نقل و انتقالات فرهنگیان،داستانی پر آب چشم

مهدی بهلولی،روزنامه صمت،10 شهریور 93

داستان نقل و انتقالات فرهنگیان،داستان دیرینه و آشنایی است. داستانی است که هرگاه هوس شنیدن دوباره اش به دل تان می افتد می توانید نزد آموزگاری کمابیش با سابقه بنشینید و تنها به خط نخست آن اشاره کنید؛ به آسانی دوباره - و البته با خوانشی نوین- آن را خواهید شنید. اما هم اکنون گویا شما هم هوس شنیدن دوباره آن به دل تان افتاده که به سراغ این نوشته آمده اید؟ باری، "بشنوید ای دوستان این داستان / خود حقیقت نقد حال ماست آن".

  من از یکی از استان های محروم کشور آغازش می کنم و چیزی بیش از 15 سال پیش. به عنوان آموزگاری که باید دوره ای را در منطقه محروم سپری کند رفتم به یکی از محروم ترین نقطه های ایران. دو سه سالی گذشت. دیدم کسانی پس از من می آیند و سالی،گهگاه ماهی،نکشیده،به شتاب بازمی گردند به مرکز استان. هی می پرسیدم چرا و فلانی چه شد و کجا رفت؟ می گفتند از مرکز آنها را خواسته اند و دست ما نیست. پنج سال گذشت. دوری از خانواده و زندگی در منطقه ای سخت محروم از بسیاری چیزها،و در کنارش دیدن تبعیض ها و پارتی بازی ها،آهسته- آهسته داشت وجودم را خانه ی امنی برای نفوذ انواع و اقسام بیماری های روحی می کرد- از شما چه پنهان،تا اندازه ای هم کامیاب شدند!  باز،درخواست انتقالی دادم. گفتند ما مبداء هستیم،موافقت نمی کنیم،به نیرو نیاز داریم. گفتم پس چگونه فلانی و فلانی و فلانی آمدند و حتی چند روزه رفتند؟ باز هم گفتند آنها را از مرکز بردند و دست ما نبوده و نیست. رفتم مرکز استان و اعتراض کردم اثری نداشت. آخر سال بعد،نزدیک به فصل نقل و انتقالات که شد،دو تا هفته نامه پیدا کردم یکی سراسری و دیگری استانی،و دو سه تا یادداشت اعتراضی و "افشاگرانه" در آن نوشتم. باز رفتم سراغ انتقالی. کارگزار مربوطه کشیدم کنار و گفت : "امسال می فرستیمت بروی،این همه سر و صدا نکن." گفتم : "دوستم هم هست. من ریاضی درس می دهم و او فیزیک. شش سال است که با هم در اینجاییم. می خواهد برود شهرستان خودشان و پیش خانواده اش،باید به او هم انتقالی بدهید." نام او را هم یادداشت کرد. یک ماهی نگذشت که دو نفره انتقالی گرفتیم؛من به تهران و او به بوکان.    

 باری،مسآله این است که در نقل و انتقالات فرهنگیان،تقریبا همه ی منطقه های مبداء،در آغاز و در برابر درخواست انتقالی آموزگاران،مخالفت می کنند. اگر طرف اعتراض کرد و به ستاد نقل و انتقالات رفت و توانست با "ابزاری" کاری کند چه بسا بتواند انتقالی بگیرد،و گرنه چندین و چند سال هم که تنها درخواست انتقالی به منطقه ای بهتر را بدهد بسا که به کام خویش نرسد. من البته نمی خواهم بگویم نقل و انتقالات فرهنگیان،سراسر،بدون حساب و کتاب و بدون قانون و ضابطه است اما واقعیت این است که سراسر،با حساب و کتاب هم نیست،و شرایط در آموزش و پرورش به گونه ای است که روند انتقالی را با حاشیه های بسیار زیاد و شنیده های شگفت همراه ساخته و می سازد. 

 همین امسال از دوستان و همکاران این نگارنده،چند نفری توانسته اند از منطقه ای میانی انتقالی بگیرند و به منطقه ای بالا بروند. چند روز پیش از دو نفر از آنها پرسیدم که چگونه توانستید بروید؟ گفتند سابقه و شرایط اش را داشتیم اما مبداء مخالفت می کرد. رفتیم "از جایی دیگر درست اش کردیم." می گفتند بهترین راهکار برای جلوگیری از حق خوری این است که قدرت را از مبداء بگیرند و در مرکز نقل و انتقالات،شفاف و برابر شرایط و قانون،با همه ی درخواست ها برخورد کنند. یکی از آنها می گفت چگونه به هنگام بازنشستگی،می توانند نیرو جایگزین کنند اما چهار سال پیش از بازنشستگی نمی توانند؟ می گفت من 26 سال سابقه دارم و چندین سال است که دارم درخواست انتقالی می دهم اما همواره با پاسخ رد روبرو می شدم. اما امسال با یک "تلفن" کار درست شد! این ادعا،البته گذشته از  درستی یا نادرستی اش،از زبان بسیاری از فرهنگیان دیگر هم شنیده شده و می شود که حرف آخر را شرایط نمی زند و بلکه مساله جوری دیگر باید درست شود. گرچه این پیشنهاد هم که قدرت را به کلی از منطقه های مبداء بگیرند و به ستاد نقل و انتقالات بدهند می تواند به افزایش تمرکز بیش از پیش بینجامد. اما به هر رو،هم اکنون بسیاری از فرهنگیان،از آموزش و پرورش دولت یازدهم،انتظار دارند که در جهت شفاف سازی نقل و انتقالات،گام هایی استوار بردارد و قانون و ضابطه را،بسیار بیش از پیش،بر رابطه بنشاند. این مهم البته با بهره گرفتن از خود فرهنگیان،شدنی می نماید. هم اکنون در برخی از کشورهای توسعه یافته،نمایندگان آموزگاران،بر بسیاری از تصمیم های آموزشی نظارت می نمایند. برای نمونه در نروژ،به هنگام قرارداد سالانه مدرسه با آموزگار،یکی از نمایندگان جامعه مدنی آموزگاران،بایستی حضور داشته باشد. در برخی از سندهای آموزش و پرورش کشور خودمان نیز به گونه ای بر این حضور فرهنگیان تآکید رفته است. این که فرهنگیان باید در شورای عالی آموزش و پرورش،نمایندگان خودشان را داشته باشند نمونه ای از همین تاکید است. از این رو پیشنهاد می شود که آموزش و پرورش دولت یازدهم در جهت شفاف سازی بیش از پیش مساله ی نقل و انتقالات،در هر منطقه و ستادی،از شماری از نمایندگان راستین فرهنگیان بهره بگیرد. 

http://smtnews.ir/repository/26/17.pdf    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد