پولی کردن آموزش با کدام استدلال؟

مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،ص آخر،27 مهر 93

 چند ماه پیش به همراه شماری از کنشگران صنفی فرهنگیان،رفته بودیم نزد یکی از فرادستان آموزش و پرورش. بحث خصوصی سازی آموزش به میان آمد و به ویژه این که هم اکنون سال هاست مدرسه های دولتی،با عنوان های گوناگونی همچون کمک به مدرسه  و کلاس های تقویتی- و یا به تازگی هوشمند سازی مدرسه ها - دارند از خانواده ها پول دریافت می کنند و شمار زیادی از مدرسه های دولتی هم که تغییر نام داده اند و شده اند مدرسه های هیات امنایی،نمونه مردمی،تیزهوشان و ...که برابر قانون و به طور رسمی شهریه می گیرند. گفتیم آیا این پولی کردن مدرسه های دولتی،خلاف اصل سی ام قانون اساسی نیست که به روشنی آموزش و پرورش را رایگان اعلام نموده؟ مگر در این اصل نیامده "دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد." پس چگونه داریم روز به روز مدرسه های دولتی بیشتری را پولی می کنیم؟ و آیا با این روند،تا چند سال آینده،نسل مدرسه های دولتی منقرض نخواهد شد؟! در پاسخ گفتند کمک به مدرسه،نه اجباری است و نه اختیاری،بلکه ضروری است.

 اما به راستی ضروری دانستن پولی سازی مدرسه ها،بازی با واژه ها نیست؟ آیا با این دگرگونی عنوان،تغییری در ماهیت مسآله پدید می آید؟ و تازه این چه ضرورتی است که سال هاست همچنان پابرجاست؟ در بیش از بیست و پنج سال گذشته،که از آغاز "پولی کردن" آموزش و پرورش می گذرد چه کشور در شرایط خوب با درآمدهای ارزی بالا به سر می برده و چه در وضعیت بد اقتصادی،این روند تنها یک توجیه داشته و آن هم کمبود بودجه . در هشت سال دولت های نهم و دهم،به اندازه ی پنجاه سال،درآمد نفتی داشته ایم،بیشتر این پول،خرج واردات کالاهای مصرفی همانند میوه شدند- تنها 17 درصد از واردات،کالاهای سرمایه ای بودند- اما باز در آموزش و پرورش تآثیری نداشت و در این دو دولت هم،پولی کردن آموزش- چه در سطح آموزش و پرورش و چه در سطح آموزش عالی- با توجیه کمبود بودجه به پیش رفت و به ویژه در دولت دهم،بودجه آموزش و پرورش کاهش هم یافت.

 اما به نظر می رسد که پولی کردن آموزش و پرورش در ایران،بر خلاف آنچه که گفته می شود،در واقع با دو استدلال و  منطق انجام می گیرد. یکی آشکار که بر زبان رانده می شود و یکی هم پنهان،که به زبان رانده نمی شود! استدلال آشکار- همانگونه که در بالا هم آمد- کمبود بودجه است. یعنی از همان سال های پایانی دهه هفتاد،که راه اندازی مدرسه های غیرانتفاعی در دستور کار قرار گرفت گفته می شد در سال 1390 شمار دانش آموزان ایران 32 میلیون خواهد بود - 15 میلیون دبستانی،8 میلیون راهنمایی،و 9 میلیون دبیرستانی- و چون این آمار بالاست با کمبود بودجه ی آموزشی روبرو خواهیم شد. بگذریم از این که این پیش بینی- پیشگویی ؟- برنامه دوم توسعه،تنها 20 میلیون خطا داشت و دانش آموزان ایران در سال 90،پیرامون 12 میلیون تن شدند. هم اکنون پرسش بنیادی در برابر این منطق و استدلال این است که با چه آمار و استاندارد جهانی،12 میلیون دانش آموز،برای کشور 75 میلیونی ایران زیاد است و با چه استدلالی باید بودجه آموزش و پرورش ایران در سال 6 میلیارد دلار- یعنی پیرامون یک درصد از تولید ناخالص داخلی و هم ردیف فقیرترین کشورهای جهان- باشد؟

 باری،به دلیل های گوناگون می توان این استدلال کمبود همیشگی بودجه،به ویژه برای آموزش و پرورش را به زیر پرسش برد و از اعتبار انداخت. این "استدلال" بیشتر به توجیهی می ماند که حساسیت ها را برنمی انگیزد . می ماند استدلال دوم. استدلال دوم بر بنیاد منطق کاپیتالیستی "هر چه پول بدهی آش می خوری" استوار است. اما گویا بر زبان راندن این منطق،به دلیل های گوناگون،آسان نیست و کمتر از آن سخنی به میان می آید. اما در عمل،می توان آن را دید. چندی پیش،خبرگزاری ایلنا،گزارشی منتشر کرد از مدرسه ای دولتی در منطقه 5 تهران،که کلاس هایش را هوشمند و ناهوشمند کرده است. هوشمند برای کسانی که پول بدهند و ناهوشمند برای کسانی که پول ندهند. پس از چند روز آموزش و پرورش تلاش کرد که به نوعی مسآله را به گونه ای دیگر نشان دهد اما پرسش این است که حتی اگر این خبر از بنیاد هم نادرست باشد با چه استدلالی می توان این کار را نادرست دانست؟  

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-07-27/151.htm#292965

(این نوشته با کمی تغییر چاپ شده است.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد