نامه ای به وزیر آموزش و پرورش

 

نامه ای از چین و ماچینِ ایران برای دکتر فانی ، وزیر محترم آموزش و پرورش

در دولت تدبیر و امید


غلامرضا شمسی.معلم زبان و ادبیات فارسی منطقه ی اشترینان،استان لرستان.بهمن1392


جناب وزیر، سلام

     


      انسان، این متناقض نمای خوش اندام که از یک سو با خلافت الهی ،سر به آسمان ها می ساید و شگفتا که در چرخه ی آفرینش پایین تر از موجودات دیگر قرار دارد ، این دُردانه ای که گاه همراز با جبرئیل سر در گوش عقول عشره غواصّیِ حقایق می کند و گاه در دامگه حوادث، هم سیمایِ ابلیس می شود.در زندگانیِ اندک شمارش به کردار یا پنداری می نازد که در برابر سرمایه ی زیستن به کف آورده باشد و توشه ی آن سری اش محسوب گردد. نگارنده ی این مرقومه نیز سرش خوش است که در گوشه ای از این سرزمینِ نور و حکمت ، به تدریس فرهنگ و زبان مادری فرزندانش اشتغال دارد و در این چند روزه ی کارِ کم حاصل خویش،نه از کیسه ی هیچ جناحی خورده است و نه از جیب هیچ بچه ای برده است و سرفراز بدان است که از زبان این نوگُُلانی که سرمای زمستان ،چهره های شان را تا رسیدن به گرمای مدرسه می نوازد وبوی دودِ لباس هایشان صداقت و سرما را به ارمغان می آرَد و از زبان معلمانی که در عین ِ راست قامتی،خمیده یِ بی مهری ها و گمگشته ی کویِ بی نشانی هایند؛ سخنی هر چند مختصر بیان نماید که ناگزیر از اشارتی مجمَل به احوال دولت های پیشین است. دولت اصلاحات ،گرچه ادعایِ همسفرگی با ازمابهتران  نداشت و در اداره ی امور از پاره ای خِلَل رنج می برد اما با تلاش در انتصاب برخی افراد خوش نام و ترغیب معلمان به دانش آموزی و ترفیع برخی امور مالی، بارقه های امید را در دل های آنان روشن می ساخت تا با دولتی که نمی دانم چه بنامم همه ی آن دل گرمی ها به دل سردی تبدیل شود و انتظار برای رفتنش به طول انجامد.   درخشش دولت تدبیر و امید ،خانواده ی آموزش و پرورش را در انتظار وزیری جسور و کاردان نشاند که تدبیرهای گمشده و امیدهای گریخته را به خانه برگرداند وگرچه در اولین انتظار با شکست مواجه شد اما چشم امید بسیاری از معلمان با وزارت شما روشن شد و اکنون که چند ماه از انتصابتان می گذرد و زمان از دست می رود؛کاسه ی صبرها ، دیگر کم کم دارد لبریز می شود و ترس از آن است که مبادا تدبیرها در صندوقچه یِ دوستی ها  سر به مُهر گردد. در مدت وزارت شما انتصاب برخی از مدیران کل،نشانی از آشتی با معلمانِ بی ادعا ندارد و مشورت با اعضای این خانواده همچون دولت های پیشین درطاق نسیان نهاده شده است.شتر مرغی که نامش«دانشگاه فرهنگیان» است از وجود معلمان تحصیل کرده و بی نام و نشان، خبر ندارد و راهِ بی راهی اش ادامه دارد. کتاب های درسی با ضعف تألیف و اشتباهاتشان دست در گلوی معلمان و دانش آموزان انداخته است و قصدِجان زبان و ادبیات فارسی را کرده است؛ بازمانده های دولت پیشین و برخی ماجراجویانِ آویزان به دولت امروز،آموزش و پرورش را مِلکِ طِلق پدران خود می دانند و افسوس که رنگ بهبود ِاین اوضاع ناپیدا است.

  جناب وزیر ،در حالی که دیگر نایی در گلویمان نمانده است ، آخرین ناله ها را، از دهان فرزندان گلچهره ی این سرزمین و معلمان گمگشته درکوی حرمان و خمول، برایتان،زار می زنم و این وام را از گردن به یک سو کنار می نهم.


                         دلامعاش چنان کن که گر بلغزد پای          فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد


http://smi-edu.com/


http://www.farhangiannews.ir/view-16100.html

نظرات 1 + ارسال نظر
6 شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 01:03 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد