در نقد یک پیشنهاد و یک لایحه

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،27 تیر 92

(این یادداشت،با اندکی حذف،در روزنامه به چاپ رسید.)

در سه شنبه،بیست و پنجم تیر ماه،یادداشتی در روزنامه ی آرمان منتشر گردید با عنوان "تدبیر و امید و آموزش و پرورش". نویسنده ی گرامی به درستی از کاستی های زندگی مادی و معیشتی فرهنگیان به انتقاد برخاسته و برای بهبود وضع مادی فرهنگیان،و در کل،آموزش و پرورش راهکارهایی را پیش کشیده بود. از آن میان این که : "حقوق و مزایای معلمان دارای مدارک عالی با حقوق ومزایای اعضای هیأت علمی دانشگاهها برابر شود،مگر چه فرقی بین آموزش وجود دارد حال در مقطع آموزشی باشد یا در مقاطع عالی در حالی که کشورهای پیشرفته این‌گونه عمل می‌کنند." این نگارنده این سخن را در راستای لایحه ی رتبه بندی معلمان می دانم و به گمانم پیشنهاد و راهکاری است که به مدرک گرایی بیش از پیش،و فرق گذاری زیان بخش در میان فرهنگیان می انجامد و نمی تواند انگیزه بخش باشد و بر کیفیت آموزشی بیفزاید.

به باور من،برای بهبود آموزش نباید فرق چندانی میان فرهنگیان گذاشت بلکه بایستی زندگی همگی آنها را به درستی تآمین نمود آنگونه که نیاز به شغل دوم نداشته باشند و آبرومندانه و شرافتمندانه زندگی کنند – کاری که به آسانی و با بودجه دولتی،شدنی است،البته به شرط تغییر نگاه فرادستان دولتی به آموزش و پرورش. آنگاه باید روش های مدیریتی ای که انگیزه های درونی فرهنگیان را افزایش می دهد را به کار بست- نه انگیزه های بیرونی مانند افزایش حقوق به پیروی از ارتقاء مدرک. برای نمونه آنها را در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های خرد و کلان آموزشی دخالت داد و در کار خویش به آنها اختیارات بیشتری بخشید. و یا این که درون مایه های کتاب های درسی را به زندگی نزدیک تر ساخت و آنها را پربارتر و پرمعناتر ساخت. این سخن،البته مخالفتی با ارزش دادن به پژوهش و نوآوری ندارد. اما بعید است که با گرفتن مدرک بالاتر،شخص انگیزه ی کاری ِ بیشتری بیابد و کنش آموزشی اش از کیفیت بالاتری برخوردار گردد. البته در گزینش آموزگاران هم باید سنج ها دگرگون،و افرادی باانگیزه پذیرفته شوند.

ناگفته پیداست که یک فوق لیسانس و یا دکترا در آموزش و پرورش نباید از یک فوق لیسانس یا دکترا در دانشگاه حقوق کمتری دریافت کند و بایستی همترازی انجام پذیرد. اما افزایش حقوق به پیروی از بالا بردن مدرک،نمی تواند به بهبود آموزش بینجامد؛بیشتر،کاری صوری انجام خواهد گرفت. در بسیاری از رشته های دانشگاهی،در دوره های کارشناسی ارشد و یا دکترا،دانشجو وارد گرایش هایی خاص از رشته های تحصیلی می شود- برای نمونه در ریاضی گرایش جبر،یا آنالیز و یا ...- این تخصص ها،فراتر از آن چیزی هستند که در آموزش و پرورش به کار گرفته می شوند. فرهنگیانی هستند که کارشناسی ارشد گرفته اند اما برای نمونه درباره ی ریاضی دبیرستانی،هیچ فرقی ندارند با کسانی که مدرک شان کارشناسی است. این پدیده با توجه به کیفیت کار در دانشگاه های گوناگون ایران،بیشتر نمود می یابد و حتی بعد دیگری هم پیدا می کند : مدرک بالاتر اما با همان سواد پیشین،چرا که شخص می رود در طی دو سال،درس های را می خواند و اطلاعاتی را به دست می آورد که در عمل از آنها بهره ای نمی برد و پس از یکی دو سال،به کلی فراموش می کند؛بگذریم از این که در برخی از دانشگاه ها،چگونه این مدرک ها گرفته می شوند. همکاری دارم که در دوره ی کارشناسی ارشد دارد درس می خواند و به گفته ی خودش خیلی از نمره هایش را با ماهی سفید گرفته است! بیش از بیست و پنج سال،سابقه ی کاری دارد و با هر دردسری شده سر کلاس ها حضور می یابد و تلاش می کند که با استادان دوست شود،آخر سر هم با ماهی سفید نمره های نیاورده را جبران می کند!مدرک بالاتر،تنها و تنها،راهی می شود برای به دست آوردن درآمد بالاتر- و البته پرستیژ بیشتر. روشن است که با این کار،به کیفیت آموزشی چیزی افزوده نمی شود. همگی ما دم از نکوهش مدرک گرایی می زنیم اما در عمل،خود ما به آن دامن می زنیم و پایبندبه آن هستیم.

آنچه من پیشنهاد می دهم این است که نخست در گرفتن دانشجویان رشته های آموزگاری،گزینشی علمی انجام پذیرد و کسانی برگزیده شوند که به این کار علاقمند باشند و از انگیزه هایی درونی برخوردار. پس از گرفتن مدرک و ورود به کار هم،دستمزدی بسنده برای یک زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه به او داده شود. به افراد با مدرک های گوناگون هم حقوق های کمابیش برابر داده شود. یعنی میان آموزگار دبستان و دبیرستان و دانشگاه،تفاوت چندانی نباشد و مدرک هم آنچنان باعث افزایش حقوق نشود- جالب است همگان از اهمیت بسیار کار آموزگار دبستان سخن می گویند اما به هنگام پرداخت دستمزد،نه ارزش کار،بلکه تنها مدرک ملاک قرار می گیرد. تا اینجای کار همگی کمابیش برابرند. اما اگر کسی در زمان کار و یا ادامه تحصیل،اهل پژوهش و نوآوری بود و انگیزه و کوشش بیشتری داشت و خواست کاری به راستی پژوهشی انجام دهد پشتیبانی شود و به ویژه به گونه ای با او برخورد نشود که انگیزه های درونی اش را هم از دست بدهد.

آنچه هم اکنون با ادامه تحصیل دارد رخ می دهد این است که اغلب آموزگاران،به دنبال ادامه ی تحصیل برمی آیند تنها برای این که حقوق شان افزایش یابد. این روند نمی تواند مایه و پایه ی درستی برای بهبود آموزش و کیفیت کار باشد و آنچنان دستاوردی هم نخواهد داشت.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=362&pageno=7

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد