خورد و چرا من هم باید درس بخوانم که پدر و مادرم به زور مرا می‌فرستند مدرسه؟

 به هر رو، کودک بازمانده از آموزش - و به‌ویژه شمار بالای آن- در جامعه ما، یک واقعیت است. ریشه‌ها و بنیادهای گوناگون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی گوناگونی هم دارد. حل این دشواره، همانا، نیازمند بسیجی ملی است. همه ارکان حاکمیت، باید دست به دست هم دهند تا وضع از این‌که هست بهتر شود. اگرچه شوربختانه، دورنمای خوشایندی دیده نمی‌شود. هنگامی‌که سهم آموزش و پرورش در ایران از تولید ناخالص داخلی پیرامون یک‌درصد در ‌سال است- در ردیف فقیرترین کشورهای جهان- هنگامی که بودجه آموزش و پرورش در هر‌ سال میلیاردها تومان کسری دارد، هنگامی‌که حقوق آموزگار کفاف ١٥،١٠ روز زندگی ماهانه‌اش را هم نمی‌دهد، هنگامی‌که بیکاری در کشور بیداد می‌کند و ... آیا می‌توان امیدوار بود که کودکان بازمانده از آموزش، از این‌که هستند، بیشتر نشوند؟

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=8802

افزایش ساعت های درسی و کیفیت آموزش

 محمدرضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،14 مهرماه 93

معاون دبیرستان در واپسین دقیقه های ساعت چهارم دم درِ کلاس آمد و خواست تا برنامه ساعت های آموزشی تازه را در میان بچه ها پخش کنم. نگاهی به برنامه انداختم و دیدم که ساعت تعطیلی مدرسه از دو و پانزده دقیقه به دو چهل و پنج دقیقه افزایش یافته است. البته از روزهای نخست مهر شنیده می شد که در برخی مدرسه های تهران و استان ها ساعت آموزشی از 80 دقیقه به 90 دقیقه افزایش یافته است و برخی تشکل های صنفی استانی به شدت به این موضوع اعتراض کرده اند. از معاون پرسیدم چه شد که شما هم تغییر برنامه را اجرا کردید؟ گفت از منطقه تلفن زده اند و تاکید کرده اند که حتما باید بخشنامه اجرا شود! و خط و نشان کشیده اند که ...

 اما این دگرگونی چیست؟ و چرا معلمان و دانش آموزان با شنیدن آن به شدت اعتراض می کنند؟

برای پاسخ به پرسش های بالا باید کمی به گذشته برگردیم. در دوران وزارت حاجی بابایی در یک تصمیم شتاب زده و بدون کارشناسی های دقیق،روزهای آموزشی از شش روز به پنج روز کاهش یافت. گرچه بسیاری از کشورهای پیشرو در آموزش روزهای آموزشی پنج روزه دارند اما بی گمان زمینه های سخت افزاری و نرم افزاری این کار فراهم بوده و در یک ارزیابی نهایی به سود آموزش تمام شده است. برای نمونه در ژاپن هنگامی که آموزش و پرورش تصمیم به کاهش روزهای آموزشی گرفت،کاربدستان آموزش درونمایه های کتاب های درسی را متناسب با کاهش روز به اندازه یک ششم کاهش دادند. برای افزایش زمان حضور دانش آموزان در مدرسه،نخستین گام فراهم نمودن زمینه های درخور برای خوردن نهار و آرامش تن و جان آنها و آموزگاران شان می باشد و از همه بنیادین تر پدید آوری محیطی شاد و برانگیزاننده برای آنها. اما در دولت دهم با آن که درونمایه های آموزشی و ساعت های درسی تغییر نکرده بود،روزها به پنج روز کاهش یافته و در عوض ساعت های آموزشی را از سه زنگ به چهار زنگ  در روز افزایش دادند. یعنی تا پیش از آن ساعت رسمی مدرسه ها دوازده و نیم تا یک بود و پس از آن دو تا دو و نیم! این افزایش ساعت با توجه به این که از سویی فضای درخور برای نهار خوردن و آرامش پس از آن وجود ندارد و از سویی درس ها خسته کننده و روش های آموزشی کسالت آور و یکنواخت است،دانش آموزان و معلمان گرسنه و تشنه و خسته و کوفته زنگ چهارم را آغاز نموده و بی گمان زنگ های چهارم در مدرسه ها بی کیفیت ترین زنگ آموزشی هستند. افزون بر گریز دانش آموزان از درس و مشق،چون تمرکز درخور برای گوش دادن و یادگیری در این زنگ کم است،آنها برای گریز از این زمان کسالت آور به روش هایی دست می یازند تا این زمان خسته کننده را زودتر بگذرانند و آزاد! شوند. از این رو فشار بر آموزگاران در این زنگ به شدت افزایش پیدا کرده و سبب پدید آمدن تنش های فراوان میان آنها و دانش آموزان به ویژه در دبیرستان می گردد. اما بهانه نوشته این یاداشت نه یادآوری اجرای برنامه های بی بنیاد و شتاب زده وزیر پیشین که رفتار شگفت آوری است که کاربدستان آموزشی انجام داده اند. در شرایطی که آموزش در ایران کسالت آور و خسته کننده و گریزاننده است،آنها با افزایش ساعت های آموزشی از 80 دقیقه به 90 دقیقه بر آتش آشفتگی و بی برنامگی آموزشی نفت می پاشند و این فرایند را بیش از پیش خسته کننده و بی کیفیت می نمایند. همواره بر وزیران و کاربدستان آموزشی پیشین این خرده وارد بود که آنها از جنس معلمی نیستند و تصمیم ها و برنامه هایشان بسیار با فضای مدرسه و کلاس فاصله دارد. و یکی از افتخارهای وزیر تازه این بود که معلم است و از مدرسه به وزارت رسیده است. اما برخی از تصمیم ها در یک سال گذشته بازتاب دهنده شخصیت معلمی نبوده است. از این میان همین افزایش ساعت آموزشی است. هر کس تنها برای ساعتی خویش را به جای یک دانش آموز یا یک معلم قرار دهد،می تواند دریابد که ده دقیقه افزودن به ساعت های خسته کننده ی درسی چه فشاری – دست کم در این حال و روز آموزش در ایران – بر این دو گروه درگیر با آموزش وارد می کند. این فشار دانش آموزان را بیش از گذشته از آموزش فراری داده و آموزگارانشان را به انواع تنش های روحی و جسمی می کشاند و زمینه ساز بیماری های فراوانی خواهد شد. پس بهتر آن است که در این برنامه بازبینی نمایند.

در پایان پیشنهاد می شود:

  1. دست کم چند تن از تصمیم گیران آموزشی یک هفته به کلاس های درس بیایند و طعم شیرین! آموزش با امکانات کنونی را بچشند.

  2. ساعت های آموزشی را به جای خود برگردانند و در یک برنامه ریزی دراز مدت افزون بر کاهش درونمایه های درسی در اندیشه پدید آوری انگیزه زایی در آموزش باشند.

  3. معاون پرورشی وزاتخانه بیش از آن که بر بازگشت روزهای پنجشنبه به روزهای آموزشی پافشاری کنند و به جای تعیین روز با نشاط در مدرسه،تلاش کنند که همه روزهای آموزشی را با نشاط نمایند و کارگزان کوشش کنند تا با روش های گوناگون آموزش را برای دانش آموزان و معلمان دلچسب و خواستنی تر نمایند.

http://armandaily.ir/?News_Id=92101

زندگی در جزیره ای دورافتاده در زمانه ی جهانی شدن

به مناسبت پنجم اکتبر، روز جهانی آموزگار

مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،14 مهر 93

(این یادداشت با حذف بخش هایی از آن در روزنامه به چاپ رسید.)

 یونسکو،در سال 1994، پنجم اکتبر برابر 13 مهر را  "روز جهانی آموزگار" اعلام نمود. این روز هم اکنون در بیش از یک صد کشور جهان،و به ویژه در درون مدرسه ها،جشن گرفته می شود. امسال و سال گذشته علی اصغر فانی،وزیر آموزش و پرورش دولت یازدهم،در کاری ارزشمند،به فراخور و گرامی داشت این روز – البته پس از سال ها،که وزارت خانه ی آموزش و پرورش درباره ی آن خاموش بود- پیام دادند. در بخش هایی از پیام امسال ایشان می خوانیم : "«روز جهانی معلم» برای ملل مختلف ، یادآور این مهم است تا مبادا فراموشمان شود که رشد علوم مختلف و گسترش فناوری های نوین وامدار حضور معلمانی است که روزگاری، افق های نو را در برابر ذهن کودکان گشوده اند. این روز برای رهبران سیاسی جهان نیز حامل این پیام است تا فراموش نکنند حق آموختن و برخورداری از آموزش از مصادیق حقوق شهروندی در سراسر جهان است. عمومی بودن این حق صرف نظر از رنگ و نژاد، مسئولیت هایی را بر دوش حاکمان جوامع می گذارد تا در جهت «گسترش آموزش» و «پرورش استعدادها» تلاش کنند و نگاهی جامع و حمایتی قاطع از معلمان کشور خود داشته باشند. در جهان امروز حضور میلیون ها کودک محروم از آموزش ، ضرورت نیاز به معلم را برای تحقق حق برخورداری از آموزش و یادگیری را بیش از پیش نمایان می سازد. گرامیداشت روز جهانی معلم اقدامی نمادین است تا دولت ها و ملت ها در توسعه و گسترش «آموزش عمومی و رایگان» ، «تضمین کیفیت آموزش ها» ، «ارتقاء سطح برنامه های حمایتی از معلم» و «سرمایه گذاری و مشارکت» همه جانبه در امر آموزش وپرورش اهتمام جدی داشته باشند."

 روز جهانی آموزگار،همچنین چندین سال است که با پیامی از سوی یونسکو همراه است. پیام امسال این روز " هزینه کردن برای آموزگاران،سرمایه گذاری برای آینده" است. بد نیست که به پیام های چند سال گذشته این روز هم، نگاهی بیندازیم :

فراخوان برای آموزگاران بیشتر (2013) / به سود آموزگاران،موضع بگیرید! (2012) / آموزگاران برای برابری جنسیتی (2011) / برای اصلاحات،آموزگاران را دریابید (2010)

 روشن است که یونسکو و دیگر سازمان هایی که جشن روز جهانی آموزگار را ارج می نهند و به مناسبت آن پیام می دهند- همانند آموزش جهانی،EI- به دنبال این هستند که در روز جهانی آموزگار،هم توجه و هشداری به شرایط کاری آموزگاران بدهند و هم وظیفه های آموزگاران را یادآوری نمایند. روز جهانی آموزگار،که در فرآیند پیچیده و بزرگ "جهانی شدن" معنا و مفهوم می یابد، سمبل و نشانه ای است از آموزش جهانی با تاکید ویژه بر پایه اساسی آن : آموزگار. آموزگاری با اندیشه و دل نگرانی های جهانی،آشنا با چالش های فرهنگی - اجتماعی دنیای نوین و برخوردار از شرایط استاندارد جهانی کار و معیشت یک آموزگار. روز جهانی آموزگار،اشاره به آموزگار جهانی دارد. کسی که جهانی می اندیشدبه شاگردش حقوق و اخلاق جهانی می آموزد: حقوقی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و اخلاقی استوار بر ارکانی همچون "فرهنگ همبستگی و عدالت اجتماعی و اقتصادی، فرهنگ عدم خشونت و احترام به هر شکلی از حیات، فرهنگ تساهل و راستگویی، فرهنگ حقوق مساوی برای جمیع انسان ها."

 نباید از خاطر دور داشت مساله کلیدی آموزش و پرورش نوین،دیگر کشمکش بر روی حقوق آموزگاران نیست، انفجار دانش و پرورش انسانی جهانی است. به زبان الوین تافلر: "در عصر حاضر مهارت های فرهنگی عمومیت یافته، از داخل کتاب های درسی یا کلاس های آموزشی به تنهایی حاصل نمی شود بلکه مستلزم آن است که شخص بداند در جهان فراسوی خانه و خیابان و محل سکونتش چه می گذرد... آموزش و پرورش به مفاهیم تازه ای نیاز دارد که آنقدر عمیق باشد که از مسائل بودجه، تعداد شاگردان، حقوق معلم و تعارضات سنتی بر سر برنامه و بسیاری از مسائل دیگر به مراتب فراتر می رود."

 اما،به راستی،بزرگ ترین پیام روز جهانی آموزگار،برای من آموزگار ایرانی،چه می تواند باشد؟ یعنی روز جهانی آموزگار،هم اکنون و در این زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم درباره ی چه چیز مهمی به آموزگار ایرانی هشدار می دهد و آن را یادآوری می کند؟ روز جهانی آموزگار،از آموزگار و آموزش و پرورش جهانی سخن می گوید،آموزگار ایرانی،هم اکنون،برای جهانی شدن و برای ورود به جهان نوین،و از آن میان جهان نوین آموزش،به چه چیزهایی نیاز دارد؟

 از دید این نگارنده،می توان گفت که پیش از هر چیز،ما به زبان و اندیشه ای جهانی نیازمندیم. همانا که زبان جهانی،پیش نیاز اندیشه ی جهانی است. یکی از بزرگ ترین ضعف های بیشتر ما آموزگاران ایرانی این زمان، ندانستن زبان انگلیسی است. از دید این نگارنده،پیام روز جهانی آموزگار،برای آموزگار کنونی ایرانی،بایستی چیزی در این مایه ها باشد : "آموزگاران،زبان انگلیسی را فراگیرید!"

 بیشتر ما آموزگاران ایرانی،زبان انگلیسی را نمی دانیم. نه می توانیم آن را بخوانیم و دریابیم و نه می توانیم آن را بنویسیم و بگوییم. در زمانه ی جهانی شدن می زییم اما در گستره ی آموزش، گویی در جزیره ای دور افتاده بسر می بریم؛ ناآگاه از همه جا! روز جهانی آموزگار، هشداری است به ما که اگر به دنبال پویایی بیشتر هستیم باید بتوانیم با جهان آموزش،در پیوند باشیم. ناگفته پیداست که یکی از ابزارهای بایسته ی این پیوند،دانستن زبان مشترک است. با دانستن زبان انگلیسی،و در این زمانه ای که اینترنت،دسترسی به رسانه های جهانی را بسیار آسان نموده،در واقع هر آموزگار با انگیزه ای می تواند به گونه ای "آموزش و پرورش تطبیقی روز" دست بزند و بر پویایی اندیشه های آموزشی اش بیفزاید.

 http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=67&pageno=17

کلاس حاضر است؟

                  عزت اله مهدوی،ص آخر روزنامه ی شهروند،14 مهرماه 93

می بینی معاون مدرسه آمده جلوی در اتاق دبیران و می شنوی که "کلاسها حاضره"،

کافی است پله های یک طبقه یا دوطبقه را طی کنی تا برِسی به کلاس.

در را که باز می کنی دو یا چند نفر بگویند"برپا"،تو  هم بگویی "خواهش می کنم بفرمایید" و مواظب باشی که با بلند نشدن بعضی ویا حرف زدنشان با هم ، و اکثراً در همهمه ای و خنده ای بی موقع ، به هم نریزی و با همان وقار اولیه به چشم هایشان که دو دو می زنند نگاه کنی و برَوی به استقبال انتظارشان ،با طرح لبخندی از روی مهربانی .

و با دقت جاهای خالی را که هرکدام جای شاگردی است و هندسه ای از احساسی و تعلقی ،جستجو کنی.

  حالا سعی می کنی در کلاس باشی نه محبوس چهار دیواری گچی و مرده اتاقی و در کنار اجسامی ساکن .

از لای نیمکتها رد می شوی تا حضورت را در طول وعرض میدان فعالیتت تثبیت کنی.هریک از آنها در دالانی ناشناخته فقط سرک می کشند ویک مرتبه متوجه می شوی که روبروی توده هایی از اشکال و احجام ایستاده ای وغم دنیا در دلت سنگینی می کند.

دوست داری سرت را برگردانی به طرف تخته سیاه وکاش تمییز باشد که نیست.تخته پاکن را بر می داری از بالا خیلی با حوصله در طول اسفنج ویا نمد آن، رو به پایین پاک می کنی.

از پشت سرت فضای سنگین و خسته کننده را حس می کنی ،سعی می کنی با خط خوب وصاف بنویسی " شاگردانم از عمق قلبم دوستتان دارم"و کلاس می ترکد.برمی گردی. بیشتر اشباح رفته اند و بعضی صورتها مهربان تر به نظر می آیند.امیر محمد  جسارت نشان می دهد و می گوید "خسته نباشی!"و دوباره کلاس مثل بمب می ترکد.سپهر با چاشنی خنده وشوخی می پراند"شما هم دوست داشتنی هستی آقا معلم". باز می خندند ،برای لحظه ای ذهنت به طرف قفسه ای می خزد که دیروز با گفتگو های زنگ تفریح در دفتر معلمان پر شده بود از این کلمات :"نباید به بچه ها  رو  داد باید فقط درسو گفت و خلاص." ، تو که قلبت به ضربان بیشتری می زند یک کمی مردد می شوی که" چطور این فضای سنگین و دلسرد کننده را باید شکست ؟" زیر نوشته ات اضافه می کنی "درس امروز ...

اما کلاس حاضر نیست.سالهاست که کلاس ها حاضر نیستند. با خودت می گویی چشم های بی گناه این بچه ها در کلاس ،پی چه چیزی می گردند همچنانکه دیشب وقتی از خواب پریده بودی و چند دقیقه ای را با این موضوع ور رفته بودی.اما من می دانم که ضربان قلب تو بازهم می گویند که :"کاش کلاسها حاضر باشند."

http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=8481

به بهانه ی روز جهانی معلم

محمد تقی فلاحی،تارنمای کانون صنفی معلمان ایران،13 مهر 93

برای بسیاری از معلمان ایران و شاید اکثر آنان روز جهانی معلم بسیار غریب تر از روز دوازدهم اردیبهشت است. اگر دومی به زور جملات تکراری و کلیشه ای صدا و سیما در طول یک هفته به هرحال معلمان را اندکی به یاد شغل خود می اندازد و آن چه می خواستند باشند و نیستند؛ روز جهانی معلم به کلی دچار بایکوت خبری از جانب رسانه های رسمی است. دلیل آن را هم واقعاً کسی نمی داند و اینکه یادی از این روز و برگزاری مراسمی در آن چه خطری برای چه کسی دارد؟ و چرا عده ای را دلواپس می کند؟

از سوی دیگر اما خواه یاد و یادواره ای برای 13 مهر (5 اکتبر) باشد و خواه نباشد، واقعیت آن است که آموزش و پرورش ما درروندی قهقرایی سیر می کند و سال به سال از آنچه در جهان آموزش رخ می دهد، بیشتر فاصله می گیرد. این سخن البته هرگز به این معنا نیست که آموزش و پرورش در دنیای بیرون از ایران بی عیب و نقص پیش می رود و تنها ماییم که جامانده ایم. نکته ی مورد نظر این است که آموزش در کشور ما دچار شکافی عمیق و فزاینده با آن چه آموزش مدرن نامیده می شود، شده است. به لحاظ فلسفه ی آموزش هرگز تفکر روشن و مشخصی نداشته ایم. به ویژه در سال های اخیر در حالی که همواره آن چه فلسفه ی آموزشی غربی می خوانیم را مردود دانسته ایم، خود نیز حرف نو و قابل قبولی نداشته ایم. آخرین سندی که با تبلیغاتی آزار دهنده به عنوان حرف آخر روی میز قرار گرفت سند تحول بنیادین بود. این سند در حالیکه سرشار از واژگان با بار ایدئولوژیک بود، نشانی از خرد و اندیشه در بر نداشت. با نگاهی پر تعصب انسانی را می خواهد بسازد که خدا نیز تاکنون آن را نیافریده است.

واقعیت آن است که تمدن جدید در جهان توسعه یافته بر مبنای باور به انسان بنا شده و آموزش نوینِ محصولِ این تمدن نیز برمبنای انسان باوری و خرد انتقادی است. می توان ده ها ایراد به این تمدن گرفت که انسان های ساخته شده اش با انسان سازی های ادعایی اش همخوانی ندارند؛ اما نمی توان انکار نمود که انسان باوری و خرد انتقادی بود که تحولی فراتر از انقلاب کوپرنیکی در شیوه ی تفکر و الگوهای زیست انسان ایجاد نمود و مبنایی شد برای جهش تمدنی بشر که همچنان نیز دست کم در بعضی عرصه ها به پیش می تازد.

سال هاست در آموزش و پرورش ایران از آشفتگی های فراوان رنج می بریم. در حالی که توان جداشدن از دلبستگی های ایدئولوژیک و تنگ نظری های ویژه این نوع تفکر را نداریم؛ قادر به ارائه الگویی قابل دسترسی از انسان مورد نظر خود که آموزش وپرورش بتواند آن را عملی سازد نیستیم. رعایت هنجارهایی را از دانش آموزان می خواهیم که متعلق به دنیای امروز نیست. این نوع شیوه ی تربیتی نه تنها با تحولات امروز جهان همراه نیست، حتی نمی تواند خود را با تحولاتی که در متن جامعه ی ایرانی رخ داده است، همراه نماید. در برخورد با دنیای اطلاعات و ارتباطات امروز راهی جز ممنوعیت و تقابلِ البته بی حاصل نمی شناسد. نتیجه آن که تعلیم و تربیت رسمی ما نفوذی عمیق در ذهن و رفتار فرزندان مان نمی یابد و برعکس هر آنچه از طریق غیر رسمی، ارتباطات خارج از مدرسه در گروه های همسالان و زندگی واقعی خانوادگی می یابند؛ تفکرات و هنجارهای آنان را شکل می دهد.

جهان به راه خود می رود و متن جامعه ی ایرانی نیز. آموزش و پرورشی که بخواهد جزیره ای جدا از زیر و بم فرهنگ جهانی باشد، محکوم به شکست است. 

 http://moaleman.org/index.php?option=com_k2&view=item&id=685:2014-10-05-06-39-08&Itemid=635

روز جهانی معلم

محمدرضا نیک نژاد،تارنمای کانون صنفی معلمان ایران،13 مهر 93

                     درمیان نو آوری های  انسان، دوهنر از بقیه  دشوارتر است ؛هنر  کشور داری وهنرمعلمی

                                                                          کانت

         از گذشته های دور همواره کسانی که نقش آموزش را عهده دار بوده اند،مورد پاسداشت و نکوداشت ویژه قرار می گرفته اند. این موضوع را می توان به فراوانی در آثار به جا مانده از گذشته به روشنی دید. با پایان حکمرانی کلیسا بر آموزش و آغاز رنسانس،ضرورت توجه به آموزش بیش از پیش احساس شد. با رشد جمعیت جهان ،پیشرفت دانش و فن آوری،پیچیدگی روابط اجتماعی،اقتصادی و انسانی نقش آموزش،روش های آن و در پی اش آموزش دهنده،پر رنگ تر گردید. از این رو بود نهادهای آموزشی و ساختارهای اداری و مدیریتی آن  شکل گرفتند و هر روز کارکرد آنها در جهان،گسترش بیشتری یافت .

         پاگرفتن ساختاری که کارکرد ویژه اش آموزش کودکان و نوجونان و جوانان است،آغازی بر دوره نوینی از آموزش در جهان بود. به دلیل نقش آموزگار در این ساختار نو،گرامیداشت او و جایگاهش،به شکل بایسته ای خودنمایی می نمود.  

          در کشورهای گوناگون گرامیداشت معلم به روش ها و در زمان های گوناگون برگزار می گردد. اما نخستین گام های جهانی شدن این روز،در سال1944 به وسیله آموزگاری در آمریکا  به نام خانم متی ویت برداشته شد. وی در پی آن بود که دولتمردان را راضی کند،روزی را به عنوان روز معلم تعیین کنند. در این راه بسیار تلاش کرد تا اینکه بعد از نُه سال - یعنی در سال 1953 - کنگره آمریکا  نخستین روز ماه می را  به عنوان روز معلم و هفته  نخست آن را بعنوان هفته معلم نام گذاری کرد.

         در سال 1947 نیز- یعنی 3 سال پس از نخستین تلاش های خانم ویت - نماینده چین در نخستین جلسه کنفرانس جهانی یونسکو با طرح امتیازاتی برای معلمان جهان، و با ارائه پیش نویسی خواستار فراهم شدن شرایط بهتر مادی ومعنوی برای معلمان گردید. در سال های آینده از دل این پیش نویس سفارش نامه ای در سیزده فصل و146 بند بیرون آمد،که سازمان جهانی یونسکو با همکاری سازمان جهانی کار،برای دفاع از حقوق معلمان جهان تهیه نمودند. 5 اکتبر 1966 در شهر ژنو این سفارش نامه در نشست مجمع عمومی به تصویب رسید. در سال 1994 در چهل و چهار و مین نشست وزرای آموزش و پرورش کشورها و به پیشنهاد رییس وقت سازمان جهانی یونسکو، روز تصویب این سفارش نامه به عنوان روز جهانی معلم به رای گذاشته شد. در آن روز پیشنهاد به تصویب نمایندگان  کشورهای جهان،از جمله ایران رسید. از آن تاریخ تا به کنون هر سال یونسکو با برگزاری مراسم گوناگون،تهیه پوستر و طرح شعارهایی،مقام معلم را گرامی می دارد. روز جهانی معلم مورد پذیرش جهانیان قرار گرفت. البته سالهاست از طرف وزارت آموزش وپرورش ایران به گونه ای گمان برانگیز مورد بی توجهی قرار گرفته و می گیرد!

          بنا به اهداف تعیین شده برای سامانه آموزشی در هر زمان،شیوه های آموزش دگرگون می  شود. برای مثال در عصر صنعتی که تولید انبوه هدف محسوب می شد،همگانی و اجباری کردن آموزش، و پرورش کارگر ماهر در اولویت بود. اما در عصر فراصنعتی که هدف آموزش،پرورش انسانی دانا و توانا و با نگرشی جهانی است،آموزش نوین بر پایه ی دگرگونی در بینش نوآموزان سامان داده شده است. هدف ها هر چه باشد،نیازمند معلمانی آشنا با آنها و روش های آموزش است. از این روست که نقش معلم در جهان کنونی نقشی بی همتا است. اهمیت بیش از پیش معلم در رشد اجتماعی،اخلاقی،اقتصادی و فرهنگی ملت ها بر هیچ کس پوشیده نیست. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به معلمانی دانا و توانا نیازمند است،زیرا نخستین جرقه های اندیشه،دانایی و پیشرفت در مدارس زده می شود. در این جهان،گرامیداشت معلم یکی از ضرورت ها به نظر می آید. اما این نکو داشت باید از سطح شعار بالاتر آمده و نگاه ویژه خویش را به زندگی مادی و معنوی معلمان متمرکز کند. معلمِ درگیر در پیش پا افتاده ترین نیازهایش توان و انگیزه  درخور برای هدایت نوآموزان به سوی اهداف آموزشی را ندارد. امروزه گرفتاری های جهانی مانند آلودگی هوا،آب شدن یخ های قطبی،بیماری های جهانی مانند ایدز،سرطان،ابولا،جنگ های خشونت بار منطقه ای و فرا منطقه ای،ظهور تندروهایی مانند داعش و القاعده و ... و هزاران گرفتاری دیگر نقش آموزش را بیش از گذشته به رخ انسان می کشد و بی گمان معلم در این آشفته بازار آلودگی و بیماری و خشونت و خون ریزی می تواند مانند پیامبری همه مردم جهان را به سوی آرامش و آسایش رهبری نماید. در پایان با آرزوی روزهایی بهتر برای انسان ها در سراسر جهان،پنجم اکتبر را به همه معلمان جهان شادباش گفته و جملاتی از سفارش نامه یونسکو را باهم مرور می کنیم:

*با توجه به  نقش اساسی معلمان در پیشرفت آموزش و در نهایت  به منظور توسعه جامعه بشری و پیشرفته،پشتیبانی از معلمان اهمیت می یابد.

* این سفارش نامه در نظر دارد ضمانت لازم را برای بهره مندی معلمان از جایگاه متناسب با نقش پویا ی خویش در جامعه،فراهم کند.

 * می بایست تاکید نمود که پیشرفت در آموزش و پرورش بستگی بسیار زیادی به کیفیت و توانایی کسانی دارد که آموزش می دهند. پرورش و چگونگی انجام آن ویژه ی معلمان است.

* همه مراحل استخدام و تدارکات برای معلمان،باید از هرگونه تبعیض نژادی،رنگ،جنس،مذهب،عقیده سیاسی، خاستگاه ملی یا اجتماعی و یا وضعیت اقتصادی مبری باشد.

 *بر اساس اهمیت نقش معلم،مسئولین آموزشی باید انگیزه های مناسب برای تدریس فراهم نمایند. همچنین با استفاده از موازین حقوقی مکان های لازم برای تدریس در نظر گرفته شود.*

* مقام و منزلت معلم از دیدگاه یونسکو،ترجمه محمد تقی سبزواری،انتشارات مرسل

http://moaleman.org/index.php?option=com_k2&view=item&id=683:2014-10-05-06-02-49&Itemid=635

پیام روز جهانی آموزگار،آنگونه که می پسندم

مهدی بهلولی،تارنمای کانون صنفی معلمان ایران،13 مهر 93

روز جهانی آموزگار( پنجم اکتبر برابر سیزدهم مهرماه) هر سال با پیامی جهانی همراه است. پیام امسال (2014) " هزینه کردن برای آموزگاران،سرمایه گذاری برای آینده" است. بد نیست که به پیام های چند سال گذشته این روز هم،نگاهی بیندازیم : فراخوانی برای آموزگاران بیشتر (2013) به سود آموزگاران،موضع بگیرید! (2012) آموزگاران برای برابری جنسیتی (2011) برای بهسازی،آموزگاران را دریابید (2010) روشن است که یونسکو و دیگر سازمان هایی که جشن روز جهانی آموزگار را ارج می نهند و به مناسبت آن پیام می دهند- همانند EI آموزش جهانی- به دنبال این هستند که در روز جهانی آموزگار،هم توجه و هشداری به شرایط کاری آموزگاران بدهند و هم وظیفه های آموزگاران را یادآوری نمایند. اما من چند روزی است که با خود می اندیشم که هم اکنون،بزرگ ترین پیام روز جهانی آموزگار،برای من آموزگار ایرانی،چیست؟ یعنی روز جهانی آموزگار،هم اکنون و در این زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم درباره ی چه چیز مهمی به آموزگار ایرانی هشدار می دهد و آن را یادآوری می کند؟ روز جهانی آموزگار،از آموزگار و آموزش و پرورش جهانی سخن می گوید،آموزگار ایرانی،هم اکنون،برای جهانی شدن و برای ورود به جهان نو به چه چیزهایی نیاز دارد؟ از دید این نگارنده،می توان گفت که پیش از هر چیز،ما به زبان و اندیشه ای جهانی نیازمندیم. همانا که زبان جهانی،پیش نیاز اندیشه ی جهانی است. یکی از بزرگ ترین ضعف های ما آموزگاران ایرانی این زمان، ندانستن زبان انگلیسی است. از دید این نگارنده،پیام روز جهانی آموزگار،برای آموزگار کنونی ایرانی،بایستی چیزی در این مایه ها باشد : "آموزگاران،زبان انگلیسی را فراگیرید!" بیشتر ما آموزگاران ایرانی،زبان انگلیسی را نمی دانیم. نه می توانیم آن را بخوانیم و دریابیم و نه می توانیم آن را بنویسیم و بگوییم. در زمانه ی جهانی شدن می زییم اما در گستره ی آموزش، گویی در جزیره ای دور افتاده بسر می بریم؛ ناآگاه از همه جا! روز جهانی آموزگار، هشداری است به ما که اگر به دنبال پویایی بیشتر هستید باید بتوانید با جهان آموزش،در پیوند باشید. ناگفته پیداست که یکی از ابزارهای بایسته ی این همبستگی و پیوند،دانستن زبان مشترک است. با دانستن زبان انگلیسی،و در این زمانه ای که اینترنت،دسترسی به رسانه های جهانی را بسیار آسان نموده،در واقع هر آموزگار با انگیزه ای می تواند به گونه ای "آموزش و پرورش تطبیقی روز" دست بزند و بر پویایی اندیشه های آموزشی خود بیفزاید. [تارنمای کانون صنفی معلمان ایران به منظور گرامی داشت مقام معلم پرونده ی ویژه ای را بل مضمون روز جهانی معلم گشود که از بسیاری از معلمان و کنشگران عرصه تعلیم تربیت درخواست نمود تا مطالبی به بهانه این روز برای ما ارسال کنند. بسیاری اجابت کردند و حاصل لطفشان مجموعه ای است که می بینید. امید است در پرونده های بعدی با اعلان عمومی بر کیفیت و کمیت مطالب افزوده شود.]

 http://moaleman.org/index.php?option=com_k2&view=item&id=684:2014-10-05-06-26-05&Itemid=697

بیانیه ی کانون صنفی معلمان ایران (تهران) به مناسبت سیزدهم مهر(پنجم اکتبر) – روز جهانی معلم

 

به نام خداوند جان و خرد

بیانیه ی کانون صنفی معلمان ایران (تهران) به مناسبت سیزدهم مهر(پنجم اکتبر) – روز جهانی معلم

در دوران انفجار اطلاعات و همه گیر شدن رسانه ها و کوچک شدن جهان،واژه هایی مانند جهانی شدن،جهان شهروندی، اخلاق جهانی و .... بسامد فراوانی یافته است. همبسته شدن رویدادهای جهانی و فرو ریزی مرزها و دیوارهای آهنین میان کشورها بیش از پیش به چشم می آید. در جهان امروز آلودگی محیط زیست تنها گریبان کشورهای بی مبالات در این باره را نمی گیرد و آسیب دیدگی لایه اوزن همه ی ساکنین زمین را به چالش گرفته است. جنگ در اکراین دامن هواپیمای مالزیایی و سرنشینان نگون بخت آن را می گیرد و انقلاب های عربی در تونس و مصر سیل آوارگان را به مرزهای اروپای سبز می رساند. ظهور آدم کشانی مانند طالبان و داعش افزون بر درگیر کردن بسیاری از کشورهای خاورمیانه،پای کشورهایی از دورترین نقاط جهان را به افغانستان و عراق و سوریه باز می کند و امروز بیش از هر زمان دیگر احساس " بنی آدم اعضای یک پیکرند" را به ذهن متبادر می نماید. در این جهان پر آشوب،روزهایی با پیشوند جهانی به چشم می خورند که نشان از دردهایی مشترک دارند و شاید درمانی مشترک! روزهای جهانی محیط زیست،هوای پاک،مبارزه با بیماری هایی مانند سرطان،ایدز و همینطور روزصلح،کارگر، ... از آن جمله اند. 5 اکتبر برابر با سیزده مهرماه نیز به عنوان "روز معلم" در جهان نکو داشته می شود. یونسکو با همکاری سازمان ملل و آموزش بین الملل این روز را در سراسر جهان  به یادآوری جایگاه معلم و نقش او در دگرگونی اندیشه ها و باورها جشن می گیرد و پاس می دارد.

در ایران اما به دلایلی ناروشن این روز که به هیچ روی جنبه ی سیاسی ندارد، به سکوت برگزار می شود. گرچه این سکوت رسمی،مانعی برای بازاندیشی درباره ی آموزش و پرورش ایران و نسبت آن با آموزش و پرورش پیشرو در جهان،همچنین بررسی جایگاه معلمان در ایران نیست.

در میان اکثر کشورهای دنیا مسئولیت دولت ها برای تأمین آموزش و بهداشت همگانی امری پذیرفته شده است. در ایران نیز طبق قانون اینچنین است! اما همواره این دو امر حیاتی مورد غفلت واقع شده اند. در حالیکه سالانه میلیاردها تومان برای مقابله ی اغلب بی ثمر با ناهنجاری های اجتماعی و درمان بیماری های قابل پیشگیری هزینه می کنیم؛ نه تنها حاضر به پرداخت نیمی و یا حتی کمتر از آن مبلغ برای تقویت آموزش های پایه ای و پیش گیری از نابسامانی های اجتماعی نیستیم، که سال به سال سهم آموزش را از مجموعه ی اعتبارات دولتی کاهش هم داده ایم. در مقابل،با انواع ترفندها تلاش شده بار هزینه های آموزشی بر دوش ناتوان اکثریت ملت گذاشته شود. در حالی که به نام مشارکت دادن مردم انواعی از مدرسه های غیردولتی، نمونه دولتی، هیئت امنایی، هوشمند . . . و پدیده ی نوظهور مدارس اجاره ای را شاهد هستیم؛ دولت های مختلف هرگز حاضر نبوده اند اندک اختیاری به سرمایه گذاران و یا والدینی بدهندکه با پول خود نیازهای مدرسه را تأمین می نمایند. دولت های مختلف نه تنها حاضر نبوده اند اندکی از تمرکز گرایی شدید حاکم بر آموزش و پرورش بکاهند بلکه در طی سال های اخیر همواره تلاش شده بار ایدئولوژیک درس ها را افزایش دهند و برحاکمیت دولت سالاری در آموزش بیفزایند.این نوع آموزش به دلیل تنگ نظری ها و تمرکز گرایی شدید، مانع ابتکارات منطقه ای و درون زا در مدارس شده از موانع مهم مشارکت معلمان، والدین و دانش آموزان در پیشبرد امور مدرسه است. جدا افتادگی مدرسه های ما از تحولات نوین آموزش در جهان و حتی از تحولات در متن جامعه و خانواده ایرانی یکی از نتایج چنین روشی در آموزش است.

از زیان های دیگر این روش کاهش ارزش و کرامت شغل معلمی است. این شغل که در یک بستر مناسب می تواند سرشار از نوجویی، خلاقیت و نشاط باشد، زیر سایه ی سنگین بوروکراسی و حاکمیتِ بخش اداری بر جزئی ترین امور مدارس، معلمان را به وظیفه بگیرانی تبدیل می نماید که به رغم عدم رضایت شدید از نادیده گرفته شدن از جانب تصمیم گیران، کوچک ترین تمایلی برای یاری رساندن به تغییر شرایط کسالت بار مدارس از خود نشان نمی دهند.

روز جهانی معلم همچنین فرصتی است برای یادآوری این نکته که در دنیای امروز حکومت هایی از رضایت نسبی مردمی و در نتیجه ثبات و امنیت بالاتر برخوردارند که فرصت های بیشتری به مردم برای مشارکت سازمان یافته در امور مختلف جامعه را می دهند. توده گرایی و مطرح نمودن شعارهای عوام پسند روی  دیگر سکه ی ضدیت با نهادهای مدنی و سازمان یافتگی مردم در قالب تشکل های مردم نهاد است. کانون صنفی معلمان از دولت تدبیر و به ویژه وزارت خانه های کشور و آموزش و پرورش به طور جدی انتظار دارد با استفاده از چنین مناسبت هایی به وظیفه قانونی خود عمل کرده و شرایط مناسب برای فعالیت آزادانه ی نهادهای مدنی را فراهم نمایند. همچنین در این روز که امسال مصادف با یکی از بزرگترین عیدهای مسلمانان است، شرایط آزادی معلمانی که به دلیل فعالیت های صنفی اما با اتهامات سیاسی و امنیتی به زندان محکوم شده اند فراهم آورده شود.

کانون صنفی معلمان در روزی که در دنیا به نام معلم نامیده شده است، از دولت محترم می خواهد همان گونه که در پی بهبود بخشیدن به وضعیت اقتصادی و سیاست خارجی کشور می باشد؛ با استفاده از چنین فرصت هایی در پی التیام بخشیدن پاره ای از زخم هایی باشد که به ویژه در دولت های نهم و دهم بر پیکر فرهنگ و آموزش در این کشور وارد شده است. از نگاه ما برای جلوگیری از بیشتر شدن شکاف عمیق میان آموزش کشور با آموزش پیشرو در جهان، انجام اقدامات زیر بسیار ضروری است :

  • ما نیازمند دگرگونی عمیق در الگوها و نظام آموزشی کشور هستیم. بازی با اعداد آن گونه که در سال های اخیر صورت گرفته راه به جایی بهتر از شرایط کنونی نخواهد برد. میلیون ها کودک و نوجوان ایرانی یعنی بهترین سرمایه های کشور در نظام خلاقیت کُش کنونی، در بهترین حالت، به انباری برای انباشتن اطلاعات غیر ضروری تبدیل می شوند که گرچه مطالب نیازموده زیادی را در حافظه دارند اما «سواد زندگی» ندارند.

  • آموزش با کیفیت حق انسانی و قانونی تمام فرزندان این سرزمین است. اگر به دنبال عدالت، امنیت و ثبات اجتماعی، برتری علمی دست کم در منطقه، بهره وری بالای اقتصادی و. . . هستیم، به نام کمبود منابع با تبدیل نمودن آموزش با کیفیت به کالایی گران قیمت، کودکان نه چندان کم تعداد غیر برخوردار در جامعه را از این حق انسانی محروم نکنیم. بی تردید سرمایه گذاری برای آموزش اینان بیش از انرژی هسته ای و ابزار های رزمی بر توسعه امنیت و ثبات کشور می افزاید.

  • مشارکت رمز بهبود شرایطِ آموزش در کشور است. اگر دولت ها می خواهند حامی آموزش و پرورش عمومی باشند، لازم است با فاصله گرفتن از دولت سالاری و با ظرفیت سازی، زمینه ی مشارکت گسترده معلمان، کادر مدارس، خانواده ها و نهادهای مدنی در امور آموزش و پرورش را فراهم نمایند. به خانواده ها نباید به عنوان منبع تأمین مالی مدرسه و به معلمان نباید به مثابه سربازان گوش به فرمان نگاه کرد.

  • در روز جهانی معلم ما خواهان آزادی معلمان زندانی، توقف اجرای حکم همکارانی که احکام قضایی یا اداری دارند و همچنین بازگشت به کارِ فوریِ آن تعداد از همکارانی هستیم که با اتهامات سیاسی و صنفی سال هایی از عمر خود را در زندان به سر برده اند. و به دلیل واهی عدم حضور در محل کار (حتی قبل از شروع دوران محکومیت) از آموزش و پرورش اخراج شده اند و سوابق و تجربیات گاه تا حدود بیست سال آنان نادیده گرفته شده است. این همکاران حتی اگر جرمی هم مرتکب شده بودند، تاوان آن را پرداخته اند. بنابراین دلیلی برای ادامه اخراج آنان وجود ندارد. لازم است وزارت آموزش و پرورش دولت تدبیر زمینه بازگشت به کار سریع آنان را فراهم نماید. اصلی که حتی در دوران سیاه پهلوی نیز دست کم در مورد معلمان و استادان دانشگاه رعایت می شد و پس از طی دوران محکومیت، به شغل قبلی خود باز می گشتند.

    ...

     باری در جهان همبسته و البته آشفته کنونی، جایگاه پیامبر گونه معلم بر کسی پوشیده نیست. او از سویی برخاسته از متن جامعه و آشنا با همه کاستی ها و ارزش های سرزمینی خویش است و از دیگر سو پرچم دارِ دگرگونی های سازنده و تازه در کشور و جهان خویش. معلم در جهان دهکده شده ی کنونی باید مانند هر اندیشمند دیگری جهانی بیندیشد و بومی عمل کند. پس بی گمان باید فرهیخته ای باشد در تراز جهان کنونی - با همه دردهای کهنه و تازه اش. جهان امروز معلمی می خواهد که نقش سنتی و دایره المعارفی خویش در آموزش دانش های بی فایده و دور از زیست روزمره کودکان و نوجوانان را به فراموشی سپارد و دانش آموزان را همچون راهنمایی کار بلد و خردمند به سوی زیستی اخلاقی – انسانی هدایت نماید. پیش نیاز پرورش چنین معلمانی،سرمایه گذاری و تمرکز بر جایگاه و نقش او در جامعه خویش و جامعه ی جهانی است. از این روست که شعار امسال سازمان یونسکو و آموزش جهانی نیز بر هزینه کرد برای معلم تاکید دارد.

     

    "سرمایه گذاری برای معلم،سرمایه گذاری برای آینده است"

     

    کانون صنفی معلمان ایران(تهران) – 12/7/93

 

گسترش هنرستان ها،چالش ها و پرسش ها

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،12 مهر 93

(این یادداشت با حذف بخش هایی از آن – از آن میان همه ی دو بند[پاراگراف] پایانی- در روزنامه به چاپ رسید.)

برابر برنامه پنجم توسعه،تا پایان سال 94 باید 50 درصد از دانش آموزان ایران در رشته های فنی و حرفه ای ،و کار و  دانش،مشغول به تحصیل باشند. این آمار هم اکنون چیزی نزدیک به 45 درصد است. دولت دهم و فرادستان آموزش و پرورش آن،بسیار کوشیدند که شمار دانش آموزان هنرستان و کار و دانش را به روش های  گوناگون- و از آن میان روانه ساختن دانش آموزان تجدید شده سال نخست دبیرستان به هنرستان ها و رشته های کار و دانش-  بالا ببرند و حتی صحبت از آمار 70 درصدی به میان می آوردند. یعنی گفته می شد که اگر روند افزایشی فرستادن دانش آموزان به رشته های فنی ادامه یابد تا پایان سال 94 حدود 70 درصد دانش آموزان ایران در هنرستان ها و رشته های کار و دانش تحصیل خواهند کرد. اما در برابر این برنامه،پرسش ها و چالش هایی وجود داشته و دارد. نخستین پرسش این است که به راستی چنین کاری چه ضرورتی دارد؟ پاسخی که بسیار شنیده شده و می شود این است که دانش آموختگان رشته های فنی،آسان تر جذب بازار کار می شوند و به ویژه در کشورهای توسعه یابنده و رو به صنعتی شدن،یادگیری مهارت و فن،بر یادگیری آموزه های نظری رشته های دبیرستانی،اولویت دارد. اما تا جایی که این نگارنده می داند تاکنون هیچ پژوهش جدی،درستی این پاسخ را نشان نداده است. کنکور- گذشته از درستی یا نادرستی آن- هم اکنون دهه هاست که در ایران،سنجی برای ارزیابی عملکرد دبیرستان ها و هنرستان هاست. یعنی با اعلام نتیجه های کنکور،روشن شده و می شود که چه درصدی از دانش آموزان،توانسته اند به دانشگاه راه یابند. اما جذب بازار کار شدن،چه سنجی دارد؟ به راستی چه میزان از دانش آموزان هنرستانی و یا کار و دانش،در رشته های مرتبط با تحصیل خود، جذب بازار کار می شوند؟ بر پایه تجربه و مشاهده های خود و شماری دیگری از همکارانم در هنرستان ها،می توانم ادعا کنم که شمار بسیاری از دانش آموزان هنرستانی،دست کم در رشته های تحصیل خود،نمی توانند جذب بازار کار شوند و درست همانند دیگر دانش آموزان در رشته های نظری و دبیرستانی،برای این که دانش آموخته ی هنرستانی جذب "بازار کار" گردد بایستی عامل های دیگری همچون سرمایه شخصی و طبقه ی اقتصادی - اجتماعی و میزان ارتباطات خانواده ی دانش آموز هم وجود داشته باشند.

 این که چرا اینگونه است البته دلیل های گوناگون دارد. یک مسآله،کیفیت آموزشی است که در هنرستان ها و یا رشته های کار و دانش ارائه می گردد. اغلب دانش آموزانی که در ایران به رشته های فنی می روند متآسفانه کسانی هستند که انگیزه ی چندانی برای ادامه تحصیل و درس خواندن ِ درست و حسابی ندارند. این سخن البته به معنای نادیده گرفتن درصدی از دانش آموزان خوب هنرستانی نیست اما روی هم رفته،می توان پذیرفت که در کلاس های هنرستان،شمار دانش آموزان باانگیزه،پایین است- به ویژه در سنجش با رشته های ریاضی و فیزیک در دبیرستان. هنگامی که آموزگار و استادکار هم،در کلاسی وارد می شود که نسبت دانش آموزان کم انگیزه و یا بی انگیزه ی آن بالاست،نمی تواند کار چندانی انجام دهد.

 عامل دیگر، به میزان تجهیزات و کیفیت ابزار هنرستان ها برمی گردد. در کل،می توان گفت که آموزش کیفی در هنرستان ها،هزینه بردارتر از آموزش در دبیرستان ها و رشته های نظری است. در برخی از رشته های هنرستانی،هنرجو،با ابزاری سر و کار دارد که امکان استهلاک،خرابی و یا نابودی دارد. متآسفانه در چند سال گذشته،که آموزش و پرورش با کسری بودجه روبرو بوده،و حتی از پرداخت سرانه مدرسه ها هم ناتوان،وضعیت کیفیت بخشی به ابزار هنرستان ها هم،چندان حال و روز خوشی نداشته است. گهگاه حتی دیده شده وقتی هنرجویی،در هنگام آموزش باعث خرابی وسیله ای گردیده،ناگزیر به خرید و جایگزین آن شده است. این نگارنده از زبان شماری از هنرجویان که در برخی از درس ها در کلاس های آموزشگاه های آزاد بیرون از مدرسه هم حضور یافته اند،همچنین شنیده ام که در برخی درس ها در برخی رشته ها- و از آن میان کامپیوتر- کیفیت آموزشی که در آموزشگاه ها داده می شود کاربردی تر و با کیفیت تر است از آموزش های هنرستانی. درباره ی کیفیت ابزار آموزشی هنرستان ها هم البته یک نکته دیگر این است که میزان این ابزار و امکانات،در همه جا و همه هنرستان ها،یکسان نیست. در ایران،هنرستان هایی وجود دارد که پیشینه ی آنها به چیزی پیرامون یک صد سال پیش برمی گردد. این هنرستان ها،اغلب از فضاهای آموزشی و امکاناتی برخوردارند که طی این سال ها،گردآورده اند. گرچه نیازمند به روزرسانی اند اما روی هم رفته،از شرایط و فضاهای آموزشی خوبی برخوردارند،در حالی که در برخی هنرستان ها،چنین نیست.

 اما در برابر برنامه گسترش هنرستان ها در ایران،پرسش ها ی دیگری هم هست. یکی این که برای صنعتی شدن کشور،افزون بر نیروی کار متخصص، "فرهنگ صنعتی شدن" هم بایسته است. اگر از کارایی و کارآمدی آموزش های هنرستانی- و این که در روند صنعتی شدن ایران تا چه اندازه می تواند نقش تولیدکننده بودن نیروی کار را بازی کند- بگذریم،مسآله پرورش فرهنگ صنعتی شدن،خود مسآله ی مهم دیگری است که نباید آن را نادیده گرفت. یکی از ویژگی های مهمی که یک نیروی کار آموزش دیده در هنرستان باید داشته باشد، انس گرفتگی با فرهنگ صنعتی شدن است. فرهنگ صنعتی شدن،یعنی فرهنگ دقت،ارزش گذاری به زمان و قانون و مقررات و در کل پرورشی درخور جامعه ای صنعتی. در اینجاست که متآسفانه یکی دیگر از کاستی های بزرگ هنرستان ها ی ما،خودنمایی می کند. در هنرستان های ما نیز همانند دبیرستان ها،بر پرورش نوین فراخور زمانه کنونی،تآکیدی نمی گردد.

  ولی نکته ی پایانی این که برابر برخی گزارش های جهانی،آموزش و پرورش،از بنیاد،کار فرمای شایسته ای برای آموزش های فنی نیست :  "یافته های پژوهشی سازمان های بین المللی،مانند بانک جهانی،نشان می دهند که بهتر است آموزش مهارت های تخصصی به کارفرمایان (استخدام کنندگان) واگذار شود و آموزش متوسطه قادر نیست که توانمندی مورد نیاز بنگاه های اقتصادی و سازمان های اداری را در افراد ایجاد کند... ایده ی آماده سازی نسل جوان برای ورود به دنیای کار از طریق آموزش های دوره ی متوسطه، روز به روز اعتبار خود را از دست داده و این دوره ی آموزشی به منزله ی یک دوره عمومی تکمیل کننده ی آموزش عمومی،بیش از پیش مورد استقبال و پذیرش همگان قرار می گیرد." ( کتاب آموزش و توسعه،نوشته عباس معدن دار آرانی و محمد رضا سرکار آرانی،ص 194).       

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=709&pageno=5

مدارس امکانات ایجاد نشاط را ندارند

 محمدرضا نیک‌نژاد،روزنامه فرهیختگان،10 مهرماه 93

حمیدرضا حاجی ‌بابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت گذشته‌ بدون برنامه‌ریزی‌های دقیق تعطیلی‌پنجشنبه‌ها را در حدود پنج ماه به آموزش و پرورش تحمیل کرد. به‌طوری که تا قبل از عید دانش‌آموزان دبستانی شش روز به مدرسه می‌رفتند و بعد از این تصمیم عجولانه، مدارس پنج روزه شدند. به مرور زمان این تصمیم در دوره‌های دیگر تحصیلی نیز اجرایی شد. نکته دیگر این بود که آقایان برای جبران یک روز نیامدن دانش‌آموزان به مدرسه ساعات این روز را در پنج روز دیگر سرشکن کردند و سه زنگ مدارس به چهار زنگ افزایش پیدا کرد. با توجه به شرایط امروز مدارس کشور، به ندرت مدرسه‌ای وجود دارد که امکان چنین کاری را داشته باشد. بحث نگهداری و مساله تغذیه دانش‌آموزان مسائلی بودند که باید در نظر گرفته می‌شدند. موقع ناهار دانش‌آموزان باید تغذیه مناسبی داشته باشند. نبود ناهارخوری در مدارس و تهیه خوراک بسیار مساله‌ساز بود. همین باعث شده بود که اکثر دانش‌آموزان در زنگ چهارم گرسنه باشند، ضمن اینکه تا ساعت 14:30 هم باید در کلاس حضور داشته باشند. به همین دلیل کارایی مدارس در زنگ چهارم واقعا پایین است و دانش‌آموزان و معلمان کشش لازم را برای این ساعت ندارند. این تصمیم بدون هیچ‌گونه برنامه‌ریزی و در نظر گرفتن امکانات مدارس گرفته شد. حدود 80 درصد زمان آموزش در کلاس اتفاق می‌افتد؛ کلاس درسی که فاقد آزمایشگاه و امکانات آموزشی است. از نظر کارشناسی قطعا تعطیلی پنجشنبه‌ها به ضرر آموزش است. به دلیل عدم امکانات آموزشی- حداقل در 90 درصد مدارس- شرایط بد ایجاد ‌انگیزه برای دانش‌آموزان، درونمایه‌های آموزشی و تعداد کتاب‌های آموزشی و سنگینی محتوا محیط آموزشی کسالت‌بار است و ارتباط چندانی با زندگی روزمره دانش‌آموزان ندارد. دانش‌آموزان و همچنین معلمان از تعطیلی استقبال می‌کنند. به خاطر تاثیری که تعطیلی پنجشنبه‌ها بر روند آموزش می‌گذارد دولت جدید در نظر دارد این تعطیلی را لغو کند و دانش‌آموزان را در این روز با نام «روز نشاط» به مدرسه بازگرداند. اما سوال اینجاست این نشاط به چه صورت قرار است ایجاد شود. آیا قرار است روز نشاط از طریق موسیقی ایجاد شود؟ اجرای موسیقی در مدارس یک تابو است. وقتی هنر‌آموزی موسیقی در فرهنگسرا‌های کشور ممنوع می‌شود، چطور می‌توان انتظار داشت که این مقوله وارد محیط ایدئولوژیک آموزشی شود؟ آیا نشاط قرار است با بازی و ورزش به مدارس بیاید؟ همه ما می‌دانیم که بسیاری از امکانات حتی در مدارس پایتخت وجود ندارد، به‌گونه‌ای که دانش‌آموزان از محیط آموزشی فراری هستند. به جرات می‌توان گفت دانش‌آموزان با این وضعیت آموزشی در مدارس وضعیت مناسبی پیدا نخواهند کرد. با این اوصاف «روز نشاط» با پشتیبانی کدام امکانات قرار است ایجاد شود؟این طرح یک شعار است و بعد از مدتی که به اجرا درآمد، شکست خواهد خورد. تنها راه این است که پنجشنبه‌ها را در اختیار خود دانش‌آموزان و خانواده‌ها قرار دهند و در عوض درونمایه آموزشی متناسب با پنج روز تعدیل و از محتوای آموزشی کاسته شود.

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/1490/12/8358/0