نقش و جایگاه سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش

محمدرضا نیک‌نژاد

روزنامه بهار،28 شهریور 92

"سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش" نامی بود که دولت دهم و وزیر پرکارش! در سامانه آموزشی برای «سند ملی آموزش‌وپرورش» برگزیدند. تهیه این سند در سال‌های پایانی دوره هشت‌ساله اصلاحات آغاز شد و پس از صدها ساعت کار بیش از 500کارشناس، در دوره دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد به دست حاجی‌بابایی، وزیر آموزش‌وپرورش رسید.

نخستین نگاشت این سند در سال 88 روی پایگاه اطلاع‌رسانی شورای‌عالی آموزش‌وپرورش گذاشته شد. نگاشت دوم آن‌ که به سند مشهد شناخته می‌شود در سال 89 تصویب و در پایان، سند سال 90 بود که برای اجرا به آموزش‌وپرورش سپرده شد. مهم‌ترین تفاوت نخستین نگاشت با واپسین آن، دگرگونی در هدف‌ها و راهبردها بود و البته در ویرایش‌های پایانی، رنگ و بوی به شدت ایدئولوژیک سند بیش از گذشته به چشم می‌آمد.

از دیگر دگرگونی‌ها در نگاشت‌های پیاپی سند، کم‌رنگ شدن رگه‌هایی از آموزش‌وپرورش جهانی و دموکراتیک – مانند آموزش‌های شهروندی و همکاری و همیاری دموکراتیک دانش‌آموزان در فرآیندهای آموزشی و پرورشی، پررنگ کردن نقش نهادهای مردم‌نهاد و مدنی در آموزش و تشویق فرهنگیان و تشکل‌های صنفی آن‌ها برای ورود به گستره‌های تصمیم‌سازی و اجرایی و... - بود که یا حذف یا از درونمایه‌های خود تهی شدند.

در این زمینه می‌توان به گفت‌وگوی یکی از نظریه‌پردازان و نویسندگان اصلی این سند در زمان اصلاحات و پس از آن، یعنی محمود مهرمحمدی اشاره کرد

.

ایشان در گفت‌وگویی که با ایلنا داشتند، می‌گویند: «سند مصوب تحول بنیادین آموزش‌وپرورش، از آن ظرفیت تحولی که داشت، به دلیل پاره‌ای از ملاحظات اجرایی و محافظه‌کاری تهی شده است. از این‌که چرا در سایه یک بلند‌نظری، آینده‌نگری و تفکر استراتژیک از فرصت تدوین سند بنیادین استفاده نشد، تاسف می‌خورم. مضامین سند بنا بود در بلند‌مدت و نه در کوتاه‌مدت به اجرا در‌بیاید. متاسفانه وزارت آموزش‌وپرورش برای اجرا کردن سند تحول، روی مواردی انگشت گذاشته است که با هیچ منطقی سازگار نیست. آموزش‌وپرورش باید در وهله اول تحول را در ابعاد محتوایی و تمرکز برآن جست‌وجو می‌کرداما پرسش پایه‌ای درباره «سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش» آن است که، چه نیازی به تهیه آن بود و فلسفه نوشتنش چه بود؟ به باور بسیاری از کارشناسان آموزشی مهم‌ترین هدف تهیه و آماده‌سازی این سند راهبردی برای آموزش‌وپرورش- همسو با سند چشم‌انداز 20ساله- توسعه همه‌جانبه و دانایی‌محور است. بنابراین بود که بخش‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... با هم پیش روند تا راه رسیدن به توسعه پایدار در سند چشم‌انداز 1404 هموار شود. این سند هم، بخش آموزش‌وپرورش آن را دربر می‌گرفت. یک هدف دیگر تهیه یک نقشه راه برای دست‌یابی به هدف‌های کلان و درازمدت آموزشی و جلو‌گیری از رفتارهای سلیقه‌ای و خودمحورانه فرادستان سامانه آموزشی بود. از آغاز راه‌اندازی نهاد رسمی آموزش در ایران، همواره سیاست‌های آموزشی در گرو دیدگاه‌های وزیر یا گروه معاون‌ها و مشاوران او بوده است. با آمدن و رفتن هر وزیر این سیاست‌ها دگرگون شده و وزیر تازه به دنبال اختراع چرخ خویش می‌رفت. قرار بر این بود که این سند در گستره آموزش‌وپرورش، پایانی باشد بر این‌گونه رفتارهای خودمحورانه فرادستان سامانه آموزشی. اما شوربختانه در همین سند هم راهکاری برای بازدارندگی کارگزاران پیش‌بینی نشده بود و سند گستره‌ای فراخ برای برخوردهای سلیقه‌ای در گام‌های اجرایی پدید می‌آورد. برای نمونه حاجی‌بابایی در اجرای سند به جای اجرای گام به گام سند و آغاز کار از نخستین راهکارها- در میان 131راهکار- یک‌راست سراغ صد و دوازدهمین راهکار- یعنی دگرگونی ساختاری یا همان ساختار 6-3-3 - می‌رود. ایشان با اجرای بدون اولویت سند، شتابزدگی در پیاده کردن بخش‌های برگزیده و مورد علاقه خویش، بی‌توجهی به زمان‌بندی و زمینه‌ها و امکانات نرم‌افزاری و سخت‌افزاری، بی‌اعتنایی به دیدگاه‌ها و خواسته‌های دانش‌آموزان، خانواده‌ها، کارشناسان و فرهنگیان، مقدم دانستن دیدگاه‌های خود و نهادهای بیرون از آموزش‌وپرورش در دگرگونی‌ها و... بزرگ‌ترین نقض‌کننده بند‌های سند تحول بنیادین شد و آن را از جایگاه یک سند راهبردی و بنیادین به زیر کشید. باشد تا کارگزاران تازه آموزشی در دولت «تدبیر و امید» با درس گرفتن از تجربه‌های گذشته و بهره‌گیری از کارشناسان زبده، کارآمد و دانشمند، سند را به جایگاه درخورش برگردانند و در صدر نشانند.    

 

http://baharnewspaper.com/News/92/06/28/19484.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد