تبعض میان فرهنگیان

 

مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،23 آذر 92

با چهره ای گرفته و خسته به دفتر دبیران آمد. کاغذی هم به دستش بود. به همگی درودی فرستاد و یکراست رفت روی یکی از صندلی ها نشست. رو کرد به همه ی همکاران و گفت،بیست و پنج شش سال سابقه دارم و شیمی درس می دهم،هم اکنون هم جمع کل دریافتی ام،یک میلیون و دویست هزار تومان است که با کسورات آن می شود حدود نهصد هزار تومان. در این سال ها،بسیار از اختلاف حقوقی میان نیروهای آموزشی مدرسه ها با نیروهای اداره،و به ویژه وزارت خانه،شنیده بودم اما راستش تاکنون اینگونه به "عمق فاجعه" پی نبرده بودم تا دیروز که رفتم وزارت خانه برای انجام کاری. همکاری را دیدم که سال ها پیش در مدرسه ای با هم،کار می کردیم و هم اکنون چند سالی است به وزارت خانه منتقل شده است. مدرک اش فوق دیپلم است و بیست و دوسه سالی سابقه دارد. پس از کمی خوش و بش،از وضعیت حقوق و مزایایش پرسیدم.   فیش حقوقی اش را نشانم داد که به راستی باور نکردنی است : کمک رفاهی : 480 هزار تومان/ ایاب و ذهاب : 80 هزار تومان / وجه غذا : 76 هزار تومان / اضافه کار : 609 هزار تومان / فوق العاده ایثارگری : 403 هزار تومان / فوق العاده شغل : 207 هزار تومان. سرجمع پرداخت ها هم شده دو میلیون و هفتصد و هشتاد هزار تومان. هیچ کدام از این بندها را فیش حقوقی من ندارد،بجز حق ایثارگری،اما با این تفاوت که من شش ماه ایثارگری دارم که فوق العاده ایثارگری من 60 هزار تومان است،دوستم سه ماه،ایثارگری دارد و شش هفت برابر من،حق ایثارگری می گیرد. تازه این ها،به جز برنج و روغن و مواد شوینده و چه و چه و چه است که کمابیش هر ماه با دفترچه ی مخصوص شان به آنها می دهند و یا سکه و نیم سکه هایی که هر از گاهی و با عنوان های گوناگون دریافت می کنند.

زنگ تفریح تمام شد و معاون آمد و گفت به کلاس برویم. اما سخنان بهزاد،گویی پایانی نداشت و می خواست هر آنچه از زبان دوست اش در وزارتخانه شنیده بود به همگان بگوید تا دست کم،کمی سبک شود. کاغذ ِ دست اش هم کپی فیش حقوقی دوست اش بود و به همگان نشان داد. بسیار خسته و گرفته بود و البته عصبانی،از تبعیض،از فقر،و از فشار اقتصادی. دیگر همکاران هم هر کدام از فاصله ی حقوقی فرهنگیان با کارمندان بسیاری از دیگر وزارت خانه ها گفتند. و این که به راستی چرا کار به دستان کشور،در هر فرصتی که به دست می آورند در تعریف و تمجید شغل معلمی،گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند و چه ها که نمی گویند در اهمیت کار آموزگار،اما هنگام تقسیم بودجه و حقوق که می رسد آموزش و پرورش،نهادی مصرفی می شود و آموزگاران زیاد و حتی زیادی! در خود وزارتخانه هم نیروهای ستاد باید حقوق های سه- چهار برابری بگیرند و پاداش ها و مزایای بسیار داشته باشند که در مدرسه ها،از هیچ کدامشان خبری نیست.

باری،داستان تبعض میان فرهنگیان آموزشی و فرهنگیان اداری و وزارتخانه ای از یک سو،و بیشترفرهنگیان با کارمندان دیگر وزارت خانه ها از سوی دیگر،داستان ناشنیده ای نیست و بارها و بارها گفته شده است،اما هر از گاهی،رخدادی - همچون آنچه در بالا آمد- بر این زخم کهنه،نمکی تازه می پاشد و سوز و دردش را افزون می کند. این که دولت یازدهم می تواند به این فرق گذاری ها و کمبودها پایان دهد یا نه،یک مسآله است و این که دست کم،به گفته ی بهزاد،کمتر تعریف و تمجیدمان کنند مساله ای است دیگر. فکر نمی کنم این دومی خواسته ای نابجا باشد و چون آموزگاران زیاد- و یا آنگونه که برخی گفته و می گویند،زیادی اند - ناشدنی باشد!    

 http://etemadnewspaper.ir/Released/92-09-23/93.htm#261187 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد