اصل ترک!

محمدرضا نیک نژاد،ص آخر روزنامه ی شهروند،19 مهرماه 93

هرگاه در خانواده پدری سخن از سفر و مسافرت و تجربه های آن پیش می آمد،پدرم می گفت "کباب پخته نگردد،مگر به گردیدن". باری درستی این سخن،بارها و بارها برایم آشکار شده است. سفرهای داخلی فراوانی رفته ام و در هر یک،گوشه هایی از رفتار و اندیشه ام پخته تر گردیده است،اما واپسین سفر،از جنس دیگری بود. پس از چند ماه اما و اگر - به ویژه به خاطر هزینه های سنگین و حقوق معلمی- دل به دریا زده و با همسر گرامی راهی استامبول شدیم،سفری با تجربه های ناب! از چندین ساعت معطلی با دلشوره در فرودگاه و سکوت دلهره آور به گاه بلند شدن هواپیما و کف زدن های هیجان انگیز و طولانی مسافران هنگام فرود موفقیت آمیز آن،تا دگرگونی در چهره و پوشاک همسفران پیش و پس از پرواز، نماهایی از شهرِ دل انگیز استامبول،مسجدهای فراوان و دیدنی آن،خیابان های تاریخی و پاکیزه،تنگه بسفر و پل هایی که اروپای سبز را به قاره کهن می پیوندند،میدان خبرساز تقسیم و خیابان استقلال پر رفت و آمد،بی شمار جهانگر سفید و سیاه و زرد و ..... همه و همه برایم تجربه های کمیابی بود. بی گمان نوشتن درباره تجربه های چنین سفرهایی می تواند آموزنده و برانگیزاننده باشد. ساعت نخست ورودمان به استامبول راهنمای ما – لیدر یا به زبان ترکیه ای ها رهبر –  به نکته اندیشه برانگیزی اشاره کرد. پس از کمی سخنرانی درباره برنامه های تور و رفت و آمد در شهر و چگونگی تماس تلفنی و ...  یادآور شد که شهر استامبول دیرینگی ای چند ده قرنی دارد و پر است از سازه های تاریخی و باستانی. از این رو تلاش کنید که بیشتر انرژی خود را برای دیدن چنین مکان هایی صرف نمایید. سپس با اندوه گفت: "شوربختانه نخستین پرسش بیشترِ ایرانیانی که به استامبول می آیند،آدرس مراکز خرید و فروشگاه هایی است که پوشاک  ترک را به ارزان ترین بها می فروشند! و کمتر پیگیر تاریخ و ارزش های تاریخی این شهرند!" دیری نپایید که درستی این سخنان بر من هویدا گشت. در خیابان استقلال که مرکز خرید و فروش پوشاک استامبول است،در میان هزاران جهانگرد از کشورهای گوناگون،خیابان لبریز از هم میهنانی بود که فروشگاه های گوناگون را می پیمودند و تک تک آنها را برای خرید پوشاک "اصل ترک" و البته ارزان زیر پا می گذاشتند. باور کردنی نبود که از هر هفت – هشت تنی که از کنارت می گذشتند،یکی – دو تن ایرانی بودند!اما در بازدید از مسجد ایاصوفیه - که صدها سال کلیسا و چندین قرن هم مسجد بوده است- در میان ده ها هزار جهانگرد از  سراسر جهان،هم میهنان ایرانی بسیار بسیار کم شمار بودند! و به سختی می توانستی کسی را بیابی که فارسی سخن بگوید. پرسش اندیشه سوز و آزار دهنده این که چرا در چنین شهری- بر خلاف بسیاری از جهانگردانِ کشورهای دیگر- بیشترین انرژی و وقت ما ایرانی ها صرف خرید و بالا و پایین رفتن از مراکز تجاری می شود؟ براستی ریشه فرهنگی چنین رفتارهایی در کجاست؟ کجای پرورش اخلاقی و آموزشی ما می لنگد که چنین کنش هایی را بازتاب می دهد؟    http://shahrvand-newspaper.ir/?News_Id=9014              

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد